گنجور

بخش ۷۱ - پرسیدن آن وارد از حرم شیخ کی شیخ کجاست کجا جوییم و جواب نافرجام گفتن حرم

اشکش از دیده بجست و گفت او
با همه آن شاه شیرین‌نام کو
گفت آن سالوس زراق تهی
دام گولان و کمند گمرهی
صد هزاران خام ریشان هم‌چو تو
اوفتاده از وی اندر صد عتو
گر نبینیش و سلامت وا روی
خیر تو باشد نگردی زو غوی
لاف‌کیشی کاسه‌لیسی طبل‌خوار
بانگ طبلش رفته اطراف دیار
سبطی‌اند این قوم و گوساله‌پرست
در چنین گاوی چه می‌مالند دست
جیفة اللیلست و بطال النهار
هر که او شد غرهٔ این طبل‌خوار
هشته‌اند این قوم صد علم و کمال
مکر و تزویری گرفته کینست حال
آل موسی کو دریغا تاکنون
عابدان عجل را ریزند خون
شرع و تقوی را فکنده سوی پشت
کو عمر کو امر معروفی درشت
کین اباحت زین جماعت فاش شد
رخصت هر مفسد قلاش شد
کو ره پیغامبری و اصحاب او
کو نماز و سبحه و آداب او

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1395/02/06 17:05
آرش

این مثنوی چقدر ثقیله و سخت‌خوان. واقعا که لطف کلام سعدی کجا و مولوی کجا. واقعا اگه معنی -پند و اندرز و این داستانا- رو از مثنوی معنوی برداریم، چیزی که باقی می‌مونه چیز چشمگیری نیست.