گنجور

بخش ۷۹ - آواز دادن هاتف مر طالب گنج را و اعلام کردن از حقیقت اسرار آن

اندرین بود او که الهام آمدش
کشف شد این مشکلات از ایزدش
کو بگفتت در کمان تیری بنه
کی بگفتندت که اندر کش تو زه
او نگفتت که کمان را سخت‌کش
در کمان نه گفت او نه پر کنش
از فضولی تو کمان افراشتی
صنعت قواسیی بر داشتی
ترک این سخته کمانی رو بگو
در کمان نه تیر و پریدن مجو
چون بیفتد بر کن آنجا می‌طلب
زور بگذار و بزاری جو ذهب
آنچ حقست اقرب از حبل الورید
تو فکنده تیر فکرت را بعید
ای کمان و تیرها بر ساخته
صید نزدیک و تو دور انداخته
هرکه دوراندازتر او دورتر
وز چنین گنجست او مهجورتر
فلسفی خود را از اندیشه بکشت
گو بدو کوراست سوی گنج پشت
گو بدو چندانک افزون می‌دود
از مراد دل جداتر می‌شود
جاهدوا فینا بگفت آن شهریار
جاهدوا عنا نگفت ای بی‌قرار
هم‌چو کنعان کو ز ننگ نوح رفت
بر فراز قلهٔ آن کوه زفت
هرچه افزون‌تر همی‌جست او خلاص
سوی که می‌شد جداتر از مناص
هم‌چو این درویش بهر گنج و کان
هر صباحی سخت‌تر جستی کمان
هر کمانی کو گرفتی سخت‌تر
بود از گنج و نشان بدبخت‌تر
این مثل اندر زمانه جانی است
جان نادانان به رنج ارزانی است
زانک جاهل ننگ دارد ز اوستاد
لاجرم رفت و دکانی نو گشاد
آن دکان بالای استاد ای نگار
گنده و پر کژدمست و پر ز مار
زود ویران کن دکان و بازگرد
سوی سبزه و گلبنان و آب‌خورد
نه چو کنعان کو ز کبر و ناشناخت
از که عاصم سفینهٔ فوز ساخت
علم تیراندازیش آمد حجیب
وان مراد او را بده حاضر به جیب
ای بسا علم و ذکاوات و فطن
گشته ره‌رو را چو غول و راه‌زن
بیشتر اصحاب جنت ابلهند
تا ز شر فیلسوفی می‌رهند
خویش را عریان کن از فضل و فضول
تا کند رحمت به تو هر دم نزول
زیرکی ضد شکستست و نیاز
زیرکی بگذار و با گولی‌بساز
زیرکی دان دام برد و طمع و گاز
تا چه خواهد زیرکی را پاک‌باز
زیرکان با صنعتی قانع شده
ابلهان از صنع در صانع شده
زانک طفل خرد را مادر نهار
دست و پا باشد نهاده بر کنار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اندرین بود او که الهام آمدش
کشف شد این مشکلات از ایزدش
هوش مصنوعی: او در این وضعیت بود که الهامی به او رسید و این دشواری‌ها از جانب خدا برایش روشن شد.
کو بگفتت در کمان تیری بنه
کی بگفتندت که اندر کش تو زه
هوش مصنوعی: کسی به تو گفت که تیر را در کمان بگذار، آیا کسی به تو گفت که زه را در کشش قرار دهی؟
او نگفتت که کمان را سخت‌کش
در کمان نه گفت او نه پر کنش
هوش مصنوعی: او به تو نگفته که کمان را محکم بکش و در آن قرار بده، نه اینکه به تو بگوید که تیر را در آن بگذار.
از فضولی تو کمان افراشتی
صنعت قواسیی بر داشتی
هوش مصنوعی: به خاطر کنجکاوی و فضولی تو، تو توانستی تیری بپرانی، گویی یک کمان‌دار حرفه‌ای هستی.
ترک این سخته کمانی رو بگو
در کمان نه تیر و پریدن مجو
هوش مصنوعی: بگو که این عشق را به گونه‌ای آغاز کن که در آن تیر و پریدن نباشد. به عبارتی، هدف را با دقت و بدون شتاب زدگی دنبال کن.
چون بیفتد بر کن آنجا می‌طلب
زور بگذار و بزاری جو ذهب
هوش مصنوعی: زمانی که در جایی به زمین بیفتی، بر آن لازم است که با قدرت و تلاش ادامه دهی تا به مطلوب خود، همانند طلا، دست یابی.
آنچ حقست اقرب از حبل الورید
تو فکنده تیر فکرت را بعید
هوش مصنوعی: آنچه که حق و حقیقت است، نزدیک‌تر از رگ گردن به توست، و با این حال تو تیر فکر و اندیشه‌ات را خیلی دور پرتاب کرده‌ای.
ای کمان و تیرها بر ساخته
صید نزدیک و تو دور انداخته
هوش مصنوعی: ای کمان و تیرهای ساخته شده، شکار نزدیک است ولی تو دور افتاده‌ای.
هرکه دوراندازتر او دورتر
وز چنین گنجست او مهجورتر
هوش مصنوعی: هر کسی که دید وسیع‌تری دارد، از دیگران فاصله بیشتری می‌گیرد و به همین دلیل از این نعمت بهره‌مندتر است.
فلسفی خود را از اندیشه بکشت
گو بدو کوراست سوی گنج پشت
هوش مصنوعی: فردی با تفکر عمیق و اندیشه‌ای عمیق خود را از واقعیت‌ها و حقایق دور کرده است، چون نمی‌تواند به گنجینه‌های ارزشمند دست یابد و از آن‌ها بهره‌مند شود. به همین دلیل، او به نوعی کور و ناتوان در درک و فهم حقیقت شده است.
گو بدو چندانک افزون می‌دود
از مراد دل جداتر می‌شود
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر به دنبال خواسته‌های خود بروی، از آرزوها و desires دل‌ت دورتر می‌شوی.
جاهدوا فینا بگفت آن شهریار
جاهدوا عنا نگفت ای بی‌قرار
هوش مصنوعی: آن پادشاه گفت: در راه ما تلاش کنید، ولی نگفت از ما فاصله بگیرید ای بی‌تاب.
هم‌چو کنعان کو ز ننگ نوح رفت
بر فراز قلهٔ آن کوه زفت
هوش مصنوعی: همچون کنعان که از شرم نوح به بالای قلهٔ آن کوه بزرگ رفت.
هرچه افزون‌تر همی‌جست او خلاص
سوی که می‌شد جداتر از مناص
هوش مصنوعی: او هرچه بیشتر تلاش می‌کند تا نجات یابد، به همان اندازه از جایگاه‌های برتر جدا می‌شود.
هم‌چو این درویش بهر گنج و کان
هر صباحی سخت‌تر جستی کمان
هوش مصنوعی: مانند این درویش که به دنبال گنج و معادن است، هر روز با تلاش و جدیت بیشتری به جستجوی آن می‌پردازد.
هر کمانی کو گرفتی سخت‌تر
بود از گنج و نشان بدبخت‌تر
هوش مصنوعی: هر کمانی که برای هدف‌گیری و نشانه‌گذاری انتخاب می‌کنی، از گنجینه و ثروت باارزش‌تر و نشان‌دهنده‌ی بدبختی بیشتری است.
این مثل اندر زمانه جانی است
جان نادانان به رنج ارزانی است
هوش مصنوعی: در این دنیا، افراد نادان معمولاً با مشکلات و سختی‌ها زندگی می‌کنند. زندگی آن‌ها به نوعی از رنج و درد پر شده است.
زانک جاهل ننگ دارد ز اوستاد
لاجرم رفت و دکانی نو گشاد
هوش مصنوعی: چون بی‌خبران از دانش، شرمنده معلم خود هستند، به همین دلیل از او دور شده و کسب و کار جدیدی راه انداختند.
آن دکان بالای استاد ای نگار
گنده و پر کژدمست و پر ز مار
هوش مصنوعی: دکان زیبای استاد، مانند تو ای نگار، پر از زیبایی و ویژگی‌های خاص است و همانند کزدمست و پر از جاذبه و جذابیت.
زود ویران کن دکان و بازگرد
سوی سبزه و گلبنان و آب‌خورد
هوش مصنوعی: به سرعت مغازه را تعطیل کن و به سوی طبیعت، گل‌ها و آب‌های روان برگرد.
نه چو کنعان کو ز کبر و ناشناخت
از که عاصم سفینهٔ فوز ساخت
هوش مصنوعی: نه مانند کسی که به خاطر غرور و ناآگاهی‌اش از دیگران، به موفقیت دست نیافته و کشتی نجات را نتوانسته بسازد.
علم تیراندازیش آمد حجیب
وان مراد او را بده حاضر به جیب
هوش مصنوعی: علم او مانند تیراندازی است که به هدف می‌زند و آرزوی او را به سرعت به دست می‌آورد.
ای بسا علم و ذکاوات و فطن
گشته ره‌رو را چو غول و راه‌زن
هوش مصنوعی: بسیاری از کسانی که دارای علم و نبوغ و هوش هستند، ممکن است چون غول و دزدان راه‌زن از مسیر اصلی و درست خود منحرف شوند.
بیشتر اصحاب جنت ابلهند
تا ز شر فیلسوفی می‌رهند
هوش مصنوعی: بیشتر افرادی که به بهشت می‌روند، نادان و ساده‌لوح هستند و از خطرات و افکار پیچیده فیلسوفان دوری می‌کنند.
خویش را عریان کن از فضل و فضول
تا کند رحمت به تو هر دم نزول
هوش مصنوعی: خود را از هرگونه غرور و فضل و کبر خالی کن، تا خدا هر لحظه بر تو رحمت نازل کند.
زیرکی ضد شکستست و نیاز
زیرکی بگذار و با گولی‌بساز
هوش مصنوعی: زیرکی مانع از شکست خوردن است؛ پس به جای وابستگی به زیرکی، با بی‌خیالی و سادگی زندگی کن.
زیرکی دان دام برد و طمع و گاز
تا چه خواهد زیرکی را پاک‌باز
هوش مصنوعی: زیرکی باعث شد که حیله و فریب کارساز باشد، اما باید دید عاقبت این زیرکی به کجا می‌کشد و چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت.
زیرکان با صنعتی قانع شده
ابلهان از صنع در صانع شده
هوش مصنوعی: زیرکان از هنر و صنعت خرسندند، اما ابلهان تنها به خلق چیزها از سوی سازنده قناعت کرده‌اند.
زانک طفل خرد را مادر نهار
دست و پا باشد نهاده بر کنار
هوش مصنوعی: چون کودک کوچک در کنار مادرش قرار دارد، او نیازمند حمایت و مراقبت مادر است.

خوانش ها

بخش ۷۹ - آواز دادن هاتف مر طالب گنج را و اعلام کردن از حقیقت اسرار آن به خوانش بامشاد لطف آبادی

حاشیه ها

1394/10/24 01:12
فرهنگ

بیت ده مصرع دوم صحیح نگارش نشده و وزن شعر بهم ریخته
صحیح:گو بدو کو را سوی گنج است پشت

1398/02/10 02:05
مسعود

سلام، در بیت نوزدهم کژدم درست است

1400/06/23 09:08
کوروش

چرا مولانا اینطوری دعوت به ابله بودن کرده کسی میتونه توضیح بده ؟ 

1403/01/01 03:04
مهرداد

سلام ظاهرا ابله در اینجا به معنی سادگی و دوری از پیچیدگیه. یعنی آدمای پیچیده ره به جایی نمی برند. 

1400/06/17 00:09
امید وکیل

مولانا به تبع شمس تبریزی، توصیه بر «پیراستگی از علوم زائد فلسفی و فکری» می‌کند.

شمس معتقد بود که انسان برای نیک‌بختی به آگاهی‌های اندکی نیاز دارد.

 

1400/07/06 01:10
کوروش

من کاری تدارم اینا به چی معتقدن 

بحث اینه که چرا و رو چه حساب همچین عقیده ای دارن ؟

1400/07/18 20:10
ملیکا رضایی

کوروش عزیز بیت ۱۱ را یک بار دیگر بخوانید یا بیت ۲۴و ۲۵

این بیت‌ها شاید از دید برخی ها خیلی ترجمان روان و ساده ای باشد ولی همین ها جواب شما هست ...

ولی این که به ابله بودن دعوت نموده مشکل این است که به ابله بودن دعوت نکرده ؛

بلکه مولانا در معنوی لغوی این را آورده ولی در تجمان اصلی شعر منظور نادانی و ابله بودن نیست ...

این همه که ما از خدا میگوییم و دین و عرفان و ... و مولانا ما را به فلسفه دعوت کرده ...

اولین گام برای غرق شدن در فلسفه این است که عقاید پیشین خود را از ذهن دور ریزیم و همه چیز را دوباره بنگریم ...

مثل کودک که بدون یاری گرفتن از معلم شروع به کشف میکند ... یا کسی که بدون اینکه پیامبری آید و وحی از خدا گردد خوب و بد را تشخیص دهد ؛

جهان را بدون داشته ها باید دید ... 

برای همین هست که مولانا میگوید خویش را عریان کن از فضل و فضول ...

ولی اینکه میگویید بر چه اساس این عقاید را دارد راستش جواب تان را مولانا میتواند میگوید نه کس دیگر و تنها میتوانم بگویم که اگر غرق در چیزی شوی (برای این چیزی که من نمیدانم نامش باید چه باشد ) و این چیزی هم حتما نباید کاری کنی که پیدایش کنی چراکه در کنار همگان هست ، و به آن فکر کنی و مشغولش شوی ، کسی چه میداند شاید کسی چون مولانا شدید ... 

1402/09/30 23:11
حمزه حکمی ثابت

شبیه آنچه حافظ فرمود:

سالها دل طلب جام جم از ما می‌کرد...

1403/01/01 02:04
مهرداد

زیرکی دان دام برد و طمع و کاز

در اینجا ظاهرا کاز درست است و به معنی طمع است.