برگردان به زبان ساده
گفت ای صدیق آخر گفتمت
که مرا انباز کن در مکرمت
هوش مصنوعی: دوست عزیز، آخر به تو گفتم که در کارهای نیکو و محبتهایم یار و همرزمی برای من باش.
گفت ما دو بندگان کوی تو
کردمش آزاد من بر روی تو
هوش مصنوعی: گفت: ما دو تا بنده در راه تو هستیم، اما من خود را آزاد میدانم و فقط به تو نگاه میکنم.
تو مرا میدار بنده و یار غار
هیچ آزادی نخواهم زینهار
هوش مصنوعی: تو مرا به خود وابسته و نزدیک نگهدار، من هیچگونه آزادی نمیخواهم، ای کاش!
که مرا از بندگیت آزادیست
بیتو بر من محنت و بیدادیست
هوش مصنوعی: بدون تو، من از بندگی و وابستگی رهایی یافتهام، اما در غیبت تو، زندگیام پر از درد و سختی است.
ای جهان را زنده کرده ز اصطفا
خاص کرده عام را خاصه مرا
هوش مصنوعی: ای جهان، تو را با انتخاب ویژهای زنده کردهاند و همه را به چیزی خاص تبدیل کردهاند، اما من را به ویژهتری انتخاب کردهاند.
خوابها میدید جانم در شباب
که سلامم کرد قرص آفتاب
هوش مصنوعی: در دوران جوانی، رویاهایی میدیدم که مانند آفتاب به من سلام میکرد.
از زمینم بر کشید او بر سما
همره او گشته بودم ز ارتقا
هوش مصنوعی: از زمین مرا به آسمان بالا برد و به همراه او شدم، در حالی که از اوج و بلندیاش بهرهمند شده بودم.
گفتم این ماخولیا بود و محال
هیچ گردد مستحیلی وصف حال
هوش مصنوعی: گفتم این افسردگی و حالات عجیب ممکن است وجود نداشته باشد و هیچ چیز نمیتواند توصیف حال و اوضاع من باشد.
چون ترا دیدم بدیدم خویش را
آفرین آن آینهٔ خوش کیش را
هوش مصنوعی: زمانی که تو را دیدم، به نوعی خودم را نیز دیدم. چه خوب که همچون آینهای زیبا، بازتاب زیباییها و ویژگیهایم را به من نشان دادی.
چون ترا دیدم محالم حال شد
جان من مستغرق اجلال شد
هوش مصنوعی: زمانی که تو را دیدم، حال و احوالم تغییر کرد و جان من در عظمت و جلال و شکوه غرق شد.
چون ترا دیدم خود ای روح البلاد
مهر این خورشید از چشمم فتاد
هوش مصنوعی: وقتی تو را دیدم، ای روح شهر، نور این خورشید از چشمانم محو شد.
گشت عالیهمت از تو چشم من
جز به خواری ننگرد اندر چمن
هوش مصنوعی: چشم من به غیر از تو هیچکس را نمیبیند و تنها به تو نگاه میکند. در میان گلها، جز تو کسی را شایسته نمیداند و به دیگران توجه نمیکند.
نور جستم خود بدیدم نور نور
حور جستم خود بدیدم رشک حور
هوش مصنوعی: من به دنبال نور رفتم و خودم را در آن دیدم، سپس به دنبال زیبایی و جمال حور رفتم و خودم را مثلاً در زیبایی آن دیدم.
یوسفی جستم لطیف و سیم تن
یوسفستانی بدیدم در تو من
هوش مصنوعی: در جستجوی یوسف زیبا و لطیف هستم و تو را در این راه دیدم که به زیبایی یوسف اهل یوسفستان میمانی.
در پی جنت بدم در جست و جو
جنتی بنمود از هر جزو تو
هوش مصنوعی: در تلاش برای رسیدن به بهشت، به بهشتی برخورد کردم که از هر قسمت تو نمایان بود.
هست این نسبت به من مدح و ثنا
هست این نسبت به تو قدح و هجا
هوش مصنوعی: این رابطه برای من ستودنی و تحسینبرانگیز است، اما برای تو انتقاد و عیبجویی به حساب میآید.
همچو مدح مرد چوپان سلیم
مر خدا را پیش موسی کلیم
هوش مصنوعی: مانند ستایش مردی نیکوکار که چوپانی است، خداوند را نیز در پیشگاه موسی، پیامبر بزرگ، ستایش میکند.
که بجویم اشپشت شیرت دهم
چارقت دوزم من و پیشت نهم
هوش مصنوعی: من به دنبال تو میگردم، تا به تو نرمی دهم و خودم را در پیش تو قرار دهم.
قدح او را حق به مدحی برگرفت
گر تو هم رحمت کنی نبود شگفت
هوش مصنوعی: اگر خداوند او را به ستایش بیفکند، اگر تو نیز بر او رحم کنی، جای شگفتی نخواهد داشت.
رحم فرما بر قصور فهمها
ای ورای عقلها و وهمها
هوش مصنوعی: به ما رحم کن بر نواقص درک و فهممان، ای کسی که فراتر از عقلها و تصورات هستی.
ایها العشاق اقبالی جدید
از جهان کهنهٔ نوگر رسید
هوش مصنوعی: ای عاشقان، بار دیگر فرصتی تازه در دنیا بر ما رسیده است که از نو آغاز شود.
زان جهان کو چارهٔ بیچارهجوست
صد هزاران نادره دنیا دروست
هوش مصنوعی: در جهانی که به دنبال نجات بینوایان است، هزاران چیز برجسته و نادر وجود دارد.
ابشروا یا قوم اذ جاء الفرج
افرحوا یا قوم قد زال الحرج
هوش مصنوعی: ای مردم، خوشحال باشید! چون فرج و نجات نزدیک است. ای مردم، غم و سختی از بین رفته است، شاد باشید!
آفتابی رفت در کازهٔ هلال
در تقاضا که ارحنا یا بلال
هوش مصنوعی: خورشید به کعبهٔ هلال رفت و از بلال درخواست کرد که صدای اذانش را بلند کند و او را آرامش بخشد.
زیر لب میگفتی از بیم عدو
کوری او بر مناره رو بگو
هوش مصنوعی: مخفیانه به خودت میگفتی که نگران دشمن هستی و او را در بالای مناره ببین.
میدمد در گوش هر غمگین بشیر
خیز ای مدبر ره اقبال گیر
هوش مصنوعی: در گوش هر فرد غمگینی صدای خوشی میپیچد و او را به خوشبختی و موفقیت فرا میخواند. ای مدیر و راهنمای زندگی، فرصتهای خوب را غنیمت بشمار.
ای درین حبس و درین گند و شپش
هین که تا کس نشنود رستی خمش
هوش مصنوعی: ای کسی که در این زندان و در این کثافت و آلودگی به سر میبری، توجه کن که تا زمانی که هیچکس صدای تو را نشنود، سکوت کن و صبر داشته باش.
چون کنی خامش کنون ای یار من
کز بن هر مو بر آمد طبلزن
هوش مصنوعی: ای دوست، وقتی تو سکوت کنی، متوجه میشوم که صدای طبل از عمق وجودم به گوش میرسد.
آنچنان کر شد عدو رشکخو
گوید این چندین دهل را بانگ کو
هوش مصنوعی: دشمن به قدری حسود و کر شده است که میگوید چرا این همه صداهای بلندی که از طبلها میآید، وجود دارد.
میزند بر روش ریحان که طریست
او ز کوری گوید این آسیب چیست
هوش مصنوعی: او بر روی ریحان ضربه میزند و میگوید به خاطر کوریاش، این چطور آسیبی است؟
میشکنجد حور دستش میکشد
کور حیران کز چه دردم میکند
هوش مصنوعی: دست حور به آرامی میکشد و باعث میشود که کسی که کور است و در حیرت بهسر میبرد، از این درد متوجه نشود.
این کشاکش چیست بر دست و تنم
خفتهام بگذار تا خوابی کنم
هوش مصنوعی: این درگیری و تنش چیست که بر روی دست و بدن من است؟ بگذارید بخوابم و استراحت کنم.
آنک در خوابش همیجویی ویست
چشم بگشا کان مه نیکو پیست
هوش مصنوعی: در خواب هم که به جستجوی او هستی، چشمانت را باز کن، زیرا او همان مه زیباست.
زان بلاها بر عزیزان بیش بود
کان تجمش یار با خوبان فزود
هوش مصنوعی: عزیزان بیشتر از بلاها رنج میبرند، زیرا محبوبی مانند تجمش در کنار زیبایانی که وجود دارند، به دوستیشان افزوده میشود.
لاغ با خوبان کند بر هر رهی
نیز کوران را بشوراند گهی
هوش مصنوعی: وقتی با نیکوکاران همراه شوی، حتی در راههای دشوار هم میتوانی دیگران را به حرکت واداری و آنها را به فعالیت درآوری.
خویش را یکدم برین کوران دهد
تا غریو از کوی کوران بر جهد
هوش مصنوعی: انسان باید برای مدتی خود را در موقعیتهای سخت و دشوار قرار دهد تا بتواند از تجربیات و آموختههای آن شرایط بهرهمند شود و از آنها به خوبی استفاده کند.