بخش ۴ - مناجات و پناه جستن به حق از فتنهٔ اختیار و از فتنهٔ اسباب اختیار کی سماوات و ارضین از اختیار و اسباب اختیار شکوهیدند و ترسیدند و خلقت آدمی مولع افتاد بر طلب اختیار و اسباب اختیار خویش چنانک بیمار باشد خود را اختیار کم بیند صحت خواهد کی سبب اختیارست تا اختیارش بیفزاید و منصب خواهد تا اختیارش بیفزاید و مهبط قهر حق در امم ماضیه فرط اختیار و اسباب اختیار بوده است هرگز فرعون بینوا کس ندیده است
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
جمله دانسته کای این هستی فخ است
""
کای" در مصرع بالا اضافی است.
چقدر جالب!!
مولوی در این بخش از مثنوی اختیار رو مانعی برای تعالی و باری روی دوش انسان میدونه و علاقه منده به بی اختیاری عالم الست برگرده. مولوی از آزاد بودن راضی نیست و شکایت میکنه.
همین تفکر هسته اصلی اگزیستانسیالیسم رو شکل میده. هرچند در جزییات یکسان نیستند ولی محور اگزیستانسیالیسم همین محکوم بودن انسان به آزادی هست. انسان مجبوره که انتخاب کنه و آزاد باشه و همین موضوع باعث وحشت، دلهره یا اضطراب (تعبیر Angst در انگلیسی) میشه.
گاهی این اشتراکات فکری آدم رو شگفت زده میکنه!
تاکید مولانا در این شعر بر نیستی است .اینکه آدمی تسلیم که نباشد در خصوص همه مسائل مجبور است تدبیر کند و. و چون در تدبیر از عقل جزیی استفاده می کند . شناختش ناقص است و چون کلیت امور را نمی بیند و بنابر این تصمیم اشتباهی می گیردو و به نتیجه دلخواه نمی رسد و همین موجب رنج و الم می شود.
با سلام
با سپاس از کار ارزشمندتان و قدردانی از همت والایتان
گمانم بیان درست بیت شانزدهم بدین گونه باشد:
تا دمی از رنج هستی وارهند
انگ خمر و بنگ بر خود می نهند
اریک فروم روانشناس مشهور کتابی دارد تحت عنوان فرار از آزادی (escape from freedom) که ترس از آزادی را توضیح می دهد و اینکه وحشت از آزادی.و تنهایی آدمی را توضیح می دهد و بعد پناه بردن آدمی به اسطوره های جمعی، حزب، ناسیونالیسم و کار های دیگر برای رهایی از وحشت انسان آزاد تنها را...
چیزی که مولانا در این بیت بدان اشاره می کند
با سلام
تا دمی از هوشیاری وا رهند
ننگ خمر و "بنگ" بر خود مینهند
در برخی منابع اینگونه آمده.
بنگ مناسب تر هم هست با توجه به مفهوم
سپاس از شما
ولی از نظر من اصلا بنگ مناسب نیست ؛
معنی عوض میشود تازه در دیوان ها اکثرا زمر هست
اگر به معنی توجهکنید همان زمر بهتر و مناسب تر است
سلام
نظر شما اشتباهه
من میگم بنگ مناسب تر هست
حرفی نمیمونه
والسلام
:/
باشه ،مهم نیست ... :)
شعر های مولانا اکثرا عرفانی است و او یک خداباور کامل و حقیقیست به همین منظور در این شعر که از مصرع اول آن پیداست معتقد به سپردن خود به تقدیر است و باور دارد که اگر خدا او را به حال خودش واگذارد او راه درست را پیدا کرده نمی تواند و نمی خواهد چنین آزادی را داشته باشد چون از نظر مولانا انسان کامل نیست و به تنهایی خود و بدون مدد خدا نمی تواند به زندگی تعالی برسد.
بعد از بیت 20 یک بیت ذیل نیست :
نیستی باید که آن از حق بود
تا که بیند اندر آن حسن احد
بیت 20 :
تنفذو *