بخش ۴۱ - قصهٔ درویشی کی از آن خانه هرچه میخواست میگفت نیست
سایلی آمد به سوی خانهای
خشک نانه خواست یا تر نانهای
گفت صاحبخانه « نان اینجا کجاست ؟
خیرهای ؟ کی این دکان نانباست ؟»
گفت « باری اندکی پیهم بیاب »
گفت « آخر نیست دکان قصاب »
گفت « پارهای آرد ده، ای کدخدا »
گفت « پنداری که هست این آسیا ؟»
گفت « باری آب ده از مکرعه »
گفت « آخر نیست جو یا مشرعه »
هر چه او درخواست از نان یا سبوس
چربکی میگفت و میکردش فسوس
آن گدا در رفت و دامن برکشید
اندر آن خانه بحسبت خواست رید
گفت « هی هی » گفت « تن زن ای دژم
تا درین ویرانه خود فارغ کنم
چون درینجا نیست وجه زیستن
بر چنین خانه بباید ریستن »
چون نهای بازی که گیری تو شکار
دست آموز شکار شهریار
نیستی طاوس با صد نقش بند
که به نقشت چشمها روشن کنند
هم نهای طوطی که چون قندت دهند
گوش سوی گفت شیرینت نهند
هم نهای بلبل که عاشقوار زار
خوش بنالی در چمن یا لالهزار
هم نهای هدهد که پیکیها کنی
نه چو لکلک که وطن بالا کنی
در چه کاری تو و بهر چت خرند ؟
تو چه مرغی و ترا با چه خورند ؟
زین دکان با مکاسان برتر آ
تا دکان فضل که الله اشتری
کالهای که هیچ خلقش ننگرید
از خلاقت آن کریم آن را خرید
هیچ قلبی پیش او مردود نیست
زانک قصدش از خریدن سود نیست
بخش ۴۰ - صفت آن عجوز: چونک مجلس بی چنین پیغاره نیستبخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر: چون عروسی خواست رفتن آن خریف
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سایلی آمد به سوی خانهای
خشک نانه خواست یا تر نانهای
هوش مصنوعی: یک مسافر به سوی خانهای رفت و نان خشک یا نان تازهای خواست.
گفت صاحبخانه « نان اینجا کجاست ؟
خیرهای ؟ کی این دکان نانباست ؟»
هوش مصنوعی: صاحبخانه از شخصی میپرسد که چرا هنوز به جستجوی نان نرفته و کجاست، و همچنین از او میخواهد که به دنبال نان برود.
گفت « باری اندکی پیهم بیاب »
گفت « آخر نیست دکان قصاب »
هوش مصنوعی: گفت: "از من بپرسید، بیایید اندکی جلوتر برویم." او پاسخ داد: "اما اینجا قصابی وجود ندارد."
گفت « پارهای آرد ده، ای کدخدا »
گفت « پنداری که هست این آسیا ؟»
هوش مصنوعی: یک نفر به کدخدا گفت: «مقداری آرد بیاور.» کدخدا جواب داد: «آیا فکر میکنی این آسیاب هنوز کار میکند؟»
گفت « باری آب ده از مکرعه »
گفت « آخر نیست جو یا مشرعه »
هوش مصنوعی: شخصی از دیگری خواست که برایش آب بیاورد، اما او در جواب گفت که آبی در اینجا وجود ندارد، نه جوی آبی و نه چشمهای.
هر چه او درخواست از نان یا سبوس
چربکی میگفت و میکردش فسوس
چربک یعنی دروغِ راستمانند
آن گدا در رفت و دامن برکشید
اندر آن خانه بحسبت خواست رید
هوش مصنوعی: آن گدا از خانه بیرون رفت و دامنش را بالا زد و در آن خانه به قدری شلوغ و بینظم بود که به نظر میرسید که خواستهها و نیازهایش برآورده نشده است.
گفت « هی هی » گفت « تن زن ای دژم
تا درین ویرانه خود فارغ کنم
هوش مصنوعی: او با صدای بلند گفت: "هی هی" و به خودش گفت: "ای افسرده، زمان آن رسیده که در این ویرانه، خود را رهایی بخشم."
چون درینجا نیست وجه زیستن
بر چنین خانه بباید ریستن »
هوش مصنوعی: زمانی که در این مکان دلیلی برای زندگی وجود ندارد، باید بر چنین جایی خاک بریزیم و آن را ترک کنیم.
چون نهای بازی که گیری تو شکار
دست آموز شکار شهریار
هوش مصنوعی: وقتی که تو خود بازی نمیکنی، چگونه میتوانی شکار محبوب خود را به دست بیاوری؟
نیستی طاوس با صد نقش بند
که به نقشت چشمها روشن کنند
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و ظرافتی اشاره شده که در برخی از موجودات یا چیزها وجود دارد. این زیبایی میتواند توجه و نگاه دیگران را جلب کند، اما در عین حال به خودی خود نمیتواند واقعیت یا ارزش درونی را ارائه دهد. به عبارت دیگر، فقط ظاهر زیبا کافی نیست و باید عمق و معنا نیز وجود داشته باشد تا بتواند دیگران را مسحور کند.
هم نهای طوطی که چون قندت دهند
گوش سوی گفت شیرینت نهند
هوش مصنوعی: تو مانند طوطی نیستی که به تو قند بدهند و تو تنها به خاطر شیرینیاش گوش به حرفهایشان دهی.
هم نهای بلبل که عاشقوار زار
خوش بنالی در چمن یا لالهزار
هوش مصنوعی: تو مانند بلبل نیستی که به شوق عشق در باغ یا لالهزار با صدای دلنواز زاری کنی.
هم نهای هدهد که پیکیها کنی
نه چو لکلک که وطن بالا کنی
هوش مصنوعی: تو مانند هدهد نیستی که پیامآور باشی و خبری را برسانی، بلکه بیشتر مانند لکلک هستی که فقط به فکر ساختن لانه و خانهاش هستی.
در چه کاری تو و بهر چت خرند ؟
تو چه مرغی و ترا با چه خورند ؟
هوش مصنوعی: در چه زمینهای مشغول به کار هستی و برای چه چیزی دیگران از تو بهره میبرند؟ تو چه موجودی هستی و دیگران چگونه با تو برخورد میکنند؟
زین دکان با مکاسان برتر آ
تا دکان فضل که الله اشتری
هوش مصنوعی: از این مغازه بالاتر برو و به جایی برو که از فضل و حکمت برتر باشد، زیرا که خداوند در آنجا عطا میکند.
کالهای که هیچ خلقش ننگرید
از خلاقت آن کریم آن را خرید
هوش مصنوعی: چیزی که هیچکس به آن توجهی نکرد، آن را خدای کریم به خاطر خلقتش خرید.
هیچ قلبی پیش او مردود نیست
زانک قصدش از خریدن سود نیست
هوش مصنوعی: هیچ قلبی در برابر او پذیرفته نیست، زیرا هدف او از محبت و دوستی، بهرهبرداری نیست.
حاشیه ها
1392/04/22 00:07
شکوه
مکرعه مشک آب بوده گویا یا ظرف آب
1392/04/22 00:07
شکوه
مکاسی یعنی چانه زنی برای کم کردن قیمت در داد و ستدی