برگردان به زبان ساده
آن بزرگین گفت ای اخوان من
ز انتظار آمد به لب این جان من
هوش مصنوعی: او که بزرگ و مهم است، به دوستانش میگوید که تحمل و انتظارش به پایان رسیده و حالا جانش به لب رسیدهاست.
لا ابالی گشتهام صبرم نماند
مر مرا این صبر در آتش نشاند
هوش مصنوعی: من بیخیال شدم و صبرم تمام شده است. این صبر، من را در آتش خشم قرار داده است.
طاقت من زین صبوری طاق شد
راقعهٔ من عبرت عشاق شد
هوش مصنوعی: تحمل من از این صبر زیاد تمام شده و شعر من تبدیل به درس عبرتی برای عاشقان شده است.
من ز جان سیر آمدم اندر فراق
زنده بودن در فراق آمد نفاق
هوش مصنوعی: من از جدایی به حدی خسته شدهام که دیگر حیات در این دوران جدایی را نمیخواهم، چرا که زندگی در فراق باعث میشود که درونم پر از تقسیم و تضاد باشد.
چند درد فرقتش بکشد مرا
سر ببر تا عشق سر بخشد مرا
هوش مصنوعی: در هر چند وقت یکبار، دوری او چقدر مرا عذاب میدهد؛ ای کاش سرم را ببرد تا عشق بتواند دوباره زندگیام را تازه کند.
دین من از عشق زنده بودنست
زندگی زین جان و سر ننگ منست
هوش مصنوعی: عشق باعث زنده ماندن ایمان من است و زندگی بدون عشق برای من شرمآور است.
تیغ هست از جان عاشق گردروب
زانک سیف افتاد محاء الذنوب
هوش مصنوعی: تیغی وجود دارد که از دل عاشق برمیخیزد و به همین دلیل، گناهان را محو میکند.
چون غبار تن بشد ماهم بتافت
ماه جان من هوای صاف یافت
هوش مصنوعی: زمانی که آلودگیهای دنیوی از بین رفت، وجود من چون ماهی روشن و درخشان شد و روح من آرامش و صفایی یافت.
عمرها بر طبل عشقت ای صنم
ان فی موتی حیاتی میزنم
هوش مصنوعی: عمرهای زیادی را به خاطر عشق تو صرف کردهام، ای معشوق، و در مرگ من، زندگیام را مینوازم.
دعوی مرغابئی کردست جان
کی ز طوفان بلا دارد فغان
هوش مصنوعی: جان مانند پرندهای است که در تواناییاش فخر میکند، اما در مواجهه با طوفان بلا و مصائب چقدر ناتوان است و به زاری درمیآید.
بط را ز اشکستن کشتی چه غم
کشتیاش بر آب بس باشد قدم
هوش مصنوعی: بنا به این بیت، پرندهای که در آب زندگی میکند، نباید نگران شکستن کشتی باشد. چرا که درد و غم آن کشتی زمانی که به آب میافتد، برای خودش کافی است. این بدان معناست که هر کس باید با مشکلات خود کنار بیاید و نگران چیزهای خارج از دسترس نباشد.
زنده زین دعوی بود جان و تنم
من ازین دعوی چگونه تن زنم
هوش مصنوعی: زندگی من به این ادعا وابسته است، اما با این ادعا چگونه میتوانم به زندگی ادامه دهم؟
خواب میبینم ولی در خواب نه
مدعی هستم ولی کذاب نه
هوش مصنوعی: در خواب میبینم، اما در خواب نه ادعایی دارم و نه دروغ میگویم.
گر مرا صد بار تو گردن زنی
همچو شمعم بر فروزم روشنی
هوش مصنوعی: هر چند تو بارها مرا نابود کنی، اما همچون شمعی هستم که در نهایت با نور خود روشنایی میبخشم.
آتش ار خرمن بگیرد پیش و پس
شبروان را خرمن آن ماه بس
هوش مصنوعی: اگر آتش به خرمن بیفتد، وجود شبروان اهمیتی ندارد زیرا آن ماه، تمام خرمن را روشن میکند.
کرده یوسف را نهان و مختبی
حیلت اخوان ز یعقوب نبی
هوش مصنوعی: یوسف به صورت پنهانی در جایی قرار دارد و خواهران او به خاطر نقشهای که کشیدهاند، او را از یعقوب نبی مخفی کردهاند.
خفیه کردندش به حیلتسازیی
کرد آخر پیرهن غمازیی
هوش مصنوعی: او را به طور پنهانی و با نقشهای زیرکانه مخفی کردند، در نهایت او را در پیراهنی به عنوان نشانهای از غم و اندوه قرار دادند.
آن دو گفتندش نصیحت در سمر
که مکن ز اخطار خود را بیخبر
هوش مصنوعی: دو نفر به او نصیحت کردند که در سخنگفتن در مورد دیگران، حواست را جمع کن و نسبت به هشدارها بیتوجه نباش.
هین منه بر ریشهای ما نمک
هین مخور این زهر بر جلدی و شک
هوش مصنوعی: به خودت بیا، نگذار نمک بر زخمهای ما بریزی؛ از این زهر بر پوست و دل ما نخور.
جز به تدبیر یکی شیخی خبیر
چون روی چون نبودت قلبی بصیر
هوش مصنوعی: تنها با تدبیر و فهم عمیق یک عالم بزرگ میتوان به حقیقتی رسید، زیرا وقتی عقل و دل انسان روشن نیست، نمیتواند درست ببیند و درک کند.
وای آن مرغی که ناروییده پر
بر پرد بر اوج و افتد در خطر
هوش مصنوعی: آه، آن پرندهای که نتوانسته بال و پر بزند و نمیتواند اوج بگیرد، در معرض خطر افتادن است.
عقل باشد مرد را بال و پری
چون ندارد عقل عقل رهبری
هوش مصنوعی: عقل به مرد مانند بال و پر است، اما اگر عقل نداشته باشد، نمیتواند راه را به درستی بشناسد و هدایت نخواهد شد.
یا مظفر یا مظفرجوی باش
یا نظرور یا نظرورجوی باش
هوش مصنوعی: یا پیروز باش یا کسی که به دنبال پیروزی است، یا بینا باش یا کسی که به دنبال بینایی است.
بی ز مفتاح خرد این قرع باب
از هوا باشد نه از روی صواب
هوش مصنوعی: بدون داشتن کلید عقل، این در کوبیدن به در، از روی هوا و خیال است نه بر اساس درست و منطقی.
عالمی در دام میبین از هوا
وز جراحتهای همرنگ دوا
هوش مصنوعی: شخصی را میبینم که در اصل به خاطر علاقه و خواستههایش به دام افتاده است و زخمهایی دارد که به نوعی با دارویی که برای درمان است، مشابهت دارند.
مار استادست بر سینه چو مرگ
در دهانش بهر صید اشگرف برگ
هوش مصنوعی: مار بر سینه نشسته است و مرگ در دهانش قرار دارد تا به طمع شکار به کمین نشسته است.
در حشایش چون حشیشی او بپاست
مرغ پندارد که او شاخ گیاست
هوش مصنوعی: گر در میان چمنزاری گیاهی مانند دیگر گیاهان باشد، مرغ ممکن است فکر کند که آن گیاه، شاخهای از درخت است.
چون نشیند بهر خور بر روی برگ
در فتد اندر دهان مار و مرگ
هوش مصنوعی: وقتی که موجودی برای تغذیه بر روی برگ بنشیند، ممکن است خطراتی مانند مار یا مرگ به آن نزدیک شود.
کرده تمساحی دهان خویش باز
گرد دندانهاش کرمان دراز
هوش مصنوعی: تمساح دهانش را باز کرده و دندانهایش که بسیار بلند و نیشدار هستند، دیده میشود.
از بقیهٔ خور که در دندانش ماند
کرمها رویید و بر دندان نشاند
هوش مصنوعی: بقیهٔ خوراکی که در دندان او ماند، باعث شد که کرمها روییده و بر دندانش نشسته شوند.
مرغکان بینند کرم و قوت را
مرج پندارند آن تابوت را
هوش مصنوعی: پرندگان کرم و غذا را میبینند و آن را دلیلی بر وجود زندگی و قوت میدانند، در حالی که در واقع آن تابوتی است که فقط ظاهری فریبنده دارد.
چون دهان پر شد ز مرغ او ناگهان
در کشدشان و فرو بندد دهان
هوش مصنوعی: وقتی دهان پر از مرغ میشود، ناگهان آنها را میگیرد و دهانش را میبندد.
این جهان پر ز نقل و پر ز نان
چون دهان باز آن تمساح دان
هوش مصنوعی: این دنیا پر از داستانها و منابع روزی است، شبیه به دهان باز یک تمساح که آماده بلعیدن است.
بهر کرم و طعمه ای روزیتراش
از فن تمساح دهر آمن مباش
هوش مصنوعی: در زندگی برای رسیدن به نیکی و بهرهمندی، همیشه مواظب باش و تحت تاثیر فریبهای زمانه قرار نگیر.
روبه افتد پهن اندر زیر خاک
بر سر خاکش حبوب مکرناک
هوش مصنوعی: اگر کسی در زیر خاک دراز کشیده باشد، بر روی خاک او دانههای گندم و گیاهان به طور پنهان و غیرمستقیم میروید.
تا بیاید زاغ غافل سوی آن
پای او گیرد به مکر آن مکردان
هوش مصنوعی: تا زمانی که زاغ غافل به سوی او بیاید و با حیلههای مکارانهاش او را به دام بیندازد.
صدهزاران مکر در حیوان چو هست
چون بود مکر بشر کو مهترست
هوش مصنوعی: بسیاری از تدبیرها و نیرنگها در دنیای حیوانات وجود دارد، اما در مقایسه با آنها، نیرنگهای انسان که برتری دارد، چه اندازهای میتواند پیچیدهتر باشد؟
مصحفی در کف چو زینالعابدین
خنجری پر قهر اندر آستین
هوش مصنوعی: کتابی در دست مانند زینالعابدین و خنجری پر از خشم در آستین.
گویدت خندان کای مولای من
در دل او بابلی پر سحر و فن
هوش مصنوعی: میگوید تو ای سرور من، در دل او جادوگری و مهارتهای زیادی نهفته است.
زهر قاتل صورتش شهدست و شیر
هین مرو بیصحبت پیر خبیر
هوش مصنوعی: زهر کشندهای که در ظاهرش مانند عسل شیرین و خوشمزه به نظر میرسد، از کنار آن دوری کن و به هیچوجه بدون مشورت با فرد دانا و با تجربه نزدیک نشو.
جمله لذات هوا مکرست و زرق
سوز و تاریکیست گرد نور برق
هوش مصنوعی: تمام لذتهایی که از تمایلات نفسانی سرچشمه میگیرند، فریبنده و سوزاننده هستند و در واقع، مانند تاریکی هستند که دور نور برق میچرخند.
برق نور کوته و کذب و مجاز
گرد او ظلمات و راه تو دراز
هوش مصنوعی: نور برق به سرعت میآید و زود میرود، و بیان آن تنها یک تصور است؛ در اطراف او darkness (تاریکی) وجود دارد و مسیر تو بسیار طولانی است.
نه به نورش نامه توانی خواندن
نه به منزل اسپ دانی راندن
هوش مصنوعی: نه با نورش میتوانی نامهای بخوانی و نه از روی نشانههایش میدانی که اسبت را به کجا برانی.
لیک جرم آنک باشی رهن برق
از تو رو اندر کشد انوار شرق
هوش مصنوعی: اما گناه آن کسی که در مسیر روشنایی و درخشش از تو دور شود. نورهای مشرق بر تو تأثیر میگذارند.
میکشاند مکر برقت بیدلیل
در مفازهٔ مظلمی شب میل میل
هوش مصنوعی: نور درخشندهات بدون هیچ دلیلی، مرا به سمت جایی تاریک و بیروشنایی میبرد و عواطفی را در دلم بیدار میکند.
بر که افتی گاه و در جوی اوفتی
گه بدین سو گه بدان سوی اوفتی
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است که در مسیر زندگی، به دلیل شرایط مختلف، دچار افت و خیز شوی و در نقاط مختلفی قرار بگیری، گاهی به سمتی و گاهی به سمتی دیگر.
خود نبینی تو دلیل ای جاهجو
ور ببینی رو بگردانی ازو
هوش مصنوعی: اگر از خودت غافل باشی و به دنبال جاهطلبی باشی، حتی اگر حقیقت را ببینی، باز هم از آن رو برمیگردانی.
که سفر کردم درین ره شصت میل
مر مرا گمراه گوید این دلیل
هوش مصنوعی: در این بیت، شخصی از سفر خود سخن میگوید که در مسیرش شصت میل رفته است. اما به دلیل مشکلات یا پیچیدگیهای مسیر، احساس میکند که گمراه شده است و این مسئله را نشانهای بر اشتباه بودن راهش میداند.
گر نهم من گوش سوی این شگفت
ز امر او راهم ز سر باید گرفت
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به این شگفتیها توجه کنم، باید از سرنوشت او بگذرم.
من درین ره عمر خود کردم گرو
هرچه بادا باد ای خواجه برو
هوش مصنوعی: من در این راه، زندگی خود را فدای عشق کردهام و هر چه پیش بیاید، قبول میکنم. ای آقاجان، بروید و هر چه میخواهید انجام دهید.
راه کردی لیک در ظن چو برق
عشر آن ره کن پی وحی چو شرق
هوش مصنوعی: تو راهی را در پیش گرفتی، اما آن را تنها با ظن و گمان طی میکنی. مانند برق که در آسمان میتابد. باید آن راه را بهسانِ وحی پیگیری کنی، مانند روشنایی صبحگاه که در شرق ظهور میکند.
ظن لایغنی من الحق خواندهای
وز چنان برقی ز شرقی ماندهای
هوش مصنوعی: شک و تردید به هیچ دردی نمیخورد و تو از شدت حیرت و غافلگیری مانند برقی از شرق ماندهای.
هی در آ در کشتی ما ای نژند
یا تو آن کشتی برین کشتی ببند
هوش مصنوعی: هی در آ، کشتی ما را نجات بده! آیا تو همان کسی هستی که میتواند کشتی ما را از این وضعیت نجات دهد؟
گوید او چون ترک گیرم گیر و دار
چون روم من در طفیلت کوروار
هوش مصنوعی: او میگوید: اگر من به ترک گرفتن بروم، تو هم باید در کنار من باشی، چون وقتی که من در وضعیت دشوار هستم، تو هم باید از من حمایت کنی.
کور با رهبر به از تنها یقین
زان یکی ننگست و صد ننگست ازین
هوش مصنوعی: بهتر است که انسان در کنار یک راهنما و رهبر باشد، حتی اگر خود بینا نباشد، زیرا تنها بودن با وجود خود، به مراتب ننگینتر از پیروی از دیگری است.
میگریزی از پشه در کزدمی
میگریزی در یمی تو از نمی
هوش مصنوعی: تو از مزاحمتهای کوچک و بیاهمیت فرار میکنی، اما در مواجهه با یک حقیقت عمیقتر و مهمتر که شبیه به آن مزاحمت است، همچنان دوری میکنی.
میگریزی از جفاهای پدر
در میان لوطیان و شور و شر
هوش مصنوعی: تو از بدیهای پدر و ناامنیهای موجود در جامعهی ناپاک میگریزی.
میگریزی همچو یوسف ز اندهی
تا ز نرتع نلعب افتی در چهی
هوش مصنوعی: شما به گونهای فرار میکنی مانند یوسف که از غم و اندوه دور میشوی تا به مشکلی دچار نشوی.
در چه افتی زین تفرج همچو او
مر ترا لیک آن عنایت یار کو
هوش مصنوعی: در چه حالی هستی از این گشت و گذار، مانند او، اما آن محبت و لطف دوست کجاست؟
گر نبودی آن به دستوری پدر
برنیاوردی ز چه تا حشر سر
هوش مصنوعی: اگر آن دستور پدر نبود، تو به چه دلیل تا پایان جهان این زحمت را به دوش میکشیدی؟
آن پدر بهر دل او اذن داد
گفت چون اینست میلت خیر باد
هوش مصنوعی: پدر به خاطر رضایت او اجازه داد و گفت: حالا که اینطور است، برایت آرزوی خیر و خوشبختی دارم.
هر ضریری کز مسیحی سر کشد
او جهودانه بماند از رشد
هوش مصنوعی: هر انسانی که از مسیحیت دور شود، مانند کسانی که به دین یهود میگرایند، از رشد و پیشرفت بازمیماند.
قابل ضو بود اگر چه کور بود
شد ازین اعراض او کور و کبود
هوش مصنوعی: اگرچه او کور بود و نمیتوانست نور را ببیند، اما ارزش نور را درک میکرد و به همین دلیل از او دوری کرد و در نتیجه به نوعی آسیب دید.
گویدش عیسی بزن در من دو دست
ای عمی کحل عزیزی با منست
هوش مصنوعی: عیسی به او میگوید که با دو دست به من بزن. ای عمی، کسی که با چشمان سرشار از محبت به من نگاه میکند، عزیزم با من است.
از من ار کوری بیابی روشنی
بر قمیص یوسف جان بر زنی
هوش مصنوعی: اگر از من دوری و بینایی را از دست بدهی، نمیتوانی نور و روشنی را که بر پیراهن یوسف میافتد، احساس کنی.
کار و باری کت رسد بعد شکست
اندر آن اقبال و منهاج رهست
هوش مصنوعی: پس از شکست، کار و بار به جایی میرسد که دستیابی به موفقیت و راههای درست در آن وجود دارد.
کار و باری که ندارد پا و سر
ترک کن هی پیر خر ای پیر خر
هوش مصنوعی: اگر کاری هیچ ثمر و نتیجهای ندارد، آن را رها کن. ای خره پیر، دیگر به آن مشغول نشو.
غیر پیر استاد و سرلشکر مباد
پیر گردون نی ولی پیر رشاد
هوش مصنوعی: فقط کسی که تجربه و دانش کافی دارد، میتواند راهنما و رهبر باشد. دورانی که میگذرد، ما را پیر نمیکند، بلکه عقل و بینش درست است که ارزش بیشتری دارد.
در زمان چون پیر را شد زیردست
روشنایی دید آن ظلمتپرست
هوش مصنوعی: زمانی که پیر در کنار روشنایی قرار گرفت، متوجه شد که آن کسی که به ظلمت وابسته بود، چقدر در اشتباه است.
شرط تسلیم است نه کار دراز
سود نبود در ضلالت ترکتاز
هوش مصنوعی: برای پذیرش و تسلیم شدن، نباید به جزئیات طولانی و سخت بپردازیم. در گمراهی و سرگردانی، هیچ نفعی وجود ندارد.
من نجویم زین سپس راه اثیر
پیر جویم پیر جویم پیر پیر
هوش مصنوعی: من به دنبال حقیقت نیستم، بلکه به دنبالهروی از راهی هستم که توسط حکمت و تجربه افراد با سن و سال بیشتر، مشخص شده است.
پیر باشد نردبان آسمان
تیر پرّان از که گردد؟ از کمان
هوش مصنوعی: اگر که نردبان آسمان کهن و قدیمی باشد، تیر پرواز از کدام کمان خواهد بود؟
نه ز ابراهیم نمرود گران
کرد با کرکس سفر بر آسمان
هوش مصنوعی: نه ابراهیم ابودان قهرمان است و نه نمرود، بلکه پرواز بر آسمان با پرندگان دنبال میشود.
از هوا شد سوی بالا او بسی
لیک بر گردون نپرد کرکسی
هوش مصنوعی: او از زمین به سوی آسمان پرواز کرد، اما پرنده بیپرواز نتوانست به بالای آسمان برود.
گفتش ابراهیم ای مرد سفر
کرکست من باشم اینت خوبتر
هوش مصنوعی: ابراهیم به او گفت: ای مرد، من مثل کرکس سفر میکنم، این برای تو بهتر است.
چون ز من سازی به بالا نردبان
بی پریدن بر روی بر آسمان
هوش مصنوعی: وقتی که تو مرا به سمت بالا میبری، مانند نردبانی است که بدون پرش میتوانم بر آسمان بروم.
آنچنان که میرود تا غرب و شرق
بی ز زاد و راحله دل همچو برق
هوش مصنوعی: چنان میگذرد که مانند برق، بدون هیچ نشانهای از خانواده و سفر، به سوی غرب و شرق میرود.
آنچنان که میرود شب ز اغتراب
حس مردم شهرها در وقت خواب
هوش مصنوعی: شب به آرامی میگذرد و مردم شهرها در خواب غرق در احساسات و نگرانیهایشان هستند.
آنچنان که عارف از راه نهان
خوش نشسته میرود در صد جهان
هوش مصنوعی: عارف به گونهای آرام و بیصدا در دل دنیا به راه خود ادامه میدهد، همانطور که در دنیای خارج تغییرات و حرکتهای زیادی وجود دارد.
گر ندادستش چنین رفتار دست
این خبرها زان ولایت از کیست
هوش مصنوعی: اگر او چنین رفتاری نکرده است، این اخبار و اطلاعات درباره آن سرزمین از کیست؟
این خبرها وین روایات محق
صد هزاران پیر بر وی متفق
هوش مصنوعی: این خبرها و این داستانها به تأیید و تصدیق بسیاری از افراد با تجربه و دانا رسیده است.
یک خلافی نی میان این عیون
آنچنان که هست در علم ظنون
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که هیچ اختلافی در میان این چشمها وجود ندارد و آنچه در علم ظنون مطرح میشود، همانطور که هست، به حقیقت نزدیکتر است. این یعنی آنچه دیده میشود دقیق و واقعی است و تردیدی در آن نیست.
آن تحری آمد اندر لیل تار
وین حضور کعبه و وسط نهار
هوش مصنوعی: در شب تاریک، آن لحظهای فرخنده و مبارک به وجود آمد که در وسط روز روشن، حضور کعبه را تجربه کردم.
خیز ای نمرود پر جوی از کسان
نردبانی نایدت زین کرکسان
هوش مصنوعی: برخیز ای نمرود، تو که به دنبال قدرت هستی، از میان این افراد به تو نردبانی نمیرسد.
عقل جزوی کرکس آمد ای مقل
پر او با جیفهخواری متصل
هوش مصنوعی: عقل جزئی مانند کرکس است، ای مقل، که به خاطر طمع و حریص بودنش به چیزهای بیارزش متصل شده است.
عقل ابدالان چو پر جبرئیل
میپرد تا ظل سدره میل میل
هوش مصنوعی: عقل کاملان و عارفان مانند جبرئیل به سوی درخت سدره پرواز میکنند و به سمت آن جا که نور معنوی و الهی وجود دارد، تمایل دارند.
باز سلطانم گشم نیکوپیم
فارغ از مردارم و کرکس نیم
هوش مصنوعی: من دوباره در حالتی از آرامش و شادکامی هستم، بیفکر و دغدغهای از مرگ و زشتیها.
ترک کرکس کن که من باشم کست
یک پر من بهتر از صد کرکست
هوش مصنوعی: بهتر است به دنبال افرادی باشی که ارزش و شخصیت بالایی دارند، زیرا وجود یک نفر با ویژگیهای خوب از داشتن چندین نفر کمارزش اهمیت بیشتری دارد.
چند بر عمیا دوانی اسپ را
باید استا پیشه را و کسپ را
هوش مصنوعی: چند بار باید برای یک فرد نابینا تلاش کنی تا او را به سمت صحیح هدایت کنی؟ در واقع، این نشان میدهد که برخی افراد ممکن است به راحتی نتوانند راه خود را پیدا کنند و نیاز به هدایت دارند.
خویشتن رسوا مکن در شهر چین
عاقلی جو خویش از وی در مچین
هوش مصنوعی: خودت را در پیرامون دیگران رسوا نکن. در جمع انسانهای باهوش سعی کن از آنها فاصله بگیری و خودت را در موقعیتهای ناپسند قرار نده.
آن چه گوید آن فلاطون زمان
هین هوا بگذار و رو بر وفق آن
هوش مصنوعی: آن چه فلسفهدان بزرگ زمان میگوید را خوب گوش کن و بیتوجه به دیگر چیزها، به آن عمل کن.
جمله میگویند اندر چین به جد
بهر شاه خویشتن که لم یلد
هوش مصنوعی: همه در چین میگویند که برای پادشاه خود به جد و مولایشان ارادت دارند که کسی زاده نشده است.
شاه ما خود هیچ فرزندی نزاد
بلک سوی خویش زن را ره نداد
هوش مصنوعی: شاه ما هیچ فرزندی نداشت، بلکه به سوی خود اجازه نداد که همسرش به او نزدیک شود.
هر که از شاهان ازین نوعش بگفت
گردنش با تیغ بران کرد جفت
هوش مصنوعی: هرکس که از این نوع شاهان صحبت کند، گردنش را با شمشیر تیز قطع میکنند.
شاه گوید چونک گفتی این مقال
یا بکن ثابت که دارم من عیال
هوش مصنوعی: شاه میگوید: وقتی که تو این سخن را گفتی، باید بر سر تأیید آن بایستی، چون من خانواده و وابستگانی دارم که به ایشان توجه دارم.
مر مرا دختر اگر ثابت کنی
یافتی از تیغ تیزم آمنی
هوش مصنوعی: اگر بتوانی دختر مرا به ثبات و آرامش برسانی، در این صورت از تیزی و خطر نیش زخم من در امان خواهی بود.
ورنه بیشک من ببرم حلق تو
ای بگفته لاف کذب آمیغ تو
هوش مصنوعی: اگر نبود چنین، بدون تردید من تو را به دندان میگیرم، ای کسی که به دروغ و گزافهگویی معروفی.
بنگر ای از جهل گفته ناحقی
پر ز سرهای بریده خندقی
هوش مصنوعی: به دقت نگاه کن، ای کسی که از نادانی به زشت گویی مشغول هستی. این بیعدالتی و دروغها تنها به جایی منتهی میشود که سرهای بریدهای در کنار یکدیگر قرار میگیرند و به تمسخر خندیده میشوند.
خندقی از قعر خندق تا گلو
پر ز سرهای بریده زین غلو
هوش مصنوعی: خندقی از عمق خندق تا گردن پر از سرهای بریده به خاطر این همه بزرگنمایی و مبالغه.
جمله اندر کار این دعوی شدند
گردن خود را بدین دعوی زدند
هوش مصنوعی: همه در این موضوع دخالت کردند و برای اثبات این ادعا، خود را به خطر انداختند.
هان ببین این را به چشم اعتبار
این چنین دعوی میندیش و میار
هوش مصنوعی: ببین این موضوع را با دقت و توجه بخواهی، به این نوع ادعاها فکر نکن و آنها را جدی نگیر.
تلخ خواهی کرد بر ما عمر ما
کی برین میدارد ای دادر ترا
هوش مصنوعی: ای دادر، عمر ما را تلخ میکنی، وقتی که به این تیرگیها ادامه میدهی.
گر رود صد سال آنک آگاه نیست
بر عما آن از حساب راه نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی به مدت صد سال هم به سفر برود و از مسیر و مقصد خود بیخبر باشد، هیچگونه حساب و کتابی بر آن سفر وجود نخواهد داشت.
بیسلاحی در مرو در معرکه
همچو بیباکان مرو در تهلکه
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، بدون سلاح مرو مانند کسانی که بیپروا هستند، به میان خطر نرو.
این همه گفتند و گفت آن ناصبور
که مرا زین گفتهها آید نفور
هوش مصنوعی: این همه را گفتند و باز آن فرد صبور، از شنیدن این سخنان ناراحت و دلخور است.
سینه پر آتش مرا چون منقل است
کشت کامل گشت وقت منجل است
هوش مصنوعی: سینهام مانند منقلی پر از آتش است و این نشان میدهد که در حال انتظار و آماده برای وقوع یک تحول یا تغییر بزرگ هستم. زمان من به پایان رسیده و آمادهام تا وارد مرحلهای جدید شوم.
صدر را صبری بد اکنون آن نماند
بر مقام صبر عشق آتش نشاند
هوش مصنوعی: اینجا به این موضوع اشاره میشود که در گذشته، شخصی به نام صدر دارای صبر و استقامت بود، اما اکنون دیگر آن صبر و استقامت در او باقی نمانده است. دلیل این تغییر، عشق و شور و هیجانی است که همچون آتش در دل او شعلهور شده است و باعث شده تا آرامش و سکون قبلی او از بین برود.
صبر من مرد آن شبی که عشق زاد
درگذشت او حاضران را عمر باد
هوش مصنوعی: صبر من در آن شب به پایان رسید که عشق متولد شد و او از میان ما رفت، و آن حضور یافتگان باید عمرشان را با این غم بگذرانند.
ای محدث از خطاب و از خطوب
زان گذشتم آهن سردی مکوب
هوش مصنوعی: ای راوی! من از گفتوگوها و اتفاقات گذشته عبور کردهام، پس به من نگو که به چه چیزهایی توجه کنم.
سرنگونم هی رها کن پای من
فهم کو در جملهٔ اجزای من
هوش مصنوعی: من به شدت در یک وضعیت سخت و ناامید هستم، پس لطفاً مرا آزاد کن. آیا کسی میتواند عمق وجود مرا درک کند؟
اشترم من تا توانم میکشم
چون فتادم زار با کشتن خوشم
هوش مصنوعی: من تا جایی که میتوانم تلاش میکنم و فشار میآورم، اما وقتی که به زمین میافتم و ناتوان میشوم، از کشتن و پایان کارم لذت میبرم.
پر سر مقطوع اگر صد خندق است
پیش درد من مزاح مطلق است
هوش مصنوعی: اگرچه سختیها و چالشهای زیادی وجود دارد، اما برای من این مشکلات به اندازهای نیستند که احساس درد کنم.
من نخواهم زد دگر از خوف و بیم
این چنین طبل هوا زیر گلیم
هوش مصنوعی: من دیگر به خاطر ترس و نگرانی، از هیچ صدای بلندی نمیزنم و سکوت خودم را حفظ میکنم.
من علم اکنون به صحرا میزنم
یا سراندازی و یا روی صنم
هوش مصنوعی: من اکنون به دشت میروم و یا خود را به نمایش میگذرم، یا به محبوبی مینگرم.
حلق کو نبود سزای آن شراب
آن بریده به به شمشیر و ضراب
هوش مصنوعی: حلقها و گردنها به خاطر آن شراب لیاقت ندارند، آن شراب که با شمشیر و ساز قطع میشود.
دیده کو نبود ز وصلش در فره
آن چنان دیده سپید کور به
هوش مصنوعی: چشمی که از وصال او بهرهای نبرد، مثل چشمی است که به کلی کور شده و دیگر توان دیدن ندارد.
گوش کان نبود سزای راز او
بر کنش که نبود آن بر سر نکو
هوش مصنوعی: گوشی که آماده شنیدن اسرار نیست، سزاوار شنیدن آنها نیست؛ زیرا آن راز در جای نیکو وجود ندارد.
اندر آن دستی که نبود آن نصاب
آن شکسته به به ساطور قصاب
هوش مصنوعی: در آن دستی که آن اندازه و معیاری نیست، آن چیز خرد شده و به تکههای کوچک تقسیم میشود، درست مانند گوشتی که با چاقوی قصاب شکسته شود.
آنچنان پایی که از رفتار او
جان نپیوندد به نرگس زار او
هوش مصنوعی: اگر پاهایی وجود داشته باشد که از رفتار او رنجیده نشوند، هرگز به گلزار نرگس او نخواهند پیوست.
آنچنان پا در حدید اولیترست
که آنچنان پا عاقبت درد سرست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی انسان در آغاز کار از قدمهای محکم و درست برمیدارد، در نهایت از مشکلات و دردسرها به دور خواهد بود. در واقع، شروع قوی و درست میتواند فرد را از مشکلات آینده محافظت کند.