بخش ۱۱ - مدافعهٔ امرا آن حجت را به شبههٔ جبریانه و جواب دادن شاه ایشان را
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
خون کند زید و قصاص او به عمر؟
می خورد عمرو و بر احمد حد خمر؟
هر دو نیم بیت پرسشی خوانده می شوند.
چون عسل خوردی نیامد تب به غیر
مزد روز تو نیامد شب به غیر
پیش از این زمانی در تعامل با خویشاوندی به مشکل برخورده بودم و به هر گفتاری و کرداری تلاش می کردم دل او را نرم و همراه سازم ناکام می ماندم، با استادی مطلب را در میان گذاشتم. آن استاد به حقیقت و جوهر نهان در همین ابیات اشاره کرد :
هرگز در یک رابطه نادرست کسی را ملامت نکن. اگر تب کردی تو بودی که عسل خوردی. نه هیچ کس دیگر.
چون عسل خوردی نیامد تب به غیر!
آنچه مرا شگفت زده می کند این است که آن پیر هرگز این ابیات را نخوانده بود. بلکه با هوش و خرد مثال زدنی خود این راز دریافته بود.
می خواهید بدانید چگونه برایم توضیح داد؟
ساده و خنده دار!!
گفت اگر تو مسبب آن رفتار ناخوشایند نبودی، چرا آن فرد آن رفتار را نسبت به تو انجام داد و با حسن کچل چنان نکرد.
برو و نیک بیندیش و ببین کجا به خطا رفتی و مسوولیت عواقب اعمالت را خودت بپذیر و این و آن را ملامت نکن.
گفت سلطان بلکه آنچ از نفس زاد
ریع تقصیر است و دخل اجتهاد
نمی دانم یعنی چه
خخخ...
ورنه آدم کی بگفتی با خدا
ربنا انا ظلمنا نفسنا
خود بگفتی کین گناه از نفس بود
چون قضا این بود حزم ما چه سود
این نگاه آدمانه و نگاه مسوولانه است. که مسوولیت رفتارهای خود را به عهده بگیریم و چونان بزدلان و فریبکاران به دوش این و آن نیندازیم. اگر آدم آدم نبود می گفت این گناه از نفس کافر برخاست و قضا چنین رفته است که نفس طغیانگر و سرکش باشد و هوشیاری ما صرفه ای نبرد.
همچو ابلیسی که گفت اغویتنی
تو شکستی جام و ما را میزنی
؟!
نیم بیت دوم پرسشی است.
این نگاه ابلیسانه است. تو نفس را اغواء کردی. مگر هیچ چیز بدون اراده و آگاهی خدا روی می دهد؟ پس تو مسبب همین تواضع نکردن منی آنگاه مرا ملامت می کنی؟
تفاوتی که در سبک و روش زیست روی زمین تفاوت بنیادین ایجاد می کند. ابلیس هم پر بیراه نمی گوید ولی تفاوتی که تفاوت ایجاد می کند فروتنی و نیستی ای است که در نگاه آدم و گردنکشی و قلدری ای که در نگاه ابلیس است.
نگاه نخست ما را بر آن می دارد تا مدام به خود برگردیم و خود را correct کنیم. نگاه دیگر جز صلبیت و جمود و زیست یکنواخت و ملال آور چه ثمره ای دارد؟
گرد خود برگرد و جرم خود ببین
جنبش از خود بین و از سایه مبین
در تردد ماندهایم اندر دو کار
این تردد کی بود بیاختیار
این کنم یا آن کنم او کی گود
که دو دست و پای او بسته بود
هیچ باشد این تردد بر سرم
که روم در بحر یا بالا پرم
این تردد هست که موصل روم
یا برای سحر تا بابل روم
پس تردد را بباید قدرتی
ورنه آن خنده بود بر سبلتی
اینجا شاید مراد مولانا از طرح مساله اختیار، اختیار در مقابل جبر نباشد، هر چند نگاه شیطان یک نگاه جبر گرایانه است، جبر به معنای تقدیر از پیش تعیین شده.
شاید میخواهد بگوید تو قدرتی داری، هر چند این قدرت تو جوهری نیست و عرضی است و به تو آن را داده اند. ولی بدان و آگاه باش که در حال حاضر این قدرت به تو تفویض شده است و به نسبت قدرتت مسوولی. پس برو و قدرت هایت را بشناس و در نهایت بهره وری قدرتت را به کار بگیر و مسوولیت عواقب به کارگیری یا به کار نگرفتن آن را به عهده بگیر.
بسم الله الرحمن الرحیم
گفت سلطان: بلکه آنچ از نفس زاد/رَیعِ تقصیرست و دخلِ اِجتهاد
.
شاه گفت: هر آنچه از آدمی سرزند یعنی اعمال و احوال انسان از دو حال خارج نیست. یا محصول کوتاهی و سهلانگاری اوست، و یا محصول سعی و تلاش او. (پس آدمی در دو حال مختار است نه مجبور.)
رَیع: رشد و نمو. ریع تقصیر: آنچه از تقصیر و کوتاهی انسان ناشی میشود.
دخل: درآمد. دخل اجتهاد: نتیجهای که از سعی و تلاش برآید.
.
مشعوف شدیم روفیا.
بر قضا کم نه بهانه ای جوان
جرم خود را چون نهی بر دیگران
یک لطیفه بسیار بامزه و راست هم در این باره گفته اند :
«یعنی از هر ایرانی بپرسی بزرگترین نقطه ضعفت چیه میگه زیادی مهربونم
این نامهربونایی که ... هم همشون خارجین»
نهایت ملامت و توبه ای که به خود و با خود می کنیم این است :
خاک بر سرت! چند بار به تو گفتم اینقدر مهربان و فداکار نباش!
درود روفیا جان
واقعا بانمک بود.. و البته ته مزه اش تلخ
سپاسگزارم مجتبی خراسانی گرامی
توضیح رسایی بود.
خوشحالم که مشعوف شدید.
سلام
در ابن بخش خصوصا این بیت مولانا به مسیولیت شخصی آدمیان در قبال اعمالشان تاکید دارد صرف موضوع مهربانی نیست
متهم کن نفس خود را ای فتی
متهم کم کن جزای عدل را
در غزل ۱۳۴۹ میفرماید
بر همگان گر زفلک زهر ببارد همه شب
من شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکرم