برگردان به زبان ساده
شب چو شه محمود برمیگشت فرد
با گروهی قوم دزدان باز خورد
هوش مصنوعی: شب هنگامی که شاه محمود بازمیگشت، با گروهی از دزدان مواجه شد.
پس بگفتندش کیی ای بوالوفا
گفت شه من هم یکیام از شما
هوش مصنوعی: پس از او پرسیدند که کیستی ای مرد نیکوکار، او پاسخ داد که من هم مانند شما یکی از همین مردم هستم.
آن یکی گفت ای گروه مکر کیش
تا بگوید هر یکی فرهنگ خویش
هوش مصنوعی: یکی از آنها گفت: ای جمعیت زیرک و حیلهگر، بیایید تا هر کس فرهنگ و آداب خود را بیان کند.
تا بگوید با حریفان در سمر
کو چه دارد در جبلت از هنر
هوش مصنوعی: او میخواهد بگوید که هر چه در وجودش از هنر و توانایی دارد، در تعامل با رقبایش مشخص میشود.
آن یکی گفت ای گروه فنفروش
هست خاصیت مرا اندر دو گوش
هوش مصنوعی: یکی از آنها گفت: ای گروهی که مهارت دارین، خاصیت من را در گوشهایم میتوانی بشنوی.
که بدانم سگ چه میگوید به بانگ
قوم گفتندش ز دیناری دو دانگ
هوش مصنوعی: میخواهم بفهمم سگ چه میگوید، زیرا به او گفتهاند که از دو دینار، دو دانگ بگیرد.
آن دگر گفت ای گروه زرپرست
جمله خاصیت مرا چشم اندرست
هوش مصنوعی: آن شخص دیگر گفت: ای افرادی که به طلا و ثروت اهمیت میدهید، تمام ویژگیها و خصوصیات من در نگاه و دید من نهفته است.
هر که را شب بینم اندر قیروان
روز بشناسم من او را بیگمان
هوش مصنوعی: هر کس را که در شب در قیران ببینم، در روز او را بدون شک میشناسم.
گفت یک خاصیتم در بازو است
که زنم من نقبها با زور دست
هوش مصنوعی: میگوید که یک ویژگی خاص در بازویم دارم که به کمک آن میتوانم با قدرت دستم کندن و حفاری کنم.
گفت یک خاصیتم در بینی است
کار من در خاکها بوبینی است
هوش مصنوعی: او میگوید که خاصیتی دارد که در کارش، به بینش و شناخت عمیق از چیزها در دنیای مادی اهمیت میدهد.
سرالناس معادن داد دست
که رسول آن را پی چه گفته است
هوش مصنوعی: مردم مانند معادن هستند که هر کس به اندازهی خود ارزش و ظرفیت دارد و پیامبران برای هدایت آنها آمدهاند تا به آنها بفهمانند چه باید بکنند.
من ز خاک تن بدانم کاندر آن
چند نقدست و چه دارد او ز کان
هوش مصنوعی: من از خاک بدن میدانم که در آن چه چیزهایی از ارزشها و داراییها وجود دارد و او چه چیزی از این چیزها در خود دارد.
در یکی کان زر بیاندازه درج
وان دگر دخلش بود کمتر ز خرج
هوش مصنوعی: در یک جای خاص، طلا و ثروت فراوانی وجود دارد و در جای دیگر، درآمد شخص از هزینههایش کمتر است.
همچو مجنون بو کنم من خاک را
خاک لیلی را بیابم بیخطا
هوش مصنوعی: به مانند مجنون، بوی خاک را میگیرم تا خاک لیلی را بدون اشتباه بیابم.
بو کنم دانم ز هر پیراهنی
گر بود یوسف و گر آهرمنی
هوش مصنوعی: من میتوانم از بوی هر پیراهنی تشخیص دهم که چه کسی آن را پوشیده، چه یوسف باشد و چه آهرمن.
همچو احمد که برد بو از یمن
زان نصیبی یافت این بینی من
هوش مصنوعی: مانند احمد که بوی خوشی را از یمن آورد، من نیز از آن بهرهمند شدم و این حالت مرا میبینی.
که کدامین خاک همسایهٔ زرست
یا کدامین خاک صفر و ابترست
هوش مصنوعی: کدام زمین همسایهٔ زری است و کدام زمین بیخاصیت و ناکارآمد است؟
گفت یک نک خاصیت در پنجهام
که کمندی افکنم طول علم
هوش مصنوعی: خودم را به یک ویژگی خاص در دستم اشاره کردم که میتوانم با آن، علم و دانش خود را به دیگران منتقل کنم و آنها را تحت تأثیر قرار دهم.
همچو احمد که کمند انداخت جانش
تا کمندش برد سوی آسمانش
هوش مصنوعی: مانند احمد که با امید و اراده خود، جانش را به چنگ آورد و آن را به آسمانهای بلند پرتاب کرد.
گفت حقش ای کمندانداز بیت
آن ز من دان ما رمیت اذ رمیت
هوش مصنوعی: گفت: حقش را بگزار، ای کسی که میافکنی دام، بیت او از من است. بدان که وقتی تو سنگ میزنی، در واقع تو نیستی که میزنی.
پس بپرسیدند زان شه کای سند
مر ترا خاصیت اندر چه بود
هوش مصنوعی: پس از آن از آن شاه پرسیدند که چه ویژگیای باعث شده است تو به این مقام رفیع برسی.
گفت در ریشم بود خاصیتم
که رهانم مجرمان را از نقم
هوش مصنوعی: گفتند که خاصیتی در ریش من نهفته است که میتواند مجرمان را از عذاب رهایی بخشد.
مجرمان را چون به جلادان دهند
چون بجنبد ریش من زیشان رهند
هوش مصنوعی: زمانی که مجرمان را به دست جلادان میسپارند، وقتی که آنها با حرکت میکنند، ریش من از این جان سختها دور میشود.
چون بجنبانم به رحمت ریش را
طی کنند آن قتل و آن تشویش را
هوش مصنوعی: وقتی که به رحمت اشاره کنم، آن مشکل و نگرانی را از بین میبرند.
قوم گفتندش که قطب ما توی
که خلاص روز محنتمان شوی
هوش مصنوعی: قوم به او گفتند که تو قطب و محور ما هستی و این امید را دارند که در روز سختیها و مشکلات، تو مایهی نجات و رهایی ما باشی.
چون سگی بانگی بزد از سوی راست
گفت میگوید که سلطان با شماست
هوش مصنوعی: وقتی سگی از سمت راست صدا کند، گویی میگوید که پادشاه در کنار شماست.
خاک بو کرد آن دگر از ربوهای
گفت این هست از وثاق بیوهای
هوش مصنوعی: خاک بوی دیگری گرفت و گفت: این بو متعلق به زنی است که به تازگی بیوه شده.
پس کمند انداخت استاد کمند
تا شدند آن سوی دیوار بلند
هوش مصنوعی: استاد کمند را پرتاب کرد تا آنها به آن سوی دیوار بلند بروند.
جای دیگر خاک را چون بوی کرد
گفت خاک مخزن شاهیست فرد
هوش مصنوعی: در جایی دیگر، وقتی که خاک را بو کرد، گفت که این خاک گنجینهای از پادشاهان است.
نقبزن زد نقب در مخزن رسید
هر یکی از مخزن اسبابی کشید
هوش مصنوعی: نقبزن به دیوار زنی میکند و به مخزن میرسد، هر کس از آن مخزن چیزی را بیرون میآورد.
بس زر و زربفت و گوهرهای زفت
قوم بردند و نهان کردند تفت
هوش مصنوعی: بسیاری از طلاها و پارچههای باارزش و جواهرات را قوم بر داشته و پنهان کردند.
شه معین دید منزلگاهشان
حلیه و نام و پناه و راهشان
هوش مصنوعی: شاه معین، جایگاه آنها را مشاهده کرد که مملو از زینت و محبوبیت و امنیت و مسیر مشخصی است.
خویش را دزدید ازیشان بازگشت
روز در دیوان بگفت آن سرگذشت
هوش مصنوعی: او خود را از آنها پنهان کرد و روزی دیگر به دیوان برگشت و داستان خود را برایشان تعریف کرد.
پس روان گشتند سرهنگان مست
تا که دزدان را گرفتند و ببست
هوش مصنوعی: سرهنگها در حال نشئگی و شادابی به راه افتادند تا دزدان را دستگیر کرده و به بند کشند.
دستبسته سوی دیوان آمدند
وز نهیب جان خود لرزان شدند
هوش مصنوعی: با دستان بسته به سمت مقامهای بالا رفتند و از شدت ترس جانشان به لرزه افتاد.
چونک استادند پیش تخت شاه
یار شبشان بود آن شاه چو ماه
هوش مصنوعی: چون که در برابر تخت شاه ایستادهاند، شبشان به خاطر این شاه مانند ماه روشن و زیباست.
آنک چشمش شب بهرکه انداختی
روز دیدی بی شکش بشناختی
هوش مصنوعی: به راستی که چشمان او در شب به تو نگریست و روزی که او را دیدی، بیتردید او را شناختهای.
شاه را بر تخت دید و گفت این
بود با ما دوش شبگرد و قرین
هوش مصنوعی: شاه را بر تخت نشسته دید و گفت که این همان بود که دیشب همراه من بود.
آنک چندین خاصیت در ریش اوست
این گرفت ما هم از تفتیش اوست
هوش مصنوعی: این مرد ویژگیهای زیادی دارد که ما نیز به خاطر جست و جوی در وجود او از آن ویژگیها چیزی به دست آوردهایم.
عارف شه بود چشمش لاجرم
بر گشاد از معرفت لب با حشم
هوش مصنوعی: عاشق و عارف به دلیل درک عمیق و آگاهی خود، به راحتی به رازها و حقایق زندگی پی میبرد و در برابر آنها باز و آماده است.
گفت و هو معکم این شاه بود
فعل ما میدید و سرمان میشنود
هوش مصنوعی: همچنین او با شما صحبت میکند، این شاه بود که کارهای ما را مشاهده میکرد و صدای ما را میشنید.
چشم من ره برد شب شه را شناخت
جمله شب با روی ماهش عشق باخت
هوش مصنوعی: چشم من در شب، چهره زیبای او را شناخته است و به خاطر روی ماهش، تمامی شب را به عشق باخته است.
امت خود را بخواهم من ازو
کو نگرداند ز عارف هیچ رو
هوش مصنوعی: من هرگز کسی را نمیخواهم که از درک و معرفت دور کند.
چشم عارف دان امان هر دو کون
که بدو یابید هر بهرام عون
هوش مصنوعی: چشم عارف به عنوان یک هدیه است که در اختیار هر دو جهان قرار دارد؛ زیرا کسی که به حقیقت پی برد، هر نوع کمک و یاری را از وجود او دریافت میکند.
زان محمد شافع هر داغ بود
که ز جز شه چشم او مازاغ بود
هوش مصنوعی: از آن محمد که شفاعت میکند، هر مصیبت و نگرانی برطرف میشود، چرا که غیر از او هیچکس نمیتواند یاری رسان باشد.
در شب دنیا که محجوبست شید
ناظر حق بود و زو بودش امید
هوش مصنوعی: در دنیای شب که تاریک و پوشیده است، حقیقتی وجود دارد که ناظر بر همه چیز است و انسان به آن امید دارد.
از الم نشرح دو چشمش سرمه یافت
دید آنچ جبرئیل آن بر نتافت
هوش مصنوعی: چشمانش مانند دو سنگ جواهر درخشان است و آنچه جبرئیل از آن دوری کرده، او به زیبایی در آن چشمها میبیند.
مر یتیمی را که سرمه حق کشد
گردد او در یتیم با رشد
هوش مصنوعی: اگر یتیمی را با محبت و مراقبت درست راهنمایی کنند و به او توجه کنند، او در آینده به فردی با رشد و موفق تبدیل میشود.
نور او بر ذرهها غالب شود
آنچنان مطلوب را طالب شود
هوش مصنوعی: نور او بر ذرهها چنان تسلط مییابد که هر طالبی به دنبال آن مطلوب میگردد.
در نظر بودش مقامات العباد
لاجرم نامش خدا شاهد نهاد
هوش مصنوعی: او به مقامهای بندگان توجه داشت، به همین دلیل نامش را خداوند برگزید.
آلت شاهد زبان و چشم تیز
که ز شبخیزش ندارد سر گریز
هوش مصنوعی: زبان و چشمان تیز مانند ابزاری هستند که در شب بیدارند و از هیچ چیزی فرار نمیکنند.
گر هزاران مدعی سر بر زند
گوش قاضی جانب شاهد کند
هوش مصنوعی: اگر هزاران مدعی نیز به پا خیزند، قاضی فقط به سخنان شاهد گوش میدهد.
قاضیان را در حکومت این فنست
شاهد ایشان را دو چشم روشنست
هوش مصنوعی: قاضیان در این حکومت، افرادی هستند که توانایی قضاوت را دارند و از هوش و بصیرت لازم برخوردارند. آنها به راحتی میتوانند حقیقت را ببینند و در انجام وظایف خود به خوبی عمل کنند.
گفت شاهد زان به جای دیده است
کو بدیدهٔ بیغرض سر دیده است
هوش مصنوعی: گفت شاهد به جای چشم، تنها یک نگاه بیغرض و آزاد دارد که میتواند واقعیت را به درستی ببیند.
مدعی دیدهست اما با غرض
پرده باشد دیدهٔ دل را غرض
هوش مصنوعی: مدعی چیزی را دیده است، اما با نیت و هدف خاصی، در حالی که دل خود را به خاطر آن نیت، پنهان کرده است.
حق همیخواهد که تو زاهد شوی
تا غرض بگذاری و شاهد شوی
هوش مصنوعی: خداوند میخواهد که تو پارسا و زاهد زندگی کنی تا بتوانی از خواستهها و منافع شخصی خود دست بکشی و به درک عمیقتری برسیم.
کین غرضها پردهٔ دیده بود
بر نظر چون پرده پیچیده بود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هدفها و منظورهای پنهانی همچون پردهای بر روی دید ما قرار دارند، که به دلیل وجود این پرده نمیتوانیم آنچه را که واقعاً وجود دارد، به وضوح ببینیم. این پرده باعث میشود که درک صحیحی از واقعیت نداشته باشیم.
پس نبیند جمله را با طم و رم
حبک الاشیاء یعمی و یصم
هوش مصنوعی: پس انسانها در عشق به چیزها چنان غرق میشوند که نمیتوانند اطراف خود را ببینند و نمیشنوند.
در دلش خورشید چون نوری نشاند
پیشش اختر را مقادیری نماند
هوش مصنوعی: در دل او نوری از خورشید میتابد که ستارهها در برابرش هیچ ارزشی ندارند.
پس بدید او بیحجاب اسرار را
سیر روح مؤمن و کفار را
هوش مصنوعی: پس او بدون حجاب و پرده، اسرار را نشان داد، تا روح مؤمنان و کافران را ببیند و درک کند.
در زمین حق را و در چرخ سمی
نیست پنهانتر ز روح آدمی
هوش مصنوعی: در زمین و آسمان هیچ حقیقتی وجود ندارد که از روح انسان پنهانتر باشد.
باز کرد از رطب و یابس حق نورد
روح را من امر ربی مهر کرد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این بیت، شاعر به حقیقت و معانی عمیق زندگی اشاره میکند. او دربارهٔ حقایق دینی و روحی صحبت میکند و میگوید که به دستور خداوند، پردهای از مفاهیم مختلف برداشته شده است. در نهایت، این مفهوم نشاندهندهٔ تأثیر الهی بر روح انسان و جستجوی حقیقت است.
پس چو دید آن روح را چشم عزیز
پس برو پنهان نماند هیچ چیز
هوش مصنوعی: پس وقتی آن روح را چشم محترم دید، دیگر چیزی پنهان نماند.
شاهد مطلق بود در هر نزاع
بشکند گفتش خمار هر صداع
هوش مصنوعی: در هر جدالی، او منبع زیبایی و حقیقت است و زمانی که از او سخن میگویند، اثراتش مانند درد سردرد نمایان میشود.
نام حق عدلست و شاهد آن اوست
شاهد عدلست زین رو چشم دوست
هوش مصنوعی: نام خداوند عدالت است و دلایل آن نیز خود اوست. او شاهد عدالت است و به همین دلیل چشم دوستی بر او دوخته شده است.
منظر حق دل بود در دو سرا
که نظر در شاهد آید شاه را
هوش مصنوعی: دل انسان در هر دو جهان، جلوهگاه حقیقت است، چون نگاهی که به معشوق میافکند، مانند نگاهی است که یک پادشاه به زیبایی میکند.
عشق حق و سر شاهدبازیش
بود مایهٔ جمله پردهسازیش
هوش مصنوعی: عشق به حقیقت و وجود او، علت و منبع تمام زیباییها و تجلیات عالم است.
پس از آن لولاک گفت اندر لقا
در شب معراج شاهدباز ما
هوش مصنوعی: پس از آنکه به وجود تو اشاره شد، در دیدار شب معراج، ما به تماشای زیباییهای تو پرداختیم.
این قضا بر نیک و بد حاکم بود
بر قضا شاهد نه حاکم میشود
هوش مصنوعی: این سرنوشت بر خوب و بد حاکم است و بر این سرنوشت فقط نظارت میشود، نه اینکه کسی بر آن تسلط داشته باشد.
شد اسیر آن قضا میر قضا
شاد باش ای چشمتیز مرتضی
هوش مصنوعی: به دام سرنوشت گرفتار شدم، ای چشم تیزبین مرتضی، خوشحال باش.
عارف از معروف بس درخواست کرد
کای رقیب ما تو اندر گرم و سرد
هوش مصنوعی: عاشق از محبوب خود خواسته که ای رقیب ما، تو در همه شرایط زندگی همیشه حضور داری.
ای مشیر ما تو اندر خیر و شر
از اشارتهات دلمان بیخبر
هوش مصنوعی: ای مشاور ما، تو در خوبیها و بدیها از نشانههایت ما را بیخبر نگهداشتی.
ای یرانا لانراه روز و شب
چشمبند ما شده دید سبب
هوش مصنوعی: ای یار، ما هر روز و شب نمیتوانیم تو را ببینیم، چون چشمان ما به دلیل دیدن دلایلت، بسته شده است.
چشم من از چشمها بگزیده شد
تا که در شب آفتابم دیده شد
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر زیباییهای دیگران یاری جسته است، تا در تاریکیها، نور و روشنی من نمایان شود.
لطف معروف تو بود آن ای بهی
پس کمال البر فی اتمامه
هوش مصنوعی: مهر و محبت تو بود که باعث بزرگی و شایستگی من شد، پس کاملترین خوبیها در انجام کارهایت نمایان میشود.
یا رب اتمم نورنا فی الساهره
وانجنا من مفضحات قاهره
هوش مصنوعی: ای خدا، نور ما را در دنیا به کمال برسان و ما را از شرّ مشکلات و بلایای سخت نجات بده.
یار شب را روز مهجوری مده
جان قربتدیده را دوری مده
هوش مصنوعی: ای محبوب، شب را به روز تبدیل نکن و از دوری خود به دلتنگی من نیفزا.
بعد تو مرگیست با درد و نکال
خاصه بعدی که بود بعد الوصال
هوش مصنوعی: پس از تو زندگی بیمعناست و پر از درد است، به ویژه بعد از آن دیدار دلنشینی که داشتیم.
آنک دیدستت مکن نادیدهاش
آب زن بر سبزهٔ بالیدهاش
هوش مصنوعی: آن کس که تو را دیده، تو را فراموش نکند و به یاد تو همیشه زندگی کند. همچنان که به یک سبزهی سرسبز آب میدهند تا رشد کند، باید به خاطر تو هم همواره محبت و توجه داشته باشد.
من نکردم لا ابالی در روش
تو مکن هم لاابالی در خلش
هوش مصنوعی: من در زندگیام بیملاحظگی نکردم، تو هم در کارهایت بیاحتیاطی نکن.
هین مران از روی خود او را بعید
آنک او یکباره آن روی تو دید
هوش مصنوعی: به خودت بیندیش و او را از خود دور نکن، چرا که او ناگهان از جمال تو آگاه شده است.
دید روی جز تو شد غل گلو
کل شیء ما سوی الله باطل
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهی تو را میبینم، دیگر نمیتوانم چیزی جز تو را ببینم و همه چیز غیر از خداوند بیارزش و بیمحتوا به نظر میرسد.
باطلاند و مینمایندم رشد
زانک باطل باطلان را میکشد
هوش مصنوعی: آنچه که در ظاهر رشد و توسعه به نظر میرسد، در واقع باطل است، زیرا باطل نیروهای خود را از میان باطلها میگیرد و به پیش میراند.
ذره ذره کاندرین ارض و سماست
جنس خود را هر یکی چون کهرباست
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زمین و آسمان وجود دارد، مانند یک دانه کوچک است که ویژگیهای خاص خود را دارد و همه آنها از نظر ماهیت به هم شبیهاند.
معده نان را میکشد تا مستقر
میکشد مر آب را تف جگر
هوش مصنوعی: معده برای جذب نان تلاش میکند و در عوض، آب را برداشت میکند تا به جگر برسد.
چشم جذاب بتان زین کویها
مغز جویان از گلستان بویها
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و دلربای محبوبان از این محلهها، مانند مغز جویان که از گلستانها عطر و بویی خوش گرفتهاند.
زانک حس چشم آمد رنگ کش
مغز و بینی میکشد بوهای خوش
هوش مصنوعی: چون حس بینایی به ما رنگها را مینماید، مغز و بینی نیز بوی خوش را به ما منتقل میکنند.
زین کششها ای خدای رازدان
تو به جذب لطف خودمان ده امان
هوش مصنوعی: ای خدای دانای اسرار، به خاطر این جذبهها، ما را با لطف خودت حفظ کن و امن نگهدار.
غالبی بر جاذبان ای مشتری
شاید ار درماندگان را وا خری
هوش مصنوعی: ای مشتری، شاید تو از جذبهها و زیباییها به سوی من کشیده شدهای، اما آیا ممکن است که درماندگان را نیز بپذیری؟
رو به شه آورد چون تشنه به ابر
آنک بود اندر شب قدر آن بدر
هوش مصنوعی: شخصی که به شدت تشنه است، به سوی باران میرود و مانند او، در شب قدر که شب مهمی است، به سوی روشنایی و هدایت روی میآورد.
چون لسان وجان او بود آن او
آن او با او بود گستاخگو
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زبان و روح او به گونهای است که او همیشه همراه با خودش است و بنابراین میتواند در هر شرایطی با اعتماد به نفس و جسارت سخن بگوید.
گفت ما گشتیم چون جان بند طین
آفتاب جان توی در یوم دین
هوش مصنوعی: گفتیم که ما در جستجوی حقیقت هستیم، مانند جانی که به نور خورشید نیاز دارد و تو در روز قیامت، منبع حیات ما خواهی بود.
وقت آن شد ای شه مکتومسیر
کز کرم ریشی بجنبانی به خیر
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده است ای شاه پنهان، که به خاطر لطف و بزرگواریات، موهای من را به حرکت درآوری و به نیکی رهنمون شوی.
هر یکی خاصیت خود را نمود
آن هنرها جمله بدبختی فزود
هوش مصنوعی: هر کدام از ویژگیهای خود را نشان دادند و آن مهارتها فقط باعث افزایش بدبختی شدند.
آن هنرها گردن ما را ببست
زان مناصب سرنگوساریم و پست
هوش مصنوعی: آن مهارتها و هنرها باعث شدهاند که ما در موقعیتهای بلند و مهم قرار بگیریم و به همین خاطر ما در خطر افتادن و سقوط هستیم.
آن هنر فی جیدنا حبل مسد
روز مردن نیست زان فنها مدد
هوش مصنوعی: این هنر که در گردن ما مانند زنجیری مستحکم است، از روز مرگ نمیکاهد و برای ما از آن فنون یاری میرساند.
جز همان خاصیت آن خوشحواس
که به شب بد چشم او سلطانشناس
هوش مصنوعی: تنها ویژگی خاصی که آن شخص باهوش دارد، این است که در شب، بدیها را میبیند و به خوبیهایش پی میبرد.
آن هنرها جمله غول راه بود
غیر چشمی کو ز شه آگاه بود
هوش مصنوعی: تمام هنرها و مهارتها مانند یک غول هستند که در مسیر زندگی ما قرار دارند، اما تنها چشمی که از حقیقت و واقعیت آگاه است، میتواند آنها را درک کند.
شاه را شرم از وی آمد روز بار
که به شب بر روی شه بودش نظار
هوش مصنوعی: در روز بارانی، پادشاه از زیبایی کسی که شب بر روی او مینگریست، شرمگین شد.
وان سگ آگاه از شاه وداد
خود سگ کهفش لقب باید نهاد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سگ، از مقام و واقعیت شاه و انصافش آگاه است و باید به او لقب "سگ کهف" داد. به عبارتی، وفاداری و آگاهی او شایسته احترام و لقب خاصی است.
خاصیت در گوش هم نیکو بود
کو به بانگ سگ ز شیر آگه شود
هوش مصنوعی: نکته خوب این است که انسان باید به صدای اطراف خود توجه کند، چرا که از طریق نشانهها و صداها میتوان به خطرات و موقعیتهای مختلف پی برد. مثل این که صدای یک سگ میتواند ما را از وجود یک شیر آگاه کند.
سگ چو بیدارست شب چون پاسبان
بیخبر نبود ز شبخیز شهان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی سگ بیدار باشد، مانند نگهبانی است که در شب بیدار است و به هیچ چیز بیخبر نمیماند. در واقع، این تصویر به ما میگوید که در صورت هشیاری و مراقبت، هیچ خطر یا مشکلی از چشم دور نمیماند.
هین ز بدنامان نباید ننگ داشت
هوش بر اسرارشان باید گماشت
هوش مصنوعی: باید مراقب باشید که از بدنامان هراسی نداشته باشید و به جای آن، هوشیارانه به رازهای آنها توجه کنید.
هر که او یکبار خود بدنام شد
خود نباید نام جست و خام شد
هوش مصنوعی: هر کسی که یکبار به بدنامی دچار شده باشد، نباید دوباره به دنبال نام و آوازه برود و به بیخود شدن ادامه دهد.
ای بسا زر که سیهتابش کنند
تا شود آمن ز تاراج و گزند
هوش مصنوعی: بسیاری از طلاها را میتوان به خاطر رنگ تیرهشان از خطر دزدی و آسیب دور نگه داشت.