برگردان به زبان ساده
گر عمر نامی تو اندر شهر کاش
کس بنفروشد به صد دانگت لواش
هوش مصنوعی: اگر نام تو در این شهر باقی بماند، هیچ کس نمیتواند به قیمت زیاد، لواش (نان) تو را بفروشد.
چون به یک دکان بگفتی عمرم
این عمر را نان فروشید از کرم
هوش مصنوعی: وقتی به یک فروشگاه گفتم که عمرم را به این عمر خریدهام، نانفروش از روی لطف و بزرگواری با من رفتار کرد.
او بگوید رو بدان دیگر دکان
زان یکی نان به کزین پنجاه نان
هوش مصنوعی: او میگوید که من دیگر به هیچ دکانی نمیروم، چرا که از یک نان میتوانم بیشتر از پنجاه نان به دست بیاورم.
گر نبودی احول او اندر نظر
او بگفتی نیست دکانی دگر
هوش مصنوعی: اگر احول (کسی که دچار نقص یا کمبود است) در نظر او وجود نداشت، میگفتی که هیچ فروشگاه دیگری وجود ندارد.
پس زدی اشراق آن نااحولی
بر دل کاشی شدی عمّر علی
هوش مصنوعی: تو با نور اشراق خود، آن ناامیدی را از دل براندی و همچون عمر علی، با شرافت و بزرگی درخشیدی.
این ازینجا گوید آن خباز را
این عمر را نان فروش ای نانبا
هوش مصنوعی: این شخص از آنجا به نانوا میگوید: "این عمر من همچون نانی است که تو میفروشی."
چون شنید او هم عمر نان در کشید
پس فرستادت به دکان بعید
هوش مصنوعی: زمانی که او خبر را شنید، تصمیم گرفت که نان را بگیرد. سپس تو را به یک فروشگاه دور فرستاد.
کین عمر را نان ده ای انباز من
راز یعنی فهم کن ز آواز من
هوش مصنوعی: ای دوست، عمر کوتاه را با دانایی و آگاهی پر کن؛ یعنی از صدای من بفهم که چه میگویم.
او همت زان سو حواله میکند
هین عمر آمد که تا بر نان زند
هوش مصنوعی: او از آن سو تلاش و کوشش میکند که بداند عمر به پایان نزدیک شده و حالا وقت آن است که به فکر نانی برای روزی خود باشد.
چون به یک دکان عمر بودی برو
در همه کاشان ز نان محروم شو
هوش مصنوعی: وقتی عمر خود را تنها در یک جا سپری کردی، بهتر است از زندگی و امکانات دیگر بهرهمند نشوی و خود را از نعمتها محروم کنی.
ور به یک دکان علی گفتی بگیر
نان ازینجا بیحواله و بیزحیر
هوش مصنوعی: اگر به یک مغازه بگویی که نان بگیر و نیازی به برگه یا زحمت دیگری نیست، میخواهی نشان دهی که گاهی اوقات میتوان به سادگی و بدون دردسر چیزی را دریافت کرد.
احول دو بین چو بیبر شد ز نوش
احول ده بینی ای مادر فروش
هوش مصنوعی: این بیت به وضوح به فردی اشاره دارد که از زیباییها و لذایذ زندگی دور شده و به بیحالی و ناکامی دچار شده است. او حالتی از ناامیدی و سرخوردگی دارد و به مادرش اشاره میکند که این وضعیت را ببیند. به کلی میتوان گفت، این شعر به احساس ناتوانی و افسردگی اشاره دارد که باعث میشود شخص نتواند از زیباییهای زندگی لذت ببرد.
اندرین کاشان خاک از احولی
چون عمر میگرد چون نبوی علی
هوش مصنوعی: در این کاشان، خاک از روزگار همچون عمر میچرخد و میگذرد، مانند حضرت علی.
هست احول را درین ویرانه دیر
گوشه گوشه نقل نو ای ثم خیر
هوش مصنوعی: در این ویرانه قدیمی، احوال کسی وجود دارد که در هر گوشهاش داستانی نو و پر از مفهوم دارد.
ور دو چشم حقشناس آمد ترا
دوست پر بین عرصهٔ هر دو سرا
هوش مصنوعی: اگر دو چشمی که حق را میشناسند به دیدن تو بیایند، در هر دو جهان عشق تو را خواهند دید.
وا رهیدی از حوالهٔ جا به جا
اندرین کاشان پر خوف و رجا
هوش مصنوعی: شما از انتقال یا جابهجایی در این کاشان که پر از ترس و امید است، آزاد هستید.
اندرین جو غنچه دیدی یا شجر
همچو هر جو تو خیالش ظن مبر
هوش مصنوعی: در این فضا، اگر گل یا درختی دیدی، مانند هر جای دیگر، نباید به خیال آن اعتماد کنی.
که ترا از عین این عکس نقوش
حق حقیقت گردد و میوهفروش
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تو از طریق این تصاویر و نشانههای حقایق، به درک و حقیقت واقعی میرسی و به نوعی به یک نتیجه و ثمرهای برای خود دست پیدا میکنی.
چشم ازین آب از حول حر میشود
عکس میبیند سد پر میشود
هوش مصنوعی: چشم از این آب به واسطهٔ حرارت میبیند و تصویرها را در خود منعکس میکند، به گونهای که در نهایت سدی پر میشود.
پس به معنی باغ باشد این نه آب
پس مشو عریان چو بلقیس از حباب
هوش مصنوعی: پس جایگزین آب، باغی را تصور کن و از حبابها عریانی نخواهی داشت؛ مانند بلقیس.
بار گوناگونست بر پشت خران
هین به یک چون این خران را تو مران
هوش مصنوعی: بارهای مختلفی بر دوش الاغها است، پس مراقب باش که این الاغها را نرنجانی.
بر یکی خر بار لعل و گوهرست
بر یکی خر بار سنگ و مرمرست
هوش مصنوعی: برخی افراد در زندگی خود با نعمتها و ثروتهای فراوانی روبهرو هستند، در حالی که دیگران با مشکلات و نواقص دست و پنجه نرم میکنند.
بر همه جوها تو این حکمت مران
اندرین جو ماه بین عکسش مخوان
هوش مصنوعی: در تمام جویها، تو این حکمت را منتشر نکن، بلکه در این جوی، ماه را ببین و نامش را نبر.
آب خضرست این نه آب دام و دد
هر چه اندر وی نماید حق بود
هوش مصنوعی: این آب از جنس آب حیات است و نه آب معمولی که برای حیوانات باشد. هر چیزی که در آن وجود دارد، حقیقت و واقعیّت است.
زین تگ جو ماه گوید من مهم
من نه عکسم همحدیث و همرهم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زبانی نرم و زیبا میگوید که من ماه هستم و اهمیت خاصی دارم. من یک تصویر نیستم، بلکه حقیقتی زنده و گویای خودم هستم که با دیگران در ارتباطم. وجود من و داستانهای من به هم پیوستهاند و درواقع من بخشی از یک روایت بزرگتر هستم.
اندرین جو آنچ بر بالاست هست
خواه بالا خواه در وی دار دست
هوش مصنوعی: در این فضا، هر کسی که در تلاش باشد، میتواند به موفقیت دست یابد. مهم نیست که در کجا قرار دارد یا چه موقعیتی دارد، با کوشش و تلاش میتواند به ارتفاعات بالاتر برسد.
از دگر جوها مگیر این جوی را
ماه دان این پرتو مهروی را
هوش مصنوعی: این جوی را از دیگر جریانها مگیر، چون این نور را از ماهرو نسان میدهد.
این سخن پایان ندارد آن غریب
بس گریست از درد خواجه شد کئیب
هوش مصنوعی: این سخن هیچگاه به پایان نمیرسد؛ آن دیوانه (غریب) بارها به خاطر درد و رنجی که دارد، گریسته است.