بخش ۴۰ - صفت آن عجوز
چونک مجلس بی چنین پیغاره نیست
از حدیث پست نازل چاره نیست
واستان هین این سخن را از گرو
سوی افسانهٔ عجوزه باز رو
چون مسن گشت و درین ره نیست مرد
تو بنه نامش عجوز سالخورد
نه مرورا راست مال و پایهای
نه پذیرای قبول مایهای
نه دهنده نی پذیرندهٔ خوشی
نه درو معنی و نه معنیکشی
نه زبان نه گوش نه عقل و بصر
نه هش و نه بیهشی و نه فکر
نه نیاز و نه جمالی بهر ناز
تو بتویش گنده مانند پیاز
نه رهی ببریده او نه پای راه
نه تبش آن قحبه را نه سوز و آه
بخش ۳۹ - داستان آن درویش کی آن گیلانی را دعا کرد کی خدا ترا به سلامت به خان و مان باز رساناد: گفت یک روزی به خواجهٔ گیلییبخش ۴۱ - قصهٔ درویشی کی از آن خانه هرچه میخواست میگفت نیست: سایلی آمد به سوی خانهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1392/04/22 00:07
شکوه
پیغاره میشود سرزنش
1400/05/19 07:08
کوروش
نه نیاز و نه جمالی بهر ناز
اشاره به این نکته مهم که ناز کردن قیافه میخواد . . .