گنجور

بخش ۵۷ - گفتن درزی ترک را هی خاموش کی اگر مضاحک دگر گویم قبات تنگ آید

گفت درزی ای طواشی بر گذر
وای بر تو گر کنم لاغی دگر
پس قبایت تنگ آید باز پس
این کند با خویشتن خود هیچ کس
خندهٔ چه رمزی ار دانستیی
تو به جای خنده خون بگرستیی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت درزی ای طواشی بر گذر
وای بر تو گر کنم لاغی دگر
هوش مصنوعی: گفت دوخت‌کار، ای نازک‌طبع، در راهی که می‌گذری، وای بر تو اگر دوباره لاغر شوم.
پس قبایت تنگ آید باز پس
این کند با خویشتن خود هیچ کس
هوش مصنوعی: اگر پیراهن تو تنگ شده، دیگر نمی‌توانی با خودت درگیر شوی؛ هیچ کس نمی‌تواند کمکی به تو کند.
خندهٔ چه رمزی ار دانستیی
تو به جای خنده خون بگرستیی
هوش مصنوعی: اگر می‌دانستی که خنده چه معنای عمیقی دارد، به جای خندیدن، اشک می‌ریختی.

حاشیه ها

1401/07/12 12:10
کوروش

عالی بود