گنجور

بخش ۵۲ - باز سؤال کردن صوفی از آن قاضی

گفت صوفی که چه بودی کین جهان
ابروی رحمت گشادی جاودان
هر دمی شوری نیاوردی به پیش
بر نیاوردی ز تلوینهاش نیش
شب ندزدیدی چراغ روز را
دی نبردی باغ عیش آموز را
جام صحت را نبودی سنگ تب
آمنی با خوف ناوردی کرب
خود چه کم گشتی ز جود و رحمتش
گر نبودی خرخشه در نعمتش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت صوفی که چه بودی کین جهان
ابروی رحمت گشادی جاودان
هوش مصنوعی: صوفی می‌پرسد که تو چه کسی هستی که این جهان را به لطف و رحمت خود زینت بخشیده‌ای و این زیبایی همیشگی و پایدار است.
هر دمی شوری نیاوردی به پیش
بر نیاوردی ز تلوینهاش نیش
هوش مصنوعی: هر لحظه‌ای که شوری به وجود نیامد، تو هم چیزی به سراغم نیاوردی و از تغییراتش زخم نمی‌زدی.
شب ندزدیدی چراغ روز را
دی نبردی باغ عیش آموز را
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، چراغ روز را ندزدی و نمی‌توانی از باغ شادی و لذت چیزی برداری.
جام صحت را نبودی سنگ تب
آمنی با خوف ناوردی کرب
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از درد و بیماری رهایی یابی، باید از خطرات دوری کنی و خود را در آرامش نگه‌دار.
خود چه کم گشتی ز جود و رحمتش
گر نبودی خرخشه در نعمتش
هوش مصنوعی: اگر تو از بخشش و رحمت او کمتر بهره‌مند می‌شدی، آیا در نعمت‌های او چنین بی‌خود و شگفت‌زده نمی‌شدی؟