گنجور

بخش ۹۲ - قصهٔ عبدالغوث و ربودن پریان او را و سالها میان پریان ساکن شدن او و بعد از سالها آمدن او به شهر و فرزندان خویش را باز ناشکیفتن او از آن پریان به حکم جنسیت و همدلی او با ایشان

بود عبدالغوث هم‌جنس پری
چون پری نه سال در پنهان‌پری
شد زنش را نسل از شوی دگر
وآن یتیمانش ز مرگش در سمر
که مرورا گرگ زد یا ره‌زنی
یا فتاد اندر چهی یا مکمنی
جمله فرزندانش در اشغال مست
خود نگفتندی که بابایی بدست
بعد نه سال آمد او هم عاریه
گشت پیدا باز شد متواریه
یک مهی مهمان فرزندان خویش
بود و زان پس کس ندیدش رنگ بیش
برد هم جنسی پریانش چنان
که رباید روح را زخم سنان
چون بهشتی جنس جنت آمدست
هم ز جنسیت شود یزدان‌پرست
نه نبی فرمود جود و محمده
شاخ جنت دان به دنیا آمده
مهرها را جمله جنس مهر خوان
قهرها را جمله جنس قهر دان
لاابالی لا ابالی آورد
زانک جنس هم بوند اندر خرد
بود جنسیت در ادریس از نجوم
هشت سال او با زحل بد در قدوم
در مشارق در مغارب یار او
هم‌حدیث و محرم آثار او
بعد غیبت چونک آورد او قدوم
در زمین می‌گفت او درس نجوم
پیش او استارگان خوش صف زده
اختران در درس او حاضر شده
آنچنان که خلق آواز نجوم
می‌شنیدند از خصوص و از عموم
جذب جنسیت کشیده تا زمین
اختران را پیش او کرده مبین
هر یکی نام خود و احوال خود
باز گفته پیش او شرح رصد
چیست جنسیت یکی نوع نظر
که بدان یابند ره در هم‌دگر
آن نظر که کرد حق در وی نهان
چون نهد در تو تو گردی جنس آن
هر طرف چه می‌کشد تن را نظر
بی‌خبر را کی کشاند با خبر
چونک اندر مرد خوی زن نهد
او مخنث گردد و گان می‌دهد
چون نهد در زن خدا خوی نری
طالب زن گردد آن زن سعتری
چون نهد در تو صفات جبرئیل
هم‌چو فرخی بر هواجویی سبیل
منتظر بنهاده دیده در هوا
از زمین بیگانه عاشق بر سما
چون نهد در تو صفت‌های خری
صد پرت گر هست بر آخر پری
از پی صورت نیامد موش خوار
از خبیثی شد زبون موش‌خوار
طعمه‌جوی و خاین و ظلمت‌پرست
از پنیر و فستق و دوشاب مست
باز اشهب را چو باشد خوی موش
ننگ موشان باشد و عار وحوش
خوی آن هاروت و ماروت ای پسر
چون بگشت و دادشان خوی بشر
در فتادند از لنحن الصافون
در چه بابل ببسته سرنگون
لوح محفوظ از نظرشان دور شد
لوح ایشان ساحر و مسحور شد
پر همان و سر همان هیکل همان
موسیی بر عرش و فرعونی مُهان
در پی خو باش و با خوش‌خو نشین
خوپذیری روغن گل را ببین
خاک گور از مرد هم یابد شرف
تا نهد بر گور او دل روی و کف
خاک از همسایگی جسم پاک
چون مشرف آمد و اقبال‌ناک
پس تو هم الجار ثم الدار گو
گر دلی داری برو دلدار جو
خاک او هم‌سیرت جان می‌شود
سرمهٔ چشم عزیزان می‌شود
ای بسا در گور خفته خاک‌وار
به ز صد احیا به نفع و انتشار
سایه برده او و خاکش سایه‌مند
صد هزاران زنده در سایهٔ ویند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود عبدالغوث هم‌جنس پری
چون پری نه سال در پنهان‌پری
هوش مصنوعی: عبدالغوث موجودی شبیه پری است؛ او نیز مانند پری‌ها نه سال در حالت پنهانی به سر برده است.
شد زنش را نسل از شوی دگر
وآن یتیمانش ز مرگش در سمر
هوش مصنوعی: زن او با مرد دیگری فرزند دار شده و آن یتیمان از فقدان پدرشان در رنج و سختی به سر می‌برند.
که مرورا گرگ زد یا ره‌زنی
یا فتاد اندر چهی یا مکمنی
هوش مصنوعی: شاید در مسیر کسی به گرگ یا دزد برخورد کند، یا در جایی نامناسب بیفتد یا دچار مشکلی شود.
جمله فرزندانش در اشغال مست
خود نگفتندی که بابایی بدست
هوش مصنوعی: تمام فرزندانش در حال مستی و خوش‌گذرانی بودند و هیچ‌کدام نگفتند که پدرشان به دست چه کسی افتاده است.
بعد نه سال آمد او هم عاریه
گشت پیدا باز شد متواریه
هوش مصنوعی: پس از نه سال، او نیز به صورت عاریه‌ای (موقتی) پیدا شد و دوباره از حالت پنهان بیرون آمد.
یک مهی مهمان فرزندان خویش
بود و زان پس کس ندیدش رنگ بیش
هوش مصنوعی: یک ماه در آسمان به دیدن فرزندانش آمده بود و بعد از آن دیگر کسی رنگ آن ماه را ندید.
برد هم جنسی پریانش چنان
که رباید روح را زخم سنان
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و جذابیت او به اوج می‌رسد، مانند این است که روح را با یک زخم عمیق می‌ربایند.
چون بهشتی جنس جنت آمدست
هم ز جنسیت شود یزدان‌پرست
هوش مصنوعی: مانند بهشت، این دنیا نیز به نیکی و زیبایی شبیه است و از آنجا که در آن زیبایی و خوبی وجود دارد، انسان‌ها به سوی پرستش خداوند جذب می‌شوند.
نه نبی فرمود جود و محمده
شاخ جنت دان به دنیا آمده
هوش مصنوعی: نه این‌گونه است که پیامبر تنها سخن از generosity و خوبی کرده باشد، بلکه محمد نمایانگر برتری باغ‌های بهشت است و به همین خاطر در دنیا به وجود آمده است.
مهرها را جمله جنس مهر خوان
قهرها را جمله جنس قهر دان
هوش مصنوعی: دوست داشتن‌ها را به عنوان نشانه‌های عشق بشناس و خشم‌ها را به عنوان نشانه‌های کینه در نظر بگیر.
لاابالی لا ابالی آورد
زانک جنس هم بوند اندر خرد
هوش مصنوعی: بی‌خیالی و بی‌توجهی به کارها می‌تواند ناشی از آن باشد که چیزی که به آن پرداخته می‌شود، در حقیقت بی‌ارزش و بی‌خصوصیت است.
بود جنسیت در ادریس از نجوم
هشت سال او با زحل بد در قدوم
هوش مصنوعی: ادریس هشت سال از عمر خود را در تاثیر و ارتباط با سیاره زحل گذرانده است.
در مشارق در مغارب یار او
هم‌حدیث و محرم آثار او
هوش مصنوعی: در شرق و غرب، یار او همیشه با اوست و از رازها و نشانه‌های او خبر دارد.
بعد غیبت چونک آورد او قدوم
در زمین می‌گفت او درس نجوم
هوش مصنوعی: بعد از غیبتش، هنگامی که او به زمین بازگشت، می‌گفت که او دانش نجوم را آورده است.
پیش او استارگان خوش صف زده
اختران در درس او حاضر شده
هوش مصنوعی: در نزد او ستارگان زیبا و درخشان به صف ایستاده‌اند و به درس او حضور دارند.
آنچنان که خلق آواز نجوم
می‌شنیدند از خصوص و از عموم
هوش مصنوعی: مردم به گونه‌ای به آواز ستارگان گوش می‌دادند که علاوه بر جزئیات خاص، کلیات آن را نیز درک می‌کردند.
جذب جنسیت کشیده تا زمین
اختران را پیش او کرده مبین
هوش مصنوعی: جاذبه‌ی جنسیت آن قدر قوی است که حتی ستاره‌ها را به سمت زمین می‌کشاند و او را در برابر چشم دیگران قرار می‌دهد.
هر یکی نام خود و احوال خود
باز گفته پیش او شرح رصد
هوش مصنوعی: هر کسی نام و درباره‌ حال و زندگی‌اش را به او بیان کرده و شرح و توصیف خود را پیش او بازگو کرده است.
چیست جنسیت یکی نوع نظر
که بدان یابند ره در هم‌دگر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نوعی نگاه و برداشت وجود دارد که از طریق آن انسان‌ها می‌توانند ارتباط و پیوندی عمیق‌تر با یکدیگر پیدا کنند.
آن نظر که کرد حق در وی نهان
چون نهد در تو تو گردی جنس آن
هوش مصنوعی: اگر نگاهی که خداوند در دل تو نهان کرده است، بر تو بیفتد، تو نیز از جنس او خواهی شد.
هر طرف چه می‌کشد تن را نظر
بی‌خبر را کی کشاند با خبر
هوش مصنوعی: تن آدمی تحت تأثیر نگاه‌ها و نظرها قرار دارد، اما کسی که بی‌خبر است، نمی‌تواند احساسات و تجربیات واقعی را درک کند. تنها آن که آگاهی دارد می‌تواند این تأثیرات را درک کند.
چونک اندر مرد خوی زن نهد
او مخنث گردد و گان می‌دهد
هوش مصنوعی: زمانی که یک مرد به زنی نزدیک می‌شود و در او به‌طور عاطفی وابسته می‌شود، ویژگی‌هایش تغییر کرده و ممکن است به نوعی مردد یا ناپایدار در هویت خود تبدیل شود.
چون نهد در زن خدا خوی نری
طالب زن گردد آن زن سعتری
هوش مصنوعی: وقتی خداوند ویژگی نرینگی را در زن نهاد، آن زن به مانند شیر نر می‌شود.
چون نهد در تو صفات جبرئیل
هم‌چو فرخی بر هواجویی سبیل
هوش مصنوعی: وقتی که صفات جبرئیل در وجودت قرار گیرد، مانند فرخی که در آب شناور است، به راحتی به پیش می‌روی.
منتظر بنهاده دیده در هوا
از زمین بیگانه عاشق بر سما
هوش مصنوعی: چشم به آسمان دوخته‌ام و از زمین بیگانه‌ای که عاشق است، انتظار می‌کشم.
چون نهد در تو صفت‌های خری
صد پرت گر هست بر آخر پری
هوش مصنوعی: اگر در تو ویژگی‌های ناپسند و رذیلت وجود داشته باشد، حتی اگر در آخرین لحظه ظاهر نیکو و زیبا داشته باشی، باز هم آن ویژگی‌ها تو را پوشش نخواهد داد.
از پی صورت نیامد موش خوار
از خبیثی شد زبون موش‌خوار
هوش مصنوعی: موش‌خوار به دلیل رفتارهای ناپسند و زشت خود، از یک موش، که در واقع ناتوان و بی‌دفاع است، به موش‌خوار تبدیل شده است. این نشان می‌دهد که اخلاق و شخصیت فرد می‌تواند او را به سمت ذلت و حقارت بکشاند.
طعمه‌جوی و خاین و ظلمت‌پرست
از پنیر و فستق و دوشاب مست
هوش مصنوعی: کسی که تنها به دنبال طعمه و فریبکاری است و در ظلمت زندگی می‌کند، از چیزهایی مانند پنیر، فندق و شیره شیرین خوشش می‌آید و به آنها وابسته است.
باز اشهب را چو باشد خوی موش
ننگ موشان باشد و عار وحوش
هوش مصنوعی: زمانی که اسب اشهب (سفید و زیبا) خود را به رفتار موش ها بزند، در واقع به موش ها افتخار نمی‌کند و برای وحش، عار و ننگ به حساب می‌آید.
خوی آن هاروت و ماروت ای پسر
چون بگشت و دادشان خوی بشر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی هاروت و ماروت (دو فرشته) صفات انسانی را پذیرفتند و به زمین آمدند، طبیعت انسانی و ویژگی‌های بشر در آنها نیز نمایان شد. در واقع، این نکته به تمایل و تاثیرات انسانی اشاره دارد که می‌تواند بر روی موجودات دیگر نیز تأثیر بگذارد.
در فتادند از لنحن الصافون
در چه بابل ببسته سرنگون
هوش مصنوعی: درگیر شدند از لحن صاف که در چه حالتی بابل به زمین افتاده است.
لوح محفوظ از نظرشان دور شد
لوح ایشان ساحر و مسحور شد
هوش مصنوعی: آنها از دید خود، لوح محفوظ را دور کردند و به همین دلیل لوح برای آن‌ها به نوعی جادوگر و جادو زده شد.
پر همان و سر همان هیکل همان
موسیی بر عرش و فرعونی مُهان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر دو شخص، با وجود تفاوت‌هایی که در مقام و شخصیت دارند، در اصل از یک جنس و طبیعت هستند. موسی به عنوان یک پیامبر با عظمت و فرعون به عنوان یک فرد مغرور و ذلیل، هر دو در نهایت با یک حقیقت مشترک روبرو هستند و به نوعی سرنوشت مشابهی خواهند داشت.
در پی خو باش و با خوش‌خو نشین
خوپذیری روغن گل را ببین
هوش مصنوعی: به دنبال خوبی باش و با کسانی که خوش‌خلق و خوش‌رفتار هستند معاشرت کن. رفتار نیک و دوستانه را مانند روغن گل که لطافت و زیبایی خود را دارد، در زندگی‌ات مشاهده کن.
خاک گور از مرد هم یابد شرف
تا نهد بر گور او دل روی و کف
هوش مصنوعی: خاک قبر از بدن مرد نیز ارزش و اهمیت می‌یابد، چون بر روی آن قبر، دل و دست گذاشته می‌شود.
خاک از همسایگی جسم پاک
چون مشرف آمد و اقبال‌ناک
هوش مصنوعی: خاک به خاطر نزدیکی به وجود پاک، دچار حالت خاص و ناامیدکننده‌ای شده است.
پس تو هم الجار ثم الدار گو
گر دلی داری برو دلدار جو
هوش مصنوعی: پس اگر دلی داری و به محبت علاقمندی، ابتدا به فکر همسایه باش و سپس به خانه‌ات.
خاک او هم‌سیرت جان می‌شود
سرمهٔ چشم عزیزان می‌شود
هوش مصنوعی: خاک او، با ویژگی‌های روحش یکی می‌شود و تبدیل به سرمه‌ای برای چشمان محبوبان می‌گردد.
ای بسا در گور خفته خاک‌وار
به ز صد احیا به نفع و انتشار
هوش مصنوعی: خیلی از افراد در خاک آرام گرفته‌اند که ارزششان از بسیاری از زندگی‌ها و نمایان شدن‌ها بیشتر است.
سایه برده او و خاکش سایه‌مند
صد هزاران زنده در سایهٔ ویند
هوش مصنوعی: سایه او و خاکش پر از سایه است و بسیاری از موجودات زنده زیر این سایه زندگی می‌کنند.

حاشیه ها

1400/06/28 05:08
کوروش

ای بسا در گور خفته خاک‌وار

 

به ز صد احیا به نفع و انتشار

 

سایه برده او و خاکش سایه‌مند

 

صد هزاران زنده در سایهٔ ویند

 

حضرت اینجا خودشونو میفرمایند