بخش ۷۶ - معجزهٔ هود علیهالسلام در تخلص مؤمنان امت به وقت نزول باد
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
بخش ۷۶ - معجزهٔ هود علیهالسلام در تخلص مؤمنان امت به وقت نزول باد به خوانش بامشاد لطف آبادی
حاشیه ها
قرآن کریم در آیه17 سوره مبارکه رعد می فرماید:
أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (17)
ترجمه:
خداوند از آسمان آبی فرستاد و از هر دره و رودخانهای به اندازه آنها سیلابی جاری شد، سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد- و از آنچه (در کورهها) برای بدست آوردن زینت آلات یا وسائل زندگی آتش روی آن روشن میکنند نیز کفهایی مانند آن به وجود میآید- اما کفها به بیرون پرتاب میشوند ولی آنچه به مردم سود میرساند (آب یا فلز خالص) در زمین میماند خداوند اینچنین مثال میزند (17)
آیت الله مکارم در بین تفسیر این آیه، با اشاره ای به این مصرع از مولوی که «در دو عالم هر دروغ از راست خاست» اینچنین می آورد:
باطل در بقای خود مدیون حق است.
همانگونه که در تفسیر آیه گفتیم، اگر آبی نباشد هرگز کف نمیتواند به حیات خود مستقلا ادامه دهد، همین گونه اگر حق نبود، باطل هم فروغی نداشت، اگر افراد درستکار نبودند کسی تحت تاثیر افراد خائن واقع نمیشد و فریب آنها را نمیخورد، پس همین جولان و فروغ کاذب باطل مدیون بهرهبرداری از فروغ حق است (کان دروغ از راست میگیرد فروغ!).
تفسیر نمونه، ج10، ص: 171
حق همیشه متکی به نفس است، اما باطل از آبروی حق مدد میگیرد و سعی میکند خود را به لباس او در آورد و از حیثیت او استفاده کند، همانگونه که" هر دروغی از راست فروغ میگیرد"، که اگر سخن راستی در جهان نبود، کسی هرگز دروغی را باور نمیکرد، و اگر جنس خالصی در جهان نبود، کسی فریب جنس قلابی را نمیخورد، بنا بر این حتی فروغ زودگذر باطل و آبروی و حیثیت موقت او به برکت حق است، اما حق همه جا متکی به خویشتن است و آبرو و اثر خویش!
تفسیر نمونه، ج10، ص: 168
همچنین هر کاسبی اندر جهان
بهر خود کوشد نه اصلاح جهان
ببخشید اندر دکان درست است.
یادم آمد آنها را که می خواستند جهان را مدیریت کنند!
چه خوب که راه بهبود اوضاع جهان و سر و سامان دادن به وضعیت خودمان دو راه مجزا و متفاوت نیستند.
هر یک به دیگری منتهی میشود، تامین منافع راستین خودمان در گرو تامین منافع کل هستی و بهبود اوضاع جهان منوط به ارضاء نیازهای اجزاء آن است، وگرنه من که راستی برایم دشوار بود با دو دستورالعمل کار کنم و در هر موقعیتی بسنجم که حال منافع من کدام روش را اقتضاء می کند و منافع جهان کدام رویه را، در کشف همین یک نیز درمانده ام!
در کتاب خاطرات و خطرات بیت «کی دروغی قیمت آرد...» اینطور درج شده:
کی دروغی قیمت آرد نی ز ر است / اندر عالم هر دروغ از راست خاست
درود بر دوستان عزیزم
. ترس چیست؟میخواهیم نظر خود را درباره ترس بیان کنیم
به نظر شما ترس چیست؟ نوعی واکنش طبیعی که کتمان آن محل تامل است؟یا فعلی اکتسابی که در شرایط محیطی مختلف متفاوت بوده؟. هر تفسیری به زعم خویش میتوان برای ترس بیان کرد. بعبارت دیگر ترس در علوم مختلف ،معانی متفاوتی دارد. مثلا در علم روانشناسی ترس ریشه در اتفاق یا حادثه ای در گذشته داشته یا بطور مثال درعلم فلسفه ، انسان در جوار حواس پنجگانه دارای خصائصی از جمله ترس می باشد. البته نگاه علم فلسفه به ترس کمی واقع گرایانه تر از دیگر علوم است. دلیل اول اینکه از ترس بعنوان یه خصیصه یاد میشود و دوم اینکه ترس قابل کتمان نیست ودر وجود همه بالقوه واکنش ترس وجود دارد. من خود بشخصه قبل از این تعریفی متفاوت از ترس داشتم. بگذریم،نمیخواهیم زیاد سلیقه ای به مقوله ترس نگاه کنیم. از اینرو مشتاقانه به سراغ ادبیات خودمان میرویم. میخواهیم ترس را از قول مولانا تعریف کنیم
.
مؤمنان از دست باد ضایره
جمله بنشستند اندر دایره
یاد طوفان بود و کشتی لطف هو
بس چنین کشتی و طوفان دارد او
پادشاهی را خدا کشتی کند
تا به حرص خویش بر صفها زند
قصد شه آن نه که خلق آمن شوند
قصدش آنک ملک گردد پایبند
آن خراسی میدود قصدش خلاص
تا بیابد او ز زخم آن دم مناص
قصد او آن نه که آبی بر کشد
یاکه کنجد را بدان روغن کند
گاو بشتابد ز بیم زخم سخت
نه برای بردن گردون و رخت
لیک دادش حق چنین خوف وجع
تا مصالح حاصل آید در تبع
همچنان هر کاسبی اندر دکان
بهر خود کوشد نه اصلاح جهان
هر یکی بر درد جوید مرهمی
در تبع قایم شده زین عالمی
حق ستون این جهان از ترس ساخت
هر یکی از ترس جان در کار باخت
حمد ایزد را که ترسی را چنین
کرد او معمار و اصلاح زمین
این همه ترسندهاند از نیک و بد
هیچ ترسنده نترسد خود ز خود
هیچ وهمی بیحقیقت کی بود
هیچ قلبی بیصحیحی کی رود
آن حکیمک وهم خواند ترس را
فهم کژ کردست او این درس را
مؤمنان از باد زیان آوری که بود دست بر دعا برداشتند ویاد طوفان لطف هو را بخاطر میآورد، پادشاهی را خدا کشتی میدهد تااز روی حرص وطمع ونگه داشتن تاج وتخت به جنگ دشمن رود، نه از برای ایمن ساختن مردمش بلکه برای ایمن ساختن قلمرو تاج وتخت خویش.
بعبارتی دیگر از ترسِ از دست دادن قلمرو، مردم خود را از آسیبها حفظ مینماید.ویا آن خر آسیابی که می دود قصدش گرفتن روغن کنجد نیست بلکه میخواهد از آن زخم سریعتر بگریزد ولی بدون توجه مشغول به خدمترسانی است ویا گاو که با شتاب میرود، قصدش این نیست که گاری را جابجا کند بلکه از خوف درد است که خدادر دل او نهاده ، ویا کاسبی که دردکان مشغول کاسبی است از ترس گذران امورات زندگی وامرار معاش است ونه اصلاح جهان اما با این کار بدون اختیار مشغول به خدمت رسانی خلق است، خلاصه این که خدا اساس جهان را بر ترس نهاد وهر کسی از ترس جان زندگی میکند وامورات میگذراند.می بینیم که ترس در ادبیات ما به معنی وهم نیست و هر کس که این برداشت را از ترس داشته باشد به بیراهه رفته است وحمد خدای عز وجل که ترس را این چنین معمار واصلاح زمین قرار داد.
آری، خداوند ترس را قرار داد تا چرخ گردون بخوبی بچرخد، همه از روی ترس تن به کار میدهند واز این رو کار جهان بخوبی پیش میرود.
همیشه خشنود باشید ورستگار
دکتر سروش اینطور خوانده
گر شود بیشه قلم دریا مدید
بحران زندگی انسان ترجیح منافع شخصی و خود مداری در تمام احوال و بی تفاوتی به منافع اغیار می باشد که ریشه در حرص و آزمندی انسان دارد. دایره فکر هرکس مصروف به منافع شخصی خویش است و پیامد کارهای خود را در ارتباط با مصالح دیگران نمی سنجد… روشنایی جاییست که ارتباط با دیگران واقع بینانه و به دور از حس خودخواهی باشد. انانیّت و خودخواهی ریشه ای ستبر در وجودیت جزئی انسان دارد و مایه رشد و نم سایر نقایص اخلاقی می باشد، نگاه «وحدت وجودی» به عالم واقع، مهر و محبت را نسبت به جمیع تجلیات الهی از جماد تا نبات و حیوان و انسان ارتقاء داده و مسیر انسانیت متصّف به وصف «کامل» را هموار می نماید.