گنجور

بخش ۷۲ - جواب گفتن مرید و زجر کردن مرید آن طعانه را از کفر و بیهوده گفتن

بانگ زد بر وی جوان و گفت بس
روز روشن از کجا آمد عسس
نور مردان مشرق و مغرب گرفت
آسمان‌ها سجده کردند از شگفت
آفتاب حق بر آمد از حمل
زیر چادر رفت خورشید از خجل
ترهات چون تو ابلیسی مرا
کی بگرداند ز خاک این سرا
من به بادی نامدم هم‌چون سحاب
تا به گَردی باز گردم زین جناب
عجل با آن نور شد قبلهٔ کرم
قبله بی آن نور شد کفر و صنم
هست اباحت کز هوای آمد ضلال
هست اباحت کز خدا آمد کمال
کفر ایمان گشت و دیو اسلام یافت
آن طرف کان نور بی‌اندازه تافت
مظهر عزست و محبوب به حق
از همه کروبیان برده سبق
سجده آدم را بیان سبق اوست
سجده آرد مغز را پیوست پوست
شمع حق را پف کنی تو ای عجوز
هم تو سوزی هم سرت ای گنده‌پوز
کی شود دریا ز پوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منطمس
حکم بر ظاهر اگر هم می‌کنی
چیست ظاهرتر بگو زین روشنی
جمله ظاهرها به پیش این ظهور
باشد اندر غایت نقص و قصور
هر که بر شمع خدا آرد پف او
شمع کی میرد‌؟ بسوزد پوز او
چون تو خفاشان بسی بینند خواب
کاین جهان ماند یتیم از آفتاب
موج‌های تیز دریاهای روح
هست صد چندان که بد طوفان نوح
لیک اندر چشم کنعان موی رست
نوح و کشتی را بهشت و کوه جست
کوه و کنعان را فرو برد آن زمان
نیم موجی تا به قعر امتهان
مه فشاند نور و سگ وع‌وع کند
سگ ز نور ماه کی مرتع کند‌؟
شب‌روان و همرهان مه به تگ
ترک رفتن کی کنند از بانگ سگ
جزو سوی کل دوان مانند تیر
کی کند وقف از پی هر گنده‌پیر
جان شرع و جان تقوی عارف است
معرفت محصول زهد سالف است
زهد اندر کاشتن کوشیدن است
معرفت آن کشت را روییدن است
پس چو تن باشد جهاد و اعتقاد
جان این کشتن نبات است و حصاد
امر معروف او و هم معروف اوست
کاشف اسرار و هم مکشوف اوست
شاه امروزینه و فردای ماست
پوست بندهٔ مغز نغزش دایم است
چون انا الحق گفت شیخ و پیش برد
پس گلوی جمله کوران را فشرد
چون انای بنده لا شد از وجود
پس چه ماند تو بیندیش ای جحود
گر ترا چشمی‌ست بگشا در نگر
بعد لا آخر چه می‌ماند دگر
ای بریده آن لب و حلق و دهان
که کند تف سوی مه یا آسمان
تف به رویش باز گردد بی‌شکی
تف سوی گردون نیابد مسلکی
تا قیامت تف برو بارد ز رب
هم‌چو تبت بر روان بولهب
طبل و رایت هست ملک شهریار
سگ کسی که خواند او را طبل‌خوار
آسمان‌ها بندهٔ ماه وی‌اند
شرق و مغرب جمله نان‌خواه وی‌اند
زانک لولاک است بر توقیع او
جمله در انعام و در توزیع او
گر نبودی او نیابیدی فلک
گردش و نور و مکانی ملک
گر نبودی او نیابیدی بُحار
هیبت و ماهی و دُر شاهوار
گر نبودی او نیابیدی زمین
در درونه گنج و بیرون یاسمین
رزقها هم رزق‌خواران وی‌اند
میوه‌ها لب‌خشک باران وی‌اند
هین که معکوس است در امر این گره
صدقه‌بخش خویش را صدقه بده
از فقیرستت همه زر و حریر
هین غنی را ده زکاتی ای فقیر
چون تو ننگی جفت آن مقبول‌روح
چون عیال کافر اندر عقد نوح
گر نبودی نسبت تو زین سرا
پاره‌پاره کردمی این دم ترا
دادمی آن نوح را از تو خلاص
تا مشرف گشتمی من در قصاص
لیک با خانهٔ شهنشاه زمن
این چنین گستاخیی ناید ز من
رو دعا کن که سگ این موطنی
ورنه اکنون کردمی من کردنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بانگ زد بر وی جوان و گفت بس
روز روشن از کجا آمد عسس
هوش مصنوعی: جوان به او صدا زد و گفت: "در این روز روشنی، عسس (نگهبان) از کجا پیدا شد؟"
نور مردان مشرق و مغرب گرفت
آسمان‌ها سجده کردند از شگفت
هوش مصنوعی: نور مردان شرق و غرب آسمان‌ها را پر کرده و به خاطر این شگفتی، آسمان‌ها سجده کردند.
آفتاب حق بر آمد از حمل
زیر چادر رفت خورشید از خجل
هوش مصنوعی: خورشید حقیقت مانند آفتابی درخشنده از پشت پرده ای بیرون آمد و خورشید دیگر از شرم غروب کرد و ناپدید شد.
ترهات چون تو ابلیسی مرا
کی بگرداند ز خاک این سرا
هوش مصنوعی: ای ابلیس، آیا می‌توانی مرا از این دنیای خاکی و زندگی‌ام دور کنی با حرف‌های بی‌معنا و دروغینت؟
من به بادی نامدم هم‌چون سحاب
تا به گَردی باز گردم زین جناب
هوش مصنوعی: من مثل ابر برای آمدن و رفتن نمی‌آیم که بعد از مدتی دوباره برگردم.
عجل با آن نور شد قبلهٔ کرم
قبله بی آن نور شد کفر و صنم
هوش مصنوعی: با نور او، عجل به عنوان محور و مرکز کرم و بزرگواری قرار گرفت، اما بدون آن نور، هر چیزی به کفر و بت تبدیل می‌شود.
هست اباحت کز هوای آمد ضلال
هست اباحت کز خدا آمد کمال
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که وقتی انسان تحت تأثیر هوس‌ها و خواسته‌های نفسانی قرار می‌گیرد، ممکن است گمراهی را بپذیرد و به آن تن دهد. اما زمانی که رحمت خداوند و اصول اخلاقی الهی در زندگی‌اش جاری باشد، به کمال و به سمت نیکویی پیش می‌رود. به عبارت دیگر، در زندگی انسانی دو مسیر وجود دارد؛ یکی ناشی از تمایلات و اوهام است که به گمراهی می‌انجامد و دیگری ناشی از هدایت و لطف الهی که به تکامل و رشد روحی می‌رسد.
کفر ایمان گشت و دیو اسلام یافت
آن طرف کان نور بی‌اندازه تافت
هوش مصنوعی: کفر به جای ایمان آمد و شیطان به سمت اسلام روی آورد، در طرفی که نوری بی‌پایان می‌درخشد.
مظهر عزست و محبوب به حق
از همه کروبیان برده سبق
هوش مصنوعی: تو نماد عظمت و محبوبی که در حق، از همه فرشتگان نزدیک‌تر و برتر هستی.
سجده آدم را بیان سبق اوست
سجده آرد مغز را پیوست پوست
هوش مصنوعی: آدم به خاطر سجده‌اش بر پروردگارش، مورد رحمت و تکریم قرار گرفت. این سجده نشان‌دهنده‌ی عمق ارتباط میان روح و جسم است؛ یعنی همان‌طور که مغز به اندیشه و روح مربوط می‌شود، پوست به جسم و ظاهر انسان مرتبط است. در واقع، این بیت به پیوند عمیق میان ابعاد معنوی و مادی انسان اشاره دارد.
شمع حق را پف کنی تو ای عجوز
هم تو سوزی هم سرت ای گنده‌پوز
هوش مصنوعی: اگر تو شمع حقیقت را خاموش کنی، هم خودت آسیب می‌بینی و هم اینکه دچار مشکلات زیادی خواهی شد.
کی شود دریا ز پوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منطمس
هوش مصنوعی: دریا هرگز از دهان یک سگ نجس زشت نمی‌شود و خورشید هم تحت تأثیر نفس‌های یک انسان خشن قرار نمی‌گیرد.
حکم بر ظاهر اگر هم می‌کنی
چیست ظاهرتر بگو زین روشنی
هوش مصنوعی: اگر بر اساس ظاهر قضایا قضاوت می‌کنی، پس چرا چیزی واضح‌تر از این روشنی را نمی‌گویی؟
جمله ظاهرها به پیش این ظهور
باشد اندر غایت نقص و قصور
هوش مصنوعی: تمام چیزهای ظاهر در مقایسه با این ظهور، در نهایت کمبود و نقص دارند.
هر که بر شمع خدا آرد پف او
شمع کی میرد‌؟ بسوزد پوز او
هوش مصنوعی: هر کسی که با نفرت یا آزار به نور الهی نزدیک شود، مانند این است که بخواهد شمع را خاموش کند؛ چرا که نور و روشنی الهی هرگز از بین نمی‌رود و در برابر این تلاش‌ها همچنان می‌سوزد و می‌درخشد.
چون تو خفاشان بسی بینند خواب
کاین جهان ماند یتیم از آفتاب
هوش مصنوعی: چون کسانی مانند خفاش‌ها، بیشتر در تاریکی و خواب به سر می‌برند، این دنیا از روشنایی و روشنی بی‌بهره مانده و به نوعی بی‌پناه و یتیم است.
موج‌های تیز دریاهای روح
هست صد چندان که بد طوفان نوح
هوش مصنوعی: امواج خروشان دریاهای روح، بسیار بیشتر و شدیدتر از طوفان نوح هستند.
لیک اندر چشم کنعان موی رست
نوح و کشتی را بهشت و کوه جست
هوش مصنوعی: اما در چشمان کنعان، موی رستنی نوح و کشتی او بهشت و کوه را جستجو می‌کند.
کوه و کنعان را فرو برد آن زمان
نیم موجی تا به قعر امتهان
هوش مصنوعی: در آن زمان، موجی نیمه بالا آمد که کوه‌ها و سرزمین کنعان را به زیر آب برد و به عمق خطر فروریخت.
مه فشاند نور و سگ وع‌وع کند
سگ ز نور ماه کی مرتع کند‌؟
هوش مصنوعی: در شب، ماه نوری زیبا می‌تاباند اما در کنار آن، سگی با صدای بلند پارس می‌کند. آیا این سگ می‌تواند در روشنی ماه چرا کند و از آن بهره‌مند شود؟
شب‌روان و همرهان مه به تگ
ترک رفتن کی کنند از بانگ سگ
هوش مصنوعی: در شب آرامی که ماه و همراهانش در آسمان دیده می‌شوند، چگونه می‌توانند از صدای سگی که پارس می‌کند، رنجیده و ترک مکان کنند؟
جزو سوی کل دوان مانند تیر
کی کند وقف از پی هر گنده‌پیر
هوش مصنوعی: جزو مانند تیر به سمت کل و جمع حرکت می‌کند؛ چه کسی می‌تواند به خاطر هر فرد پیر و ناتوان از این حرکت بازایستد؟
جان شرع و جان تقوی عارف است
معرفت محصول زهد سالف است
هوش مصنوعی: روح دین و تقوا در دل عارفان جا دارد و درک صحیح و فهم عمیق از مسائل معنوی نتیجه‌ی زهد و پرهیزگاری سال‌های گذشته است.
زهد اندر کاشتن کوشیدن است
معرفت آن کشت را روییدن است
هوش مصنوعی: پرهیزکاری یعنی تلاش در کشت و زراعت، و شناخت به معنای رشد و بارور کردن آن کشت است.
پس چو تن باشد جهاد و اعتقاد
جان این کشتن نبات است و حصاد
هوش مصنوعی: اگر بدن به مبارزه و تلاش پردازد و روح یا اعتقاد درونی حضور داشته باشد، این کار در واقع مانند کشتن گیاهان و برداشت محصول است.
امر معروف او و هم معروف اوست
کاشف اسرار و هم مکشوف اوست
هوش مصنوعی: نیکی‌های او و خوبی‌هایش یکی است؛ او هم رازی را آشکار می‌کند و هم خود از آن رازها نمایان است.
شاه امروزینه و فردای ماست
پوست بندهٔ مغز نغزش دایم است
هوش مصنوعی: امروز شاه ما را به یاد می‌آورد و فردا نیز به آینده‌مان اشاره می‌کند. ما به ظاهر خود توجه داریم، اما درون‌مان همیشه پر از درک و تفکر است.
چون انا الحق گفت شیخ و پیش برد
پس گلوی جمله کوران را فشرد
هوش مصنوعی: زمانی که شیخ جمله معروف "من حقیقت هستم" را بیان کرد و به جلو پیش رفت، به شدت به کسانی که حقیقت را نمی‌بینند و نابینایان اشاره کرد و آن‌ها را تحت فشار قرار داد.
چون انای بنده لا شد از وجود
پس چه ماند تو بیندیش ای جحود
هوش مصنوعی: وقتی که وجود بنده از بین رفت، دیگر چه چیزی باقی می‌ماند؟ این نکته را در نظر بگیر ای کسی که انکار می‌کنی.
گر ترا چشمی‌ست بگشا در نگر
بعد لا آخر چه می‌ماند دگر
هوش مصنوعی: اگر چشمی داری، آن را بگشا و نگاه کن. بعد از اینکه همه چیز به پایان رسید، دیگر چه چیزی باقی می‌ماند؟
ای بریده آن لب و حلق و دهان
که کند تف سوی مه یا آسمان
هوش مصنوعی: ای کسی که دهان و لب و گلویت قطع شده است و نمی‌توانی به سوی ماه یا آسمان تف بیندازی.
تف به رویش باز گردد بی‌شکی
تف سوی گردون نیابد مسلکی
هوش مصنوعی: اگر بر او خشم بگیری، باز هم به سمت تو بازخواهد گشت. اما اگر نفرت و تف را به آسمان بفرستی، کسی را نخواهی یافت که به تو کمک کند.
تا قیامت تف برو بارد ز رب
هم‌چو تبت بر روان بولهب
هوش مصنوعی: تا قیامت، نفرین و عذاب بر تو نازل شود، مانند عذابی که بر روی بولهب (شخصی در تاریخ) آمده است.
طبل و رایت هست ملک شهریار
سگ کسی که خواند او را طبل‌خوار
هوش مصنوعی: طبل و پرچم نماد حکومت و پادشاهی است، اما کسی که به این مقام دست یابد، در واقع به خاطر گوش‌به‌زنگی و اطاعت از دیگران است و جایی برای سرکشی ندارد.
آسمان‌ها بندهٔ ماه وی‌اند
شرق و مغرب جمله نان‌خواه وی‌اند
هوش مصنوعی: آسمان‌ها به نوعی تحت تاثیر و وابسته به ماه او هستند، و هر گوشه‌ای از زمین، از شرق تا غرب، به دنبال فیض و نعمت او می‌گردند.
زانک لولاک است بر توقیع او
جمله در انعام و در توزیع او
هوش مصنوعی: زیرا همه چیز به خاطر توست و تو باعث بخشش و توزیع نعمت‌ها شده‌ای.
گر نبودی او نیابیدی فلک
گردش و نور و مکانی ملک
هوش مصنوعی: اگر او نبود، هرگز چرخش آسمان و نور و مکانی برای حکومت را نمی‌شناختی.
گر نبودی او نیابیدی بُحار
هیبت و ماهی و دُر شاهوار
هوش مصنوعی: اگر او نبود، هرگز نمی‌توانستی عظمت دریا و زیبایی ماهی و درّ همچون شاه را تجربه کنی.
گر نبودی او نیابیدی زمین
در درونه گنج و بیرون یاسمین
هوش مصنوعی: اگر او نبود، نه زمین را می‌شناختی و نه می‌توانستی درون گنج‌ها و بیرون گل‌های یاسمن را ببینی.
رزقها هم رزق‌خواران وی‌اند
میوه‌ها لب‌خشک باران وی‌اند
هوش مصنوعی: خوشی‌ها و نعمت‌ها، بخشی از زندگی کسانی هستند که از آن‌ها استفاده می‌کنند، و میوه‌ها هم نشانه‌هایی از نعمت‌هایی هستند که باید با آب و باران رشد کنند.
هین که معکوس است در امر این گره
صدقه‌بخش خویش را صدقه بده
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده است که باید در کار خیر و بخشش به دیگران توجه کنیم و از اموال خود به صورت معکوس و با نیّت نیک بهره‌گیری کنیم. در واقع، صدقه دادن و کمک به نیازمندان باید در نظر گرفته شود.
از فقیرستت همه زر و حریر
هین غنی را ده زکاتی ای فقیر
هوش مصنوعی: تمام ثروت و خوبی‌هایت از فقر و نیاز به دست آمده است، پس ای فقیر، به ثروتمند کمک کن و زکات بده.
چون تو ننگی جفت آن مقبول‌روح
چون عیال کافر اندر عقد نوح
هوش مصنوعی: تو مانند عیبی هستی که در کنار انسانی شریف وجود دارد، همان‌طور که همسران کافر در عهد نوح قرار داشتند.
گر نبودی نسبت تو زین سرا
پاره‌پاره کردمی این دم ترا
هوش مصنوعی: اگر نسبت تو به این دنیا نبود، همین لحظه تو را پاره‌پاره می‌کردم.
دادمی آن نوح را از تو خلاص
تا مشرف گشتمی من در قصاص
هوش مصنوعی: من نجاتم را از تو به نوح می‌دهم تا اینکه من به حقیقت در مورد انتقام آگاه شوم.
لیک با خانهٔ شهنشاه زمن
این چنین گستاخیی ناید ز من
هوش مصنوعی: اما از آنجا که در خانهٔ پادشاه هستم، از چنین بی‌احترامی دورم.
رو دعا کن که سگ این موطنی
ورنه اکنون کردمی من کردنی
هوش مصنوعی: دعا کن که اینجا سگ باشد، وگرنه الان کاری می‌کردم که نباید می‌کردم.

حاشیه ها

1394/02/19 11:05
احمد جامی اف

درود
علاوه بر اشکالات تایپی زیادی که در این حکایت بود ،
این یکی خیلی شاخدار است که امتحان را "امتهان" تایپ کرده اند .
بدرود

1394/05/24 03:07
بهزاد علوی (باب)

38 گر نبودی او نیابیدی به حار
گر نبودی او نیابیدی بحار

1395/07/05 18:10
جلاالدین

امتهان به معنی بکار گرفتن یا خوار کردن است

1400/10/24 10:12
وحید

به حیض دختر رزی گرفته ای خمار، وَه     به خمر تلخ عشق ما نظر به امتهان کنی؟    معاصر

چون انا الحق گفت شیخ و پیش برد
پس گلوی جمله "کوران" را فشرد
جمله" غولان" صحیح بنظر میرسد.
یاحق

1396/07/14 09:10
روفیا

مه فشاند نور و سگ [ وع وع ]؟ کند؟
سگ ز نور ماه کی مرتع کند ؟
یا
مه فشاند نور و سگ عو عو کند
هر کسی بر طینت خود می تند؟
اگر ترکیب دوم درست باشد با مضمون آیه هشتاد و چهار سوره اسراء خوانایی دارد:
قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَی سَبِیلًا (اسراء/84)
بگو هر کس بر حسب ساختار (روانی و بدنی) خود عمل می ‏کند و پروردگار شما به هر که راه‏ یافته‏ تر باشد داناتر است.
نظام فکری ما به گونه ای است که به محض شنیدن و درک سطحی این مفهوم ذست به مقایسه و رتبه بندی می زنیم، که ماه در مرتبه بالاتری است چون نورافشانی می کند و سگ از شان کمتری برخوردار است چون عو عو می کند، اگر این اندیشه درست بود هر کسی می توانست بر مبنای تشخیص خود از برتر و کهتر دست به حذف کهتر ها بزند!
آنوقت چه هرج و مرجی در جهان پدید می آمد!
چه کسی جگر آن را دارد سگ و عو عوی سگ را از صفحه هستی محو کند چون مانند ماه نورافشانی نمی کند؟
این آیه این قیاس را مردود اعلام می کند، مشیت خداوند بر این قرار گرفته که هر کس از دستورالعمل یا instruction ی که در درونش نهاده شده پیروی کند و خداست که به راه یافته تر ها آگاه تر است.

1404/07/23 02:09
رضا از کرمان

روفیای گرامی درود  بر شما 

با توجه به مقصود کلی این بخش مثنوی که در آن شیخ خرقانی استعاره‌ای از خداوند ودرویش طالقانی در مقام سالک طریق حق و زن شیخ به مثابه شیطان یا ذهن فریبکار آدمی بکار گرفته شده  در این میان تعبیر حضرتعالی از مقایسه نور افشانی ماه با واق واق سگان بنظر محلی از اعراب ندارد 

منظور چنین است که ماه با نور خود راه را روشن کرده واگر سگان مسیر کوی یار عو‌عو میکنند هرگز دل سالک واقعی از این صدا تهی نمیشود نمونه های مشابه 

 گفت از بانگ علالای سگان
هیج واگردد ز راهی کاروان

یا فرموده 

دو سه عوعو سگانه ،نزند ره سواران 

چه برد ز شیر شرزه ، سگ وگاو کاهدانی 

در جای دیگر داریم 

 

دانی که در این کوی رضا بانگ سگان چیست

تا آنکه مخنث بود آنش برماند 

حاشا ز سواری که بود عاشق این راه

کی بانک سگ کوی دلش را بطپاند

 

اگر برداشت حقیر اشتباهه راهنمایی وروشنگری شما مزید امتنان خواهد بود .

شاد باشی عزیز

1396/07/14 10:10
روفیا

باز حتی همین مفهوم نیز می تواند به انحطاط کشیده شود،
بسیاری به محض شنیدن این تعبیر چنان برداشت می کنند که خوب، پس ما هم اگر چون سگ عو عو یا وع وع کردیم ایرادی بر ما نیست چون هر کسی بر طینت خود می تند!
هر لحظه از زندگی خود جهانی است و جهان هر لحظه در حال نو شدن است، هر کسی بر طینت خود می تند یقینا به معنای در پیش گرفتن یک خط مشی ثابت و منجمد در تمامی لحظه هایی که همه جهان در حال نو زایی است نیست.
بلکه همان دستورالعملی که در هر نهادی به ودیعت گذاشته شده می گوید بر مبنای هر تغییر در جهان درون و بیرون چه می توان کرد و چه باید کرد، به قولی می توان و باید تلاش کرد در هر لحظه بهترین version از خود را به نمایش گذاشت.
البته خودآگاهی آدمیان و همه کاینات درباره این جنبش بی وقفه جهان هستی در درجات و مراتب گوناگونی قرار دارد.

1398/07/13 02:10
محمد طهماسبی دهنو(هانا دایی)

هر کسی را خدمتی داده قضا
در خور آن گوهرش در ابتلا
قضای خداوندی هر شخصی رو مامور خدمتی که لایقشه کرده
بر اساس مشیت الهی هر کسی واسه کاری خلق شده
و در موقع آزمون و ابتلا جوهر و حقیقت هر کسی عیان میشه
مصرع دوم این بیت مصداق کلام مولا علی است که میفرماید، فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال، گوهر آدمیان در فراز و فرود روزگار شناخته آید نهج البلاغه حکمت شماره 208

1398/07/13 02:10
محمد طهماسبی دهنو(هانا دایی)

گفت از بانگ علالای سگان
هیج واگردد ز راهی کاروان
حضرت نوح با خودش گفت که مگه میشه کاروان به خاطر عوعوی سگ‌ها از حرکت بایسته
مثالم داریم که ((سگ لافد و کاروان گذرد)

1399/11/15 06:02
محمدصالح پیروزی

آنکه برشمع خداآردپفو شمع نا میردبسوزدپوزاو
پفورا پفِ اونوشته

1399/11/16 00:02
nabavar

گرامی محمد صالح
هر که بر شمع خدا آرد پف او
شمع کی میرد بسوزد پوز او
پفِ او ننوشته
نوشته پف او ف کسره ندارد
یعنی هر که او پف کند.

1403/10/22 08:12
پرویز شیخی

درود

دوستان این ابیات در مورد نیروهای تاریکیست که اعتقادی به حیات ابدی در «نور» ندارند و همواره با سخنان تحریف آمیز خود در پی  کتمان و از بین بردن «نورخدا» می باشند ، ما «نورخدا» را بنام عیسی میشناسیم که روح خدا ، کلمه خدا ، قول الحق و تجلی خدا در جهان است

.

شمع حق را پف کنی تو ای عجوز

هم تو سوزی هم سرت ای گنده‌ پوز

هر که بر شمع خدا آرد پف او

شمع کی میرد ، بسوزد پوز او

.

در مورد نیروهای تاریکی و اینکه خدا و نورش یکی هستند در قرآن آمده:

.

می خواهند با پوزه های خود ، نور خدا را از بین ببرند ولی خدا متمم نورخود است

یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ [صف :8]

.

در کتاب مقدس نیز آمده که عیسی نور جهان است و با خدا یکیست:

.

انجیل یوحنا‏ ۸:‏۱۲ - پس عیسی گفت: من نور عالم هستم

انجیل یوحنا‏ ۱۰:‏۳۰ – آنگاه عیسی گفت: من و پدر یک هستیم

 

 

1404/02/16 12:05
پرویز شیخی

دوستان چون اکثر کامنت های من حذف می شوند شما بگویید آیا بیت زیر سروده مولویست؟

 

عجل با آن نور شد قبلهٔ کرم

قبله بی آن نور شد کفر و صنم 

در بیت فوق  عجل بمعنی گوساله هست پس  بدین صورت معنی می شود

گوساله با نور خدا قبله کرم شد

قبله بدون نور خدا مرکز کفر و بت پرستی شد

منظور کدام قبله بوده که مرکز بت پرستی شده؟

1404/07/23 01:09
رضا از کرمان

درود 

ظاهرا  این بیت مشکل وزن وقافیه دارد  یا خوانشش برای من صقیله  امکان داره از تایپ باشه ؟بررسی بفرمایید

اگر من است بنویسیم درست میشه

مثلا

شاه امروز است وفردای من است

یا شاید

پوست بنده مغز نغزش دام ماست

شاد باشید

1404/07/01 00:10
کوروش

هست اباحت کز هوای آمد ضلال

هست اباحت کز خدا آمد کمال

 

منظور از اباحت چیست ؟

 

1404/07/01 00:10
کوروش

مظهر عزست و محبوب به حق

از همه کروبیان برده سبق

 

منظور از محبوب به حق چیست ؟

 

1404/07/01 00:10
کوروش

سجده آدم را بیان سبق اوست

سجده آرد مغز را پیوست پوست

 

مصرع دوم یعنی چه ؟

 

1404/07/01 00:10
کوروش

پس چو تن باشد جهاد و اعتقاد

جان این کشتن نبات است و حصاد

 

یعنی چه ؟

 

1404/07/01 00:10
کوروش

شاه امروزینه و فردای ماست

پوست بندهٔ مغز نغزش دایم است

 

یعنی چه ؟

 

1404/07/01 00:10
کوروش

زانک لولاک است بر توقیع او

جمله در انعام و در توزیع او

 

یعنی چه ؟

 

1404/07/01 00:10
کوروش

گر نبودی او نیابیدی فلک

گردش و نور و مکانی ملک

 

مکانی ملک یعنی چه ؟