گنجور

بخش ۱۱۷ - بیان مجاهد کی دست از مجاهده باز ندارد اگر چه داند بسطت عطاء حق را کی آن مقصود از طرف دیگر و به سبب نوع عمل دیگر بدو رساند کی در وهم او نبوده باشد او همه وهم و اومید درین طریق معین بسته باشد حلقهٔ همین در می‌زند بوک حق تعالی آن روزی را از در دیگر بدو رساند کی او آن تدبیر نکرده باشد و یرزقه من حیث لا یحتسب العبد یدبر والله یقدر و بود کی بنده را وهم بندگی بود کی مرا از غیر این در برساند اگر چه من حلقهٔ این در می‌زنم حق تعالی او را هم ازین در روزی رساند فی‌الجمله این همه درهای یکی سرایست مع تقریره

یا درین ره آیدم آن کام من
یا چو باز آیم ز ره سوی وطن
بوک موقوفست کامم بر سفر
چون سفر کردم بیابم در حضر
یار را چندین بجویم جد و چست
که بدانم که نمی‌بایست جست
آن معیت کی رود در گوش من
تا نگردم گرد دوران زمن
کی کنم من از معیت فهم راز
جز که از بعد سفرهای دراز
حق معیت گفت و دل را مهر کرد
تا که عکس آید به گوش دل نه طرد
چون سفرها کرد و داد راه داد
بعد از آن مهر از دل او بر گشاد
چون خطایین آن حساب با صفا
گرددش روشن ز بعد دو خطا
بعد از آن گوید اگر دانستمی
این معیت را کی او را جستمی
دانش آن بود موقوف سفر
ناید آن دانش به تیزی فکر
آنچنان که وجه وام شیخ بود
بسته و موقوف گریهٔ آن وجود
کودک حلواییی بگریست زار
توخته شد وام آن شیخ کبار
گفته شد آن داستان معنوی
پیش ازین اندر خلال مثنوی
در دلت خوف افکند از موضعی
تا نباشد غیر آنت مطمعی
در طمع فایدهٔ دیگر نهد
وآن مرادت از کسی دیگر دهد
ای طمع در بسته در یک جای سخت
که آیدم میوه از آن عالی‌درخت
آن طمع زان جا نخواهد شد وفا
بل ز جای دیگر آید آن عطا
آن طمع را پس چرا در تو نهاد
چون نخواستت زان طرف آن چیز داد
از برای حکمتی و صنعتی
نیز تا باشد دلت در حیرتی
تا دلت حیران بود ای مستفید
که مرادم از کجا خواهد رسد
تا بدانی عجز خویش و جهل خویش
تا شود ایقان تو در غیب بیش
هم دلت حیران بود در منتجع
که چه رویاند مصرف زین طمع
طمع داری روزیی در درزیی
تا ز خیاطی بی زر تا زیی
رزق تو در زرگری آرد پدید
که ز وهمت بود آن مکسب بعید
پس طمع در درزیی بهر چه بود
چون نخواست آن رزق زان جانب گشود
بهر نادر حکمتی در علم حق
که نبشت آن حکم را در ما سبق
نیز تا حیران بود اندیشه‌ات
تا که حیرانی بود کل پیشه‌ات
یا وصال یار زین سعیم رسد
یا ز راهی خارج از سعی جسد
من نگویم زین طریق آید مراد
می‌طپم تا از کجا خواهد گشاد
سربریده مرغ هر سو می‌فتد
تا کدامین سو رهد جان از جسد
یا مراد من برآید زین خروج
یا ز برجی دیگر از ذات البروج

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا درین ره آیدم آن کام من
یا چو باز آیم ز ره سوی وطن
هوش مصنوعی: یا در این راه به آن چیزی که می‌خواهم می‌رسم، یا اگر به وطن برگردم، مانند پرنده‌ای می‌شوم که از سفر بازمی‌گردد.
بوک موقوفست کامم بر سفر
چون سفر کردم بیابم در حضر
هوش مصنوعی: خواسته‌های من به سفر بستگی دارد، چون وقتی سفر می‌کنم، در مکان‌های دیگر به آن‌ها می‌رسم.
یار را چندین بجویم جد و چست
که بدانم که نمی‌بایست جست
هوش مصنوعی: من به دنبال یارم به قدری تلاش می‌کنم و سختی می‌کشم که بفهمم نباید او را جستجو می‌کردم.
آن معیت کی رود در گوش من
تا نگردم گرد دوران زمن
هوش مصنوعی: چه زمانی آن همراهی در گوش من خواهد بود که از چرخ زمان بی‌خبر بمانم؟
کی کنم من از معیت فهم راز
جز که از بعد سفرهای دراز
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم از همراهی و فهم رازها حرف بزنم، جز اینکه پس از سفرهای طولانی و دور از میهن، به این درک برسم؟
حق معیت گفت و دل را مهر کرد
تا که عکس آید به گوش دل نه طرد
هوش مصنوعی: حق با وجودش، دل را دوست داشت و چنان کرد که تا تصویر حق به دل بشنود و از آن دور نشود.
چون سفرها کرد و داد راه داد
بعد از آن مهر از دل او بر گشاد
هوش مصنوعی: پس از اینکه او سفرهای زیادی را انجام داد و راه را برای دیگران باز کرد، بعد از آن محبت و عشق از درون او آزاد شد.
چون خطایین آن حساب با صفا
گرددش روشن ز بعد دو خطا
هوش مصنوعی: وقتی که اشتباهات ما به حساب آمده و تصادفی از کارنامه پاک می‌شوند، آن زمان وضعیت ما به وضوح روشن خواهد شد.
بعد از آن گوید اگر دانستمی
این معیت را کی او را جستمی
هوش مصنوعی: اگر می‌دانستم این هم‌نشینی و همراهی چیست، هرگز به دنبالش نمی‌رفتم.
دانش آن بود موقوف سفر
ناید آن دانش به تیزی فکر
هوش مصنوعی: دانش واقعی آن است که حاصل سفر و تجربه باشد، نه تنها حاصل تفکر عمیق.
آنچنان که وجه وام شیخ بود
بسته و موقوف گریهٔ آن وجود
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حالتی از بندگی و وابستگی عاطفی می‌پردازد؛ به گونه‌ای که وجود آن فرد به شدت تحت تأثیر احساسات و اشک و غم قرار گرفته و این وضعیت او را به نوعی محدود و مقید کرده است. به عبارت دیگر، مانند این است که شرافت و مقام یک شخص در اثر این احساسات ناتوانی و تنگنا، متوقف و معلق مانده است.
کودک حلواییی بگریست زار
توخته شد وام آن شیخ کبار
هوش مصنوعی: یک کودک شیرینی‌فروش به شدت گریه کرد و در نتیجه، بدهی‌اش به آن شیخ محترم افزایش یافت.
گفته شد آن داستان معنوی
پیش ازین اندر خلال مثنوی
هوش مصنوعی: داستان معنوی که پیشتر بیان شده، در میان مثنوی ذکر شده است.
در دلت خوف افکند از موضعی
تا نباشد غیر آنت مطمعی
هوش مصنوعی: در دل تو ترسی می‌اندازد تا فقط تو به کسی امید نداشته باشی.
در طمع فایدهٔ دیگر نهد
وآن مرادت از کسی دیگر دهد
هوش مصنوعی: در آرزوی سودی دیگر است و آنچه می‌خواهد را از کسی دیگر به دست می‌آورد.
ای طمع در بسته در یک جای سخت
که آیدم میوه از آن عالی‌درخت
هوش مصنوعی: ای حس طمع، تو در جایی قرار گرفته‌ای که دسترسی به میوه‌های این درخت بلند و با عظمت برایت میسر نیست.
آن طمع زان جا نخواهد شد وفا
بل ز جای دیگر آید آن عطا
هوش مصنوعی: آن طمع از آن مکان وفا نخواهد کرد، بلکه آن نعمت از جایی دیگر به انسان می‌رسد.
آن طمع را پس چرا در تو نهاد
چون نخواستت زان طرف آن چیز داد
هوش مصنوعی: چرا آن حسادت و طمع را در دل تو قرار دادند، وقتی که از آن سو که تو را نخواست، چیزی را به تو بخشید؟
از برای حکمتی و صنعتی
نیز تا باشد دلت در حیرتی
هوش مصنوعی: در این دنیا، برای هر چیزی دلیلی و مفهوم خاصی وجود دارد، و این باعث می‌شود که انسان همیشه در فکر و تعجب باشد.
تا دلت حیران بود ای مستفید
که مرادم از کجا خواهد رسد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلت در سردرگمی به سر می‌برد، نمی‌دانی که هدف من از کجا به تو خواهد رسید.
تا بدانی عجز خویش و جهل خویش
تا شود ایقان تو در غیب بیش
هوش مصنوعی: برای این‌که بفهمی ناتوانی و نادانی‌ات را، باید ایمان تو به مسائل پنهان و غیبی بیشتر شود.
هم دلت حیران بود در منتجع
که چه رویاند مصرف زین طمع
هوش مصنوعی: دل تو در فکر و حیرت است که چه چیزی از این امید و طمع به بار خواهد آورد.
طمع داری روزیی در درزیی
تا ز خیاطی بی زر تا زیی
هوش مصنوعی: تو امید داری که روزی از دوخت و دوز به دست بیارید، در حالی که از خیاطی بدون سرمایه و بدون زحمت چیزی نصیبت نخواهد شد.
رزق تو در زرگری آرد پدید
که ز وهمت بود آن مکسب بعید
هوش مصنوعی: روزیت در حرفه زرگری به دست می‌آید، اما این به خاطر تلاش و همت توست که این شغل دور از ذهن نبوده است.
پس طمع در درزیی بهر چه بود
چون نخواست آن رزق زان جانب گشود
هوش مصنوعی: اگر رزق و روزی از سمت خداوند برای کسی مقدر نشده باشد، پس چرا به انتظار آن نشسته‌ایم؟ وقتی که خدا آن روزی را نخواهد، نباید به دنبال آن باشیم.
بهر نادر حکمتی در علم حق
که نبشت آن حکم را در ما سبق
هوش مصنوعی: به خاطر نادر بودن حکمت در علم و حقیقت، آن حکم را در گذشته به نگارش درآورده‌اند.
نیز تا حیران بود اندیشه‌ات
تا که حیرانی بود کل پیشه‌ات
هوش مصنوعی: وقتی که در فکر و اندیشه‌ات گیج و سرگردان هستی، تمام کار و فعالیت‌های تو هم تحت تأثیر این گیجی قرار می‌گیرد.
یا وصال یار زین سعیم رسد
یا ز راهی خارج از سعی جسد
هوش مصنوعی: یا اینکه با تلاش و کوشش به وصال یار می‌رسم، یا این‌که به طریقی غیر از کوشش خودم می‌خواهم به هدفم برسم و نتیجه‌ای بهتر بگیرم.
من نگویم زین طریق آید مراد
می‌طپم تا از کجا خواهد گشاد
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم بگویم که چگونه به هدفم می‌رسم، اما مدام در تلاشم تا ببینم این مسیری که در پیش دارم، به کجا خواهد انجامید.
سربریده مرغ هر سو می‌فتد
تا کدامین سو رهد جان از جسد
هوش مصنوعی: مرغی که سرش بریده شده، در هر方向 می‌افتد تا ببیند جانش از بدنش به کدام سمت جدا می‌شود.
یا مراد من برآید زین خروج
یا ز برجی دیگر از ذات البروج
هوش مصنوعی: یا خواسته‌ام برآورده شود از این عالم، یا از جهانی دیگر و مرتبه‌ای بالاتر.

حاشیه ها

1400/12/18 12:03
محسن جهان

تفسیر ابیات ۳ الی ۵:

با توجه به آیه مبارکه ۴ سوره حدید: 《هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ، هر کجا باشید او با شماست》مولانا می‌فرماید؛ آنقدر  با جد و اهتمام بسیار به دنبال او خواهم گشت که متوجه شوم این جستجو بی فایده بوده و او همواره با من است.
آنگاه بر من این همراهی آشکار می‌شود که زمانی بر من بگذرد و به هشیاری حضور زنده شوم.
مولانا مجدد تاکید می‌کند که انسان پس از سفرهای طولانی از روز ازل و هبوط به این دنیای خاکی و تبدیل مرحله به مرحله به هشیاری کامل، این معیت با حضرت حق بر او هویدا می‌گردد.

1404/08/14 07:11
کوروش

چون خطایین آن حساب با صفا

گرددش روشن ز بعد دو خطا

 

یعنی چه ؟ 

 

1404/08/14 07:11
کوروش

هم دلت حیران بود در منتجع

که چه رویاند مصرف زین طمع

 

معنای بیت چیست ؟

منتجع و مصرف یعنی چه ؟

1404/08/14 07:11
کوروش

طمع داری روزیی در درزیی

تا ز خیاطی بی زر تا زیی

 

یعنی چه ؟

 

1404/08/14 07:11
کوروش

یا مراد من برآید زین خروج

یا ز برجی دیگر از ذات البروج

 

یعنی چه ؟