برگردان به زبان ساده
گفت آن درویش ای دانای راز
از پی این گنج کردم یاوهتاز
هوش مصنوعی: یک درویش به دانای راز گفت: به خاطر این گنج، سخنان بیمعنی و بیهودهای را به زبان میآورم.
دیو حرص و آز و مستعجل تگی
نی تانی جست و نی آهستگی
هوش مصنوعی: حرص و طمع مانند دیوی است که هیچ جایی برای آرامش نمیگذارد؛ نه در تند و تیز بودنش و نه در آرامش و سستیاش.
من ز دیگی لقمهای نندوختم
کف سیه کردم دهان را سوختم
هوش مصنوعی: من از ظرفی لقمهای برداشتم و آنقدر داغ بود که دهانم سوخت و سیاه شد.
خود نگفتم چون درین ناموقنم
زان گرهزن این گره را حل کنم
هوش مصنوعی: من هیچگاه به خودم نگفتم که در این وضع نابسامانم، از او که در این مسائل خبره است، کمک بگیرم تا این مشکل را حل کند.
قول حق را هم ز حق تفسیر جو
هین مگو ژاژ از گمان ای سخترو
هوش مصنوعی: به سخن حق باید با دقت و فهم درست توجه کرد. از حدس و گمان خود برداشت نکنید و بیهوده سخن نگویید.
آن گره کو زد همو بگشایدش
مهره کو انداخت او بربایدش
هوش مصنوعی: کسی که گرهای را به وجود آورده، همان فرد میتواند آن را باز کند؛ مانند مهرهای که او انداخته و حالا ممکن است آن را از دست بدهد.
گرچه آسانت نمود آن سان سخن
کی بود آسان رموز من لدن
هوش مصنوعی: هرچند آن سخن به نظر ساده و راحت میآید، اما رمز و راز آن به سادگی قابل درک نیست.
گفت یا رب توبه کردم زین شتاب
چون تو در بستی تو کن هم فتح باب
هوش مصنوعی: پروردگارا، من از این عجله و شتاب توبه کردم. حالا که تو درهای رحمت را بستهای، تو خود این درها را باز کن.
بر سر خرقه شدن بار دگر
در دعا کردن بدم هم بیهنر
هوش مصنوعی: در برابر پرچم دین دوباره نشستهام و بدون استعداد دعا میکنم.
کو هنر کو من کجا دل مستوی
این همه عکس توست و خود توی
هوش مصنوعی: کجا هنری وجود دارد؟ کجا من هستم؟ دل من پر از تصاویری از توست و خودت در اینجا نیستی.
هر شبی تدبیر و فرهنگم به خواب
همچو کشتی غرقه میگردد ز آب
هوش مصنوعی: هر شب، در خواب و خیال، اندیشه و فرهنگم مثل کشتیای غرق شده در آب رها و بیحاصل میشود.
خود نه من میمانم و نه آن هنر
تن چو مرداری فتاده بیخبر
هوش مصنوعی: نه من باقی میمانم و نه آن زیبایی وجود، مانند مردهای که بیخبر افتاده است.
تا سحر جمله شب آن شاه علی
خود همیگوید الستی و بلی
هوش مصنوعی: تا صبح زود، تمام شب آن پادشاه علی (علی علیهالسلام) همواره میگوید: آیا من نگفته بودم؟ و پاسخ تایید را نیز میگیرد.
کو بلیگو جمله را سیلاب برد
یا نهنگی خورد کل را کرد و مرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که یا همه چیز در یک لحظه تغییر میکند و به طور کلی تحت تأثیر قرار میگیرد، یا اینکه چیزی بزرگ و قوی تمام آنچه را که وجود دارد میخورد و نابود میکند. در واقع، این اشاره به ناپایداری و آسیبپذیری زندگی و وضعیتها دارد.
صبحدم چون تیغ گوهردار خود
از نیام ظلمت شب بر کند
هوش مصنوعی: صبحگاهان، همانند شمشیری که از غلاف خود خارج میشود، تاریکی شب را کنار میزند.
آفتاب شرق شب را طی کند
از نهنگ آن خوردهها را قی کند
هوش مصنوعی: خورشید صبح به تدریج تاریکی شب را از بین میبرد و مانند نهنگی که خوراکش را هضم کرده، آثار شب را پاک میکند.
رسته چون یونس ز معدهٔ آن نهنگ
منتشر گردیم اندر بو و رنگ
هوش مصنوعی: مانند یونس که از درون آن نهنگ بیرون آمد، ما نیز از آن وضعیت سخت رهایی پیدا کردیم و در میان عطر و رنگها پخش شدیم.
خلق چون یونس مسبح آمدند
کاندر آن ظلمات پر راحت شدند
هوش مصنوعی: مردم مانند یونس در دریا به ذکر و عبادت مشغول شدند و در میان تاریکیها آرامش و راحتی پیدا کردند.
هر یکی گوید به هنگام سحر
چون ز بطن حوت شب آید به در
هوش مصنوعی: هر کس در صبح زود میگوید که چگونه شب به پایان میرسد و با طلوع روز از تاریکی خارج میشود.
کای کریمی که در آن لیل وحش
گنج رحمت بنهی و چندین چشش
هوش مصنوعی: ای بخشندهای که در شبهای تار و وحشتزا، گنجینههای رحمت را نثار میکنی و بر چندین چشم رحمت میافزایی.
چشم تیز و گوش تازه تن سبک
از شب همچون نهنگ ذوالحبک
هوش مصنوعی: چشمها بیدار و گوشها شنواست، بدن سبک و آزاد است، شبیه نهنگی در آب.
از مقامات وحشرو زین سپس
هیچ نگریزیم ما با چون تو کس
هوش مصنوعی: از مقامهای بالای وحشرو دیگر به هیچوجه نمیگریزیم، زیرا هیچکس مانند تو وجود ندارد.
موسی آن را نار دید و نور بود
زنگیی دیدیم شب را حور بود
هوش مصنوعی: موسی آنچه را که نار (آتش) میدید، در حقیقت نور بود، و زنگیی (شوخی) بود که در شب دیدیم، آن را حور (زیبا) به حساب آوردیم.
بعد ازین ما دیده خواهیم از تو بس
تا نپوشد بحر را خاشاک و خس
هوش مصنوعی: از این پس ما به خوبی از تو مشاهده میکنیم، تا زمانی که دریا به وسیله خاشاک و گیاهان پوشیده نشود.
ساحران را چشم چون رست از عمی
کفزنان بودند بیاین دست و پا
هوش مصنوعی: چشمان ساحران وقتی از خواب بیدار میشوند، مانند چشمی که از عمق خواب رها شده، بینیاز از دست و پا و عمل، به جادوگری مشغول هستند.
چشمبند خلق جز اسباب نیست
هر که لرزد بر سبب ز اصحاب نیست
هوش مصنوعی: چشمی که به دنیای اطرافش نمیبیند، فقط به دلیل عواملی است که وجود دارد. هر کسی که به خاطر این عوامل احساس ترس یا لرزش میکند، در حقیقت از دوستان و یاران واقعی خود بینصیب است.
لیک حق اصحابنا اصحاب را
در گشاد و برد تا صدر سرا
هوش مصنوعی: اما حقیقت این است که دوستان ما بر اساس آداب و رسوم خود، در کنار هم زندگی کنند و از نعمتهای زندگی بهرهمند شوند.
با کفش نامستحق و مستحق
معتقان رحمتاند از بند رق
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده که افرادی که شایسته هستند و افرادی که شایسته نیستند، هر دو به نوعی تحت تاثیر رحمت و لطف الهی قرار دارند و از قید و بند مشکلات و محدودیتها آزاد میشوند. در حقیقت، رحمت خداوند همه را در بر میگیرد و به آنها کمک میکند.
در عدم ما مستحقان کی بدیم
که برین جان و برین دانش زدیم
هوش مصنوعی: در نبود ما کسانی که لایق هستیم، چه چیزی را به ما دادهاند که برای این جان و این دانش تلاش کردهایم؟
ای بکرده یار هر اغیار را
وی بداده خلعت گل خار را
هوش مصنوعی: ای آنکه یار هر بیگانهای شدهای، تو به کسی لباس گل و خاری هدیه دادهای.
خاک ما را ثانیا پالیز کن
هیچ نی را بار دیگر چیز کن
هوش مصنوعی: با خاک ما کار دیگری نکن و بار دیگر هیچ چیز نکن.
این دعا تو امر کردی ز ابتدی
ورنه خاکی را چه زهرهٔ این بدی
هوش مصنوعی: این دعا از همان ابتدا به دستور تو بوده وگرنه خاکی مانند من از کجا میتواند به چنین خواستهای برسد؟
چون دعامان امر کردی ای عجاب
این دعای خویش را کن مستجاب
هوش مصنوعی: زمانی که تو امر کردی دعاهای ما را، ای شگفتی، خودت هم دعاهای خود را مستجاب کن.
شب شکسته کشتی فهم و حواس
نه امیدی مانده نه خوف و نه یاس
هوش مصنوعی: شب، بینش و احساسات را دچار اختلال کرده و در این وضعیت، نه امیدی وجود دارد، نه ترسی و نه ناامیدی.
برده در دریای رحمت ایزدم
تا ز چه فن پر کند بفرستدم
هوش مصنوعی: من در دریای رحمت خداوند غرق شدهام تا ببینم با چه مهارتی میتوانم آمال و آرزوهایم را محقق کنم.
آن یکی را کرده پر نور جلال
وآن دگر را کرده پر وهم و خیال
هوش مصنوعی: یکی را به شکوه و عظمت و نورپر کرده و دیگری را در دنیای توهم و خیالات غرق کرده است.
گر بخویشم هیچ رای و فن بدی
رای و تدبیرم به حکم من بدی
هوش مصنوعی: اگر به خودم بیاندیشم و هیچ هنر و تدبیری نداشته باشم، در نتیجه، تدبیر و رای من به حکم خودم نادرست خواهد بود.
شب نرفتی هوش بیفرمان من
زیر دام من بدی مرغان من
هوش مصنوعی: شب که نرفتی، بیتابی و ناآرامی من تحت کنترل من بود، اما تو با رفتارهایت به من آسیب زدی و باعث پریشانی مرغانم شدی.
بودمی آگه ز منزلهای جان
وقت خواب و بیهشی و امتحان
هوش مصنوعی: اگر از حال و هوای درون خود و مراحل روحیام آگاه بودم، در زمان خواب، بیخبری و آزمایش، میتوانستم بهتر درک کنم.
چون کفم زین حل و عقد او تهیست
ای عجب این معجبی من ز کیست
هوش مصنوعی: چون دست من از این مشکلات و معما خالی است، جالب اینجاست که من از چه کسی به این حالت حیرتزده درآمدهام.
دیده را نادیده خود انگاشتم
باز زنبیل دعا برداشتم
هوش مصنوعی: چشم خود را نادیده گرفتم و دوباره دعایی را به همراه برداشتم.
چون الف چیزی ندارم ای کریم
جز دلی دلتنگتر از چشم میم
هوش مصنوعی: ای کریم، من هیچ چیز ندارم جز دلی که از غم و دلتنگی بیشتر از چشم من ناراحت است.
این الف وین میم ام بود ماست
میم ام تنگست الف زو نر گداست
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به بازی با حروف الفبا پرداخته و با ایجاد ترکیبات صوتی و معنایی، از الفاظ استفاده کرده است. او به شباهتهای ظاهری و تفاوتهای موجود در حروف و معانی اشاره میکند و به نوعی بازی با زبان را به تصویر میکشد. به طور کلی، این عبارت از زوایای مختلف به تشابهات و تفاوتها میان چیزها، از جمله انسانها و هویتهایشان میپردازد.
آن الف چیزی ندارد غافلیست
میم دلتنگ آن زمان عاقلیست
هوش مصنوعی: حرف الف هیچ ارزشی ندارد، آنکه غافل است. اما میم، در زمانی که دلتنگ است، نشان از عقل و درک بالایی دارد.
در زمان بیهشی خود هیچ من
در زمان هوش اندر پیچ من
هوش مصنوعی: در زمانی که بیخبر و غافل بودم، هیچچیز برایم مشخص نبود، ولی در زمانی که بیدار شدم و به خودم آمدم، همه چیز در وجودم و اطرافم قابل شناسایی شد.
هیچ دیگر بر چنین هیچی منه
نام دولت بر چنین پیچی منه
هوش مصنوعی: هیچ چیز دیگری را بر این هیچ نام دولت نگذار، بر این پیچیدگی هم نام و نشان نگذار.
خود ندارم هیچ به سازد مرا
که ز وهم دارم است این صد عنا
هوش مصنوعی: من هیچ چیز از خود ندارم که مرا بسازد، زیرا این تعداد مسائل در ذهنم فقط ناشی از اوهام است.
در ندارم هم تو داراییم کن
رنج دیدم راحتافزاییم کن
هوش مصنوعی: در زندگیام هیچ چیز ندارم، اما تو باعث شو که من غنی شوم. من از درد و رنج زیادی گذشتم، پس من را به آرامش و راحتی برسان.
هم در آب دیده عریان بیستم
بر در تو چونک دیده نیستم
هوش مصنوعی: من در آب اشک، بدون هیچ پوششی، بر در خانهات میایستم، چون چشمم به تو نمیافتد.
آب دیدهٔ بندهٔ بیدیده را
سبزهای بخش و نباتی زین چرا
هوش مصنوعی: مرا با چشمپوشی و بخشش خود، مانند سبزه و گیاهان زندگی بخشیدن.
ور نمانم آب آبم ده ز عین
همچو عینین نبی هطالتین
هوش مصنوعی: اگر نمانم، آب آبم؛ مثل عین نبی، از عین باران میبارم.
او چو آب دیده جست از جود حق
با چنان اقبال و اجلال و سبق
هوش مصنوعی: او مانند آبی که با مهربانی از دل زمین میجوشد، با فضیلت و بزرگی و پیشرفت به جلو میآید.
چون نباشم ز اشک خون باریکریس
من تهیدست قصور کاسهلیس
هوش مصنوعی: وقتی من نیستم و اشکهایم میریزد، زندگیام خالی از محتواست و دستام به هیچ چیز نمیرسد.
چون چنان چشم اشک را مفتون بود
اشک من باید که صد جیحون بود
هوش مصنوعی: وقتی چشمانم اینگونه به اشک افتادهاند، باید اشک من به اندازهای باشد که صد جیحون را پر کند.
قطرهای زان زین دو صد جیحون به است
که بدان یک قطره انس و جن برست
هوش مصنوعی: بهتر است در زندگی به چیزهای کوچک و معنادار توجه کنیم، زیرا همین چیزهای کوچک میتوانند از ارزش و عمق بیشتری نسبت به امور گسترده و بیمعنی برخوردار باشند.
چونک باران جست آن روضهٔ بهشت
چون نجوید آب شورهخاک زشت
هوش مصنوعی: وقتی باران به باغ بهشت میریزد، زمین زشت و شورهزار هم آبی نمیخواهد و به دنبال آن نمیگردد.
ای اخی دست از دعا کردن مدار
با اجابت یا رد اویت چه کار
هوش مصنوعی: ای برادر، هیچگاه از دعا کردن دست نکش، فرقی ندارد که خدا دعایت را بپذیرد یا رد کند؛ مهم این است که تو همیشه در حال دعا کردن باشی.
نان که سد و مانع این آب بود
دست از آن نان میبباید شست زود
هوش مصنوعی: نان که جلوی پیشرفت و جریان این آب را گرفته باید به سرعت از آن دست کشید و آن را رها کرد.
خویش را موزون و چست و سخته کن
ز آب دیده نان خود را پخته کن
هوش مصنوعی: خودت را مرتب و آماده کن و با تلاش و سختکوشی، از احساسات و تجربههای زندگی غذایی برای پیشرفت خود بپزی.