گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۰۰

آنچ گل سرخ قبا می‌کند
دانم من کان ز کجا می‌کند
بید پیاده که کشیدست صف
آنچ گذشتست قضا می‌کند
سوسن با تیغ و سمن با سپر
هر یک تکبیر غزا می‌کند
بلبل مسکین که چه‌ها می‌کشد
آه از آن گل که چه‌ها می‌کند
گوید هر یک ز عروسان باغ
کان گل اشارت سوی ما می‌کند
گوید بلبل که گل آن شیوه‌ها
بهر من بی‌سر و پا می‌کند
دست برآورده به زاری چنار
با تو بگویم چه دعا می‌کند
بر سر غنچه کی کله می‌نهد
پشت بنفشه کی دوتا می‌کند
گرچه خزان کرد جفاها بسی
بین که بهاران چه وفا می‌کند
فصل خزان آنچ به تاراج برد
فصل بهار آمد ادا می‌کند
ذکر گل و بلبل و خوبان باغ
جمله بهانه‌ست چرا می‌کند
غیرت عشق است وگر نه زبان
شرح عنایات خدا می‌کند
مفخر تبریز و جهان شمس دین
باز مراعات شما می‌کند

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنچ گل سرخ قبا می‌کند
دانم من کان ز کجا می‌کند
هوش مصنوعی: من می‌دانم آن گلی که در لباس سرخ خود حالت خاصی دارد، از کجا رنگ و بوی خود را به دست می‌آورد.
بید پیاده که کشیدست صف
آنچ گذشتست قضا می‌کند
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به نوعی تقدیر و سرنوشت است که در دل رویدادها و حوادث زندگی قرار دارد. در واقع، موضوع این است که وقتی سرنوشت و قضا بر زندگی انسان سایه می‌افکهد، هیچ چیز نمی‌تواند از آن فرار کند و همه چیز به دقت طبق آنچه که مقدر شده پیش می‌رود. مانند درخت بید که با وجود شرایط مختلف، به شکل خاصی می‌روید و تحت تأثیر قضا و تقدیر قرار دارد.
سوسن با تیغ و سمن با سپر
هر یک تکبیر غزا می‌کند
هوش مصنوعی: سوسن و سمن هر کدام به نوعی خود را برای نبرد آماده کرده‌اند، یکی با سلاح و دیگری با دفاع. این نشان‌دهنده‌ی آمادگی و شجاعت آنهاست.
بلبل مسکین که چه‌ها می‌کشد
آه از آن گل که چه‌ها می‌کند
هوش مصنوعی: بلبل بیچاره چه سختی‌هایی را تحمل می‌کند! افسوس از آن گلی که چه کارهایی با او می‌کند.
گوید هر یک ز عروسان باغ
کان گل اشارت سوی ما می‌کند
هوش مصنوعی: هر یک از عروسان باغ، با اشاره‌ای به سمت ما، نشان از زیبایی و طراوت خود دارد.
گوید بلبل که گل آن شیوه‌ها
بهر من بی‌سر و پا می‌کند
هوش مصنوعی: بلبل می‌گوید که گل به خاطر من کارهای خاصی می‌کند، حتی اگر بدون سر و پا باشد.
دست برآورده به زاری چنار
با تو بگویم چه دعا می‌کند
هوش مصنوعی: چنار به طور افسرده‌ای دستش را به سوی تو بلند کرده و با ناله می‌گوید که چه آرزویی دارد.
بر سر غنچه کی کله می‌نهد
پشت بنفشه کی دوتا می‌کند
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به مقایسه میان گل غنچه و گل بنفشه می‌پردازد و به نوعی سؤالی را مطرح می‌کند که چه زمانی این دو گل به یکدیگر نزدیک می‌شوند یا ارتباطی برقرار می‌کنند. به بیان دیگر، شاعر به کنش و واکنش گل‌ها در طبیعت اشاره می‌کند.
گرچه خزان کرد جفاها بسی
بین که بهاران چه وفا می‌کند
هوش مصنوعی: اگرچه در فصل خزان، بی‌رحمی‌های زیادی وجود دارد، اما باید دید که بهار چه وفا و محبت‌هایی را به همراه دارد.
فصل خزان آنچ به تاراج برد
فصل بهار آمد ادا می‌کند
هوش مصنوعی: فصل پاییز آنچه را که فصل بهار به ارمغان آورده بود، گرفته و نابود می‌کند و حالا فصل بهار دوباره ظاهر شده و تلاش می‌کند زیبایی‌های خود را به نمایش بگذارد.
ذکر گل و بلبل و خوبان باغ
جمله بهانه‌ست چرا می‌کند
هوش مصنوعی: صحبت از گل و بلبل و زیبایی‌های باغ تنها بهانه‌ای است برای چیزی دیگر. چرا که این‌ها خودشان دلیل و انگیزه‌ای برای بحث و گفتگو نیستند.
غیرت عشق است وگر نه زبان
شرح عنایات خدا می‌کند
هوش مصنوعی: عشق باعث غیرت و حس حساسیت می‌شود و در غیر این صورت، زبان فقط توصیف نعمت‌ها و لطف‌های خدا را می‌کند.
مفخر تبریز و جهان شمس دین
باز مراعات شما می‌کند
هوش مصنوعی: شمس دین، که باعث افتخار تبریز و جهان است، به یاد شما و به خاطر شما، توجه خاصی دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۰۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۰۰۰ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1396/10/10 01:01
همایون

امروز بطور کلی می‌‌دانیم مغز چگونه کار می‌‌کند با تکرار رویداد‌ها شبکه خاطرات شکل می‌‌گیرد
و همین محتوی مغز را می‌‌سازد هر چه تکرار بیشتر عادت شدید تر و عشق قوی تر
در گذشته این را فکر و ذکر می‌‌گفتند که یکی‌ از حس‌های درونی است و با حس مشترک و خیال و وهم کار می‌‌کند
جلال دین فکر و ذکرش را شمس فرا گرفته است و این را به زیبایی و با الهام از طبیعت و زیبایی‌هایش بیان می‌‌کند
بلبل عاشق بالفطره است و طبیعت معشوق بالفطره زیرا محل عنایت و فراوانی هستی‌ است که هر بهار
با گل ها و خرمی بید‌ها و یاس‌ها جلوه گری می‌‌کند چرا پس از هر خزان بهار می‌‌آید چرا سرخ گل هر بهار بیرون می‌‌آید و چرا بلبل را شیفته خود می‌‌کند
اگر انسانی‌ نبود که عاشقی کند و انسانی‌ نبود که معشوقی کند و زبانی نبود که شرح عاشقی کند
هیچ کدام از این‌ها ارزش ویژه‌ای نداشتند اما اکنون که شمس پیدا شده همه چیز ارزش یافته است و همه چیز هدف مند گشته است و حتی الکترون‌ها هم عاشقی می‌کنند

1399/02/05 02:05
محسن

در بیت: «بر سر غنچه کی کله می‌نهد....پشت بنفشه کی دوتا می‌کند» کلمه «کی» با کسره ی ک (به معنی چه زمانی) خوانده میشود یا با ساکن (به معنی چه کسی)؟