بخش ۱۴ - مناظرهٔ مرغ با صیاد در ترهب و در معنی ترهبی کی مصطفی علیهالسلام نهی کرد از آن امت خود را کی لا رهبانیة فی الاسلام
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
با عرض معذرت این یادداشت مربوط به بیت 17 و حاشیه قبلی این حقیر در ترجمه آن میباشد.
Nicholson's Translation: (Cambridge Edition distributed by E. J. W, Gibb Memorial )
Book VI, verse 494, page 285.
In our religion the right thing is war and terror; in the religion of Jesus the right thing is (retirement to) cave and mountain.
توجه کنیم که ، نقش مرغ بیشتر گزاف گویی است، هرچند به ظاهر پیامهای درستی هم از زبان او شنیده میشود.
اما در نظر مولانا ، جنگ و جهاد اکبر ، جنگ با نفس است.
پس ساده انگاری است که ، پیام عارف را محدود به دنیای بیرون و محدوده زمان و مکان نمود.
و همچنین توجه کنیم که دین هم ، از نظرگاه مولانا « دیدن روی » اوست.
مفهوم _ روی او _ رو میتونید توضیح بدید ؟
به نظر بنده اشاره جناب مولانا به دانه ها در پایان این بخش کلید فهم این داستان است و احتمالا اشاره به این موضوع دارد که اگر هنوز میزان آگاهی در ما به رشد و کمال کافی نرسیده است نیاز به مراقبت و نگهداری دارد، کما اینکه مثالهایی که مرغ ذکر میکند از بزرگان دین است نه افرادی که به تازگی وارد راه شده اند، چنانکه در داستان اصحاب کهف هم که در ابتدا مانند دانه هایی وارد حالت سکوت و سکون میشوند دعایی که به درگاه خداوند میکنند چنین است که قرآن می فرماید: آنان جوانانی بودند که دعا کردند خدایا برای ما رشد دهنده ای قرار ده. و همچنین در قرآن سوره اسرا آیه ۳۴ میفرماید: به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به بهترین وجهه تا زمانی که به سر حد بلوغ برسد. که اشاره مولانا در این داستان نیز به همین منظور است. اما مرغ بهانه میاورد و خود را مضطر میداند، مانند افرادی که به بهانه داشتن مشغله، روزمرگی، همسر و فرزند و .... دانه ای که نزد تک تک ما به امانت هست رو در روزمرگی مصرف میکنند در صورتی که خداوند ما را قابل اطمینان و موتمن میدانسته و دانه نزد ما امانت است تا به رشد و بالندگی برسد. همچنین جناب شمس تبریزی میفرمایند: اکنون انگور را حدی است که سرما آن را زیان دارد، بعد از پختن (مویز شدن). دگر خوف نماند چنانکه بعد از آن به زیر برف هم پرورده میشود.
صیاد نیز اشاره ای به مرغ دارد که میگوید اگر تو خودت فتوای جدیدی در این مورد صادر کردی ضرر و زیان آن را نیز باید به عهده بگیری و حتی اگر مضطر هم هستی بهتر است که پرهیز کنی. اما حرص و هوس مرغ به جنبش افتاده است و با خوردن دانه در دام گرفتار میشود.
البته به شکل کلی آنچه بنده از شیوه ی روایت داستان ها از زبان جناب مولانا متوجه شده ام ایشان اگر نیاز ببینند حتی مفاهیم را از زبان شخصیت به اصطلاح منفی داستان نیز بیان میکنند و نمیتوان به شکل کامل سخنان مرغ را نیز نادیده گرفت چنانچه در بخش بعدی و پایانی از همین داستان نیز با ابیات بسیار زیبا و شگرفی از مرغ مواجه میشویم. همچنان که خود ایشان نیز می فرمایند: خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران.
چه زیبا بود ؛ عالی بود واقعا ،درود بر شما عزیز.
در نهایت مرا به سمت توضیحات بیشتر از جانب شخص شما تشویق کردید نه فقط از این شعر از بقیه اشعار؛ و هم اینکه مرا به یاد این انداختید: کدام دانه فرو رفت که نرست ؟
چرا به دانه انسانت این گمان باشد ؟
باز هم درود و سپاس..
خیلی خوشحالم که این حاشیه برای شما مفید بود، اشاره شما به این بیت بسیار زیبا و کامل کننده بود ممنونم از شما. نوشتن این حاشیه فقط گونه ای از انجام وظیفه بود چون عادت به این کار ندارم ولی احساس کردم که این حاشیه باید نوشته شود. چون این داستان برای اکثر افراد با پایانی به ظاهر گنک همراه است. صد البته که حاشیه بنده نیز میتواند به کلی غلط باشد.
سپاس از شما
نکات دقیق و ظریفی را متذکر میشوید که بنده انقدر چون شما توجهی به آنان ندارم ...
باز هم امیدوارم گاه گاه اگر دستتان یاری کند و شما هم توانی داشته باشید ، چند جمله ای بنگارید ، سخنان تان نشان میدهد فردی ادیب هستید و صد البته متواضع و با احترام
درود بر شما گرامی
خیلی نسبت به بنده لطف دارید ولی خوشبختانه ادیب نیستم :)
مطلبی که راجع به اصحاب کهف و اکثر داستانهای کهن دینی هست و در کتب آسمانی مختلف ذکر شده است، بویژه در قرآن آنطور که به نظر من می آید اکثرا سخن راجع به یک شخص است نه افراد مختلف. مثلا نمونه همین داستان کهف ظاهرا تعداد اصحاب بر تعداد ابعاد وجودی یک شخص دلالت دارد. شخص تمام انرژی معنوی درونی خود (که نماد آن شاهزادگان در میان اصحاب هستند) و همچنین تمام انرژی مادی درونی خود مانند، ذهن، احساسات و... ( که نماد آن افراد معمولی در میان اصحاب) همچنین سگ آنها که نماد بدن است را در یک راه واحد هماهنگ کرده و به مراقبه ای ژرف فرو میبرد. سگ گرچه داخل نمیشود ولی با دستانی باز نگهبانی میدهد. مراقبه تا جایی ادامه میابد که شخص مرگ را قبل از مرگ فیزیکی تجربه میکند ( موتوا قبل ان تموتوا) دلیل آن این است که جمله ی ( یوما او بعض یوم) (یک روز یا پاره ای از یک روز) آیه ۱۹ و در جایی دیگر ۱۱۳ سوره مومن و جای دیگر نیز در قرآن آمده است که همگی زمانیست که افراد میمیرند و حیات مجدد را تجربه میکنند.
آیه ۲۲ هم اشاره به بحثی که راجع به تعداد نفرات است میکند و اینکه به راستی فقط خداوند است که از ابعاد وجود آدمی آگاه است.
من در مورد اکثرا داستانهای قرآن و کتب آسمانی و همچنین مثنوی چنین چیزی رو مشاهده کرده ام. اما بستگی به شرایط مختلف فردی داستانها متفاوت هست و برای موقعیت های متعدد بیان شده است.
ممنون از توجهتون
سلام
لطفا قافیه مصرع دوم از بیت ششم اصلاح گردد گمانم اشتباه تایپی است (باش ) را به اشتباه (باشد ) نوشته اید ممنونم .
شاد وخرم باشید
سلام
با بخشش ازحضرت مولانا
وپیرو مکتب انسان ساز این
نادره مرد تاریخ
یک بیت د ر این دریای حکمت وخرد
را باز می کنم به اندازا وسع
مفتی ضرورت هم توئی مسئولیت
گردن ماست مرغ ما هم هستیم
دانه دنیا .دنیا با اتفاها به ما می
آموزه که این دانهائی که ضرورت
نداره نخورید عرفان ساده نیست
ولی بلاخره مرغ باید بپره بره
مثل ضرورت داره ما غیبت کنیم
قضاوت کنیم تهمت بزنیم مواد بکشیم
سیگار بکشیم مشروب بخوریم
همسر داریم وارد رابطه دیگه ای
بشیم
اختیار داریم بکنیم یا نکنیم کردیم
وقتی این دانهای کثیف را خوردیم
مجرم هستیم وتاوانش را هم این
دنیا به بدترین نحو پس می دهیم
هم آن دنیا
کرچه هدف مولوی برای انسان
بالاتر از این حرفها است ولی
الفبای عرفان اول
انسان شدن است