برگردان به زبان ساده
دید در خواب او شبی و خواب کو
واقعهٔ بیخواب صوفیراست خو
هوش مصنوعی: شخصی در خواب خود، صوفی را مشاهده میکند؛ این خواب به واقعیت زندگی بیخوابی و مشغلههای صوفی مربوط میشود.
هاتفی گفتش کای دیده تعب
رقعهای در مشق وراقان طلب
هوش مصنوعی: یک ندا کنندهای به او گفت: ای چشم! تلاش کن تا نامهای را که در دست خط نویسها آماده شده، پیدا کنی.
خفیه زان وراق کت همسایه است
سوی کاغذپارههاش آور تو دست
هوش مصنوعی: از آن ورقهای مخفی که همسایه دارد، کاغذهایش را به دست تو بیاور.
رقعهای شکلش چنین رنگش چنین
بس بخوان آن را به خلوت ای حزین
هوش مصنوعی: به یک تکه کاغذ که اینطور به نظر میرسد و اینگونه رنگ دارد، خوب است در تنهایی آن را بخوانی ای غمگین.
چون بدزدی آن ز وراق ای پسر
پس برون رو ز انبهی و شور و شر
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی را از دست دادی، بهتر است از آن فضا بیرون بروی و به دنبال آرامش و خوشی باشی.
تو بخوان آن را به خود در خلوتی
هین مجو در خواندن آن شرکتی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که به خوب بیان شده که وقتی به تنهایی چیزی را میخوانی، نباید در خواندن آن به دیگران توجه کنی یا به دنبال جلب نظر دیگران باشی. بلکه باید فقط به خودت و احساسات درونیات توجه کنی.
ور شود آن فاش هم غمگین مشو
که نیابد غیر تو زان نیم جو
هوش مصنوعی: اگر آن موضوع بیان شود، نگران نباش که غیر از تو کسی از آن ناراحت نخواهد شد.
ور کشد آن دیر هان زنهار تو
ورد خود کن دم به دم لاتقنطوا
هوش مصنوعی: اگر آن معبد تو را بگیرد، حذر کن و همه وقت به یاد خدا باش و ناامید نشوید.
این بگفت و دست خود آن مژدهور
بر دل او زد که رو زحمت ببر
هوش مصنوعی: این را گفت و دست او را بر دلش گذاشت که برود و زحمت بکشد.
چون به خویش آمد ز غیبت آن جوان
مینگنجید از فرح اندر جهان
هوش مصنوعی: زمانی که آن جوان از غیبت خارج شد و به خود بازگشت، از شادی و خوشحالیاش در جهان جا نمیشد.
زهرهٔ او بر دریدی از قلق
گر نبودی رفق و حفظ و لطف حق
هوش مصنوعی: اگر محبت و حمایت الهی نبود، زیبایی او میتوانست دلها را بشکند.
یک فرح آن کز پس ششصد حجاب
گوش او بشنید از حضرت جواب
هوش مصنوعی: شخصی با پشت سر گذاشتن ششصد مانع و حجاب، صدای خوشی را که از جانب یک مقام بزرگ میآید، به گوش خود میرساند.
از حجب چون حس سمعش در گذشت
شد سرافراز و ز گردون بر گذشت
هوش مصنوعی: وقتی که حیا و شرم او از بین رفت، او با افتخار و سربلندی بر مشکلات غلبه کرد و از محدودیتهای دنیا گذر کرد.
که بود کان حس چشمش ز اعتبار
زان حجاب غیب هم یابد گذار
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی و جذابیت چشمانش به خاطر مقام و اعتبارش است، از آن پردهی پنهانی هم میتواند راه خود را پیدا کند.
چون گذاره شد حواسش از حجاب
پس پیاپی گرددش دید و خطاب
هوش مصنوعی: وقتی که حواس او از موانع دور شود، به طور مکرر بینش و فهم او افزایش مییابد.
جانب دکان وراق آمد او
دست میبرد او به مشقش سو به سو
هوش مصنوعی: او به دکان کتابفروشی میرود و در حین اینکه دستش به سمت چیزی میرود، مشغول نوشتن است و حواسش به آنچه که پیرامونش میگذرد نیست.
پیش چشمش آمد آن مکتوب زود
با علاماتی که هاتف گفته بود
هوش مصنوعی: او به سرعت نامهای را که با نشانههایی که هاتف گفته بود، در پیش چشمانش دید.
در بغل زد گفت خواجه خیر باد
این زمان وا میرسم ای اوستاد
هوش مصنوعی: او در بغل کسی را گرفته و میگوید: "ای آقا، امیدوارم این زمان بر تو خوشی و خیر به ارمغان بیاورد، من به زودی به تو خواهم رسید."
رفت کنج خلوتی و آن را بخواند
وز تحیر واله و حیران بماند
هوش مصنوعی: به گوشهای خلوت رفت و شروع به خواندن کرد و از حیرت و شگفتی در وضعیت عجیبی قرار گرفت.
که بدین سان گنجنامهٔ بیبها
چون فتاده ماند اندر مشقها
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که یک اثر یا نوشتهی با ارزش، به دلیل بیتوجهی یا فراموشی، در میان یادداشتها و مشقهای بیاهمیت و بیارزش رها شده و نادیده گرفته شده است.
باز اندر خاطرش این فکر جست
کز پی هر چیز یزدان حافظست
هوش مصنوعی: او دوباره در دلش به این فکر میافتد که برای هر چیزی، نگهدارنده و حامیای از سوی خداوند وجود دارد.
کی گذارد حافظ اندر اکتناف
که کسی چیزی رباید از گزاف
هوش مصنوعی: کی کسی اجازه میدهد که حافظ به دور و برش نگاه کند، در حالی که کسی به راحتی چیزی را از او میدزدد؟
گر بیابان پر شود زر و نقود
بی رضای حق جوی نتوان ربود
هوش مصنوعی: اگر بیابان از طلا و نقره پر شود، بدون رضایت خدا نمیتوان چیزی از آن برداشت کرد.
ور بخوانی صد صحف بی سکتهای
بی قدر یادت نماند نکتهای
هوش مصنوعی: اگر صد صفحه کتاب را بدون وقفه بخوانی، اما نتوانی نکتهای از آن را به خاطر بسپاری، چه فایدهای دارد؟
ور کنی خدمت نخوانی یک کتیب
علمهای نادره یابی ز جیب
هوش مصنوعی: اگر خدمت کنی و از یادگیری روگردان نباشی، علمهای نادر و ارزشمندی را از درون خود به دست خواهی آورد.
شد ز جیب آن کف موسی ضو فشان
کان فزون آمد ز ماه آسمان
هوش مصنوعی: نور و درخشش حاصل از تیرکی که در دستان موسی قرار داشت، به قدری زیاد بود که از نور ماه نیز بیشتر میتابید.
کانک میجستی ز چرخ با نهیب
سر بر آوردستت ای موسی ز جیب
هوش مصنوعی: اگر با جستجو و تلاش به سمت آسمان برخیزی، همانند مودی که از جیبش صدایی به بلندای تو میرسد.
تا بدانی که آسمانهای سمی
هست عکس مدرکات آدمی
هوش مصنوعی: برای درک این موضوع که برخی از حقایق و دانستههای بشر ممکن است تحت تأثیر شرایط و محدودیتهای خاص قرار داشته باشند.
نی که اول دست یزدان مجید
از دو عالم پیشتر عقل آفرید
هوش مصنوعی: نی که ابتدا خداوند بزرگ از دو جهان، عقل را خلق کرد.
این سخن پیدا و پنهانست بس
که نباشد محرم عنقا مگس
هوش مصنوعی: این گفته به وضوح و به ناپیدایی است و نشان میدهد که تا زمانی که کسی از راز و رموز آن آگاه نباشد، نمیتواند به عمق آن پی ببرد. تنها کسانی میتوانند به آن دست یابند که شرایط و قابلیتهای لازم را داشته باشند.
باز سوی قصه باز آ ای پسر
قصهٔ گنج و فقیر آور به سر
هوش مصنوعی: باز هم به داستان برگرد، ای پسر، داستان گنج و فقیر را به پایان برسان.