برگردان به زبان ساده
چون عروسی خواست رفتن آن خریف
موی ابرو پاک کرد آن مستخیف
هوش مصنوعی: چون وقت رفتن عروسی رسید، آن مرد جوان با دقت و حوصله مدل موی خود را مرتب کرد و آماده شد.
پیش رو آیینه بگرفت آن عجوز
تا بیاراید رخ و رخسار و پوز
هوش مصنوعی: آن زن پیر، آیینه را در دست گرفت تا چهره و صورت و بینیاش را آراسته و زیبا کند.
چند گلگونه بمالید از بطر
سفرهٔ رویش نشد پوشیدهتر
هوش مصنوعی: چندین بار گل را به صورتش مالیدند، اما سفرهٔ چهرهاش را بیشتر نپوشاندند.
عشرهای مصحف از جا میبرید
میبچفسانید بر رو آن پلید
هوش مصنوعی: عشرهای قرآن را از جای خود میکند و بر روی آن موجود پلید میکوبد.
تا که سفرهٔ روی او پنهان شود
تا نگین حلقهٔ خوبان شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که چهرهٔ زیبا و دلربای او از دید پنهان بماند، مانند نگین درخشان در انگشتان انسانها خواهد درخشید.
عشرها بر روی هر جا مینهاد
چونک بر میبست چادر میفتاد
هوش مصنوعی: هر جا که ده (عشر) قرار میگرفت، چادر او برمیافتاد و میپوشاند.
باز او آن عشرها را با خدو
میبچفسانید بر اطراف رو
هوش مصنوعی: او دوباره آن ده دانه را با چهرهاش بر دور و بر صورتش میفشارد.
باز چادر راست کردی آن تکین
عشرها افتادی از رو بر زمین
هوش مصنوعی: بار دیگر چادر را به درستی برپا کردی، ولی زیبایی و شکوه تو از دست رفته و به زمین افتاده است.
چون بسی میکرد فن و آن میفتاد
گفت صد لعنت بر آن ابلیس باد
هوش مصنوعی: او تلاشهای زیادی میکرد و به نتایج خوب نمیرسید، بنابراین گفت: لعنت بر آن شیطانی که مانع موفقیت من است.
شد مصور آن زمان ابلیس زود
گفت ای قحبهٔ قدید بیورود
هوش مصنوعی: در آن زمان ابلیس به سرعت اظهار داشت: ای زن فاسد و بیارزش، وارد نشو.
من همه عمر این نیندیشیدهام
نه ز جز تو قحبهای این دیدهام
هوش مصنوعی: من تمام عمرم را صرف فکر کردن به تو کردهام و هیچگاه کسی را مانند تو ندیدهام.
تخم نادر در فضیحت کاشتی
در جهان تو مصحفی نگذاشتی
هوش مصنوعی: تو در این دنیا با کارهای زشت و ناپسند، نماد خوبی و فضیلت را نکاردهای و جز کاری بیارزش از خود به جا نگذاشتهای.
صد بلیسی تو خمیس اندر خمیس
ترک من گوی ای عجوزهٔ دردبیس
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نوعی به فردی اشاره میکند که تحت تاثیر و تسلط شیطانی قرار دارد. او به این فرد میگوید که در حالی که صدها شیطان در او وجود دارد، او باید به درد و رنجش اعتراف کند و خود را از این ناراحتیها رها سازد. به عبارت دیگر، او به نوعی به شدت درگیر مشکلات و دغدغههایش است و نیاز به آزادی و رهایی دارد.
چند دزدی عشر از علم کتیب
تا شود رویت ملون همچو سیب
هوش مصنوعی: چند بار از علم و دانش میکاهد تا اینکه چهرهات همانند سیب زیبا و دلنشین شود.
چند دزدی حرف مردان خدا
تا فروشی و ستانی مرحبا
هوش مصنوعی: چند نفر از مردان خدا هستند که با سخنان خود، تاثیرگذارند و در پی جلب محبت و تحسین دیگرانند.
رنگ بر بسته ترا گلگون نکرد
شاخ بر بسته فن عرجون نکرد
هوش مصنوعی: رنگی که به تو داده نشده، تو را به زیبایی نمیآراید و شاخی که درخت آن را بسته، نمیتواند تو را به اوج برساند.
عاقبت چون چادر مرگت رسد
از رخت این عشرها اندر فتد
هوش مصنوعی: در پایان، زمانی که چادر مرگ بر سر تو آید، زین زینتها و خوشیها را باید کنار بگذاری.
چونک آید خیزخیزان رحیل
گم شود زان پس فنون قال و قیل
هوش مصنوعی: زمانی که کاروان به راه افتد و حرکت کند، پس از آن همه صحبتها و حرفهای بیهوده از بین میرود.
عالم خاموشی آید پیش بیست
وای آنک در درون انسیش نیست
هوش مصنوعی: زمانی میرسد که یک عالم سکوت خواهد کرد، و وای بر آن کسی که در درونش هیچ نشانهای از انسانیت وجود ندارد.
صیقلی کن یک دو روزی سینه را
دفتر خود ساز آن آیینه را
هوش مصنوعی: مدتی بر روی سینهات کار کن و آن را مانند دفتری برای خودت آماده کن، تا مانند یک آیینه صاف و درخشان باشد.
که ز سایهٔ یوسف صاحبقران
شد زلیخای عجوز از سر جوان
هوش مصنوعی: زلیخا، که در پی عشق یوسف جوان بود، به خاطر سایه و محبت او، جوانی و زیبایی خود را دوباره یافت، حتی با وجود سن و سالش.
میشود مبدل به خورشید تموز
آن مزاج بارد برد العجوز
هوش مصنوعی: میتوانی مثل خورشید داغ تابستان تبدیل شوی و حالت سرد و پیری را ترک کنی.
میشود مبدل بسوز مریمی
شاخ لب خشکی به نخلی خرمی
هوش مصنوعی: میتوان دمی جان تازهای به کسی بخشید که مثل شمشیر برنده و بیاحساس است، و یا کسی را که در جانش خشکی و دوری از محبت است، به فردی شاداب و سرزنده تبدیل کرد.
ای عجوزه چند کوشی با قضا
نقد جو اکنون رها کن ما مضی
هوش مصنوعی: ای پیرزن، چه مدت برای تقدیر و سرنوشت میکوشی؟ اکنون زمان را رها کن و به گذشته فکر نکن.
چون رخت را نیست در خوبی امید
خواه گلگونه نه و خواهی مداد
هوش مصنوعی: اگر در زیبایی امیدی به نتیجه مطلوب ندارید، یا باید به گل زیبا نگاه کنید یا مداد را در دست بگیرید و شروع به نوشتن کنید.
حاشیه ها
خریف خزان است و خدو را هم که در بخش ترشحات جناب کیخا تف و بزاق و آب دهان معنی کردند
سوالی که برای من پیش آمده این است که حضرت مولانا در بیت :
چند دزدی عشر از علم کتاب ... تا شود رویت ملون هم چو سیب
به چه علت قافیه را رعایت نکردند، یا این احتمال می رود در نسخ اینگونه به اشتباه ضبط شده باشد؟
با توجه به اینکه حضرت مولانا در این سطح محکوم به نقصان در فن شعر نمی باشند، پس وجود اینگونه نقص ها در مثنوی به چه علت است؟
سلام
در بیت 14 به جای واژهی کتاب باید کتیب رو جایگزین کنید.
ممنونم حمیدرضای عزیز.
در بیت آخر:
چون رخت را نیست در خوبی امید
خواه گلگونه نه و خواهی مداد
”مدید“ را باید جایگزینِ مداد کرد
مدید ممالِ مداد است، مثل : جهیز که ممال جهاز است یا کتیب ، کتاب
رکیب ، رکاب
صد بلیسی تو خمیس اندر خمیس
ترک من گوی ای عجوزهٔ دردبیس
خمیس اندر خمیس یعنی چی ؟
دردبیس یعنی چی ؟
1401/07/06 21:10
رضا از کرمان
سلام
طبق ترجمه وتفسیر استاد کریم زمانی در شرح جامع :
بلیس = شیطان
خمیس=لشکرو قشون ،از آنرو که در گذشته لشکررا به صورت پرندهای که بالهایش را گشوده در نظر میگرفتتد که دارای ۵ قسمت ورکن بوده شامل جلوداران ،میسره(جناح چپ)،میمنه (جناح راست)،قلب یا مرکز سپاه،وساق که رکن پایین لشکر بوده
درد بیس=گنده پیر (با فتحه گ)،سختی وبلا
معنی بیت=ای پیرزن عجوزه .گنده دست از سرم بردار که تو به تنهایی به اندازه صد شیطان ولشکریانش مکر وخدعه میدانی.
شاد باشید