برگردان به زبان ساده
در بخارا خوی آن خواجیم اجل
بود با خواهندگان حسن عمل
هوش مصنوعی: در بخارا، سرنوشت ما تحت تاثیر دوستانی است که در جستجوی نیکی و عمل خوب هستند.
داد بسیار و عطای بیشمار
تا به شب بودی ز جودش زر نثار
هوش مصنوعی: بسیاری از نعمتها و بخششهای او به حدی بود که تا شب نیز از خزانهاش طلا و نقره تقسیم میکرد.
زر به کاغذپارهها پیچیده بود
تا وجودش بود میافشاند جود
هوش مصنوعی: به طلا را در کاغذهای بیارزش پنهان کرده بود تا زمانی که زنده بود، بخشش و سخاوتش را در دلها میپاشید.
همچو خورشید و چو ماه پاکباز
آنچ گیرند از ضیا بدهند باز
هوش مصنوعی: مانند خورشید و ماه که درخشان و پاک هستند، آنچه از نور و روشنی به دست میآورند را با دیگران تقسیم میکنند.
خاک را زربخش کی بود آفتاب
زر ازو در کان و گنج اندر خراب
هوش مصنوعی: آفتاب طلا را از خاک به وجود نمیآورد و تاثیرش بر گنجینهها و معادن در زمین در حال تخریب است.
هر صباحی یک گره را راتبه
تا نماند امتی زو خایبه
هوش مصنوعی: هر روز یک مشکل یا دشواری را حل کن تا دیگر هیچ فردی از آن بینصیب نماند.
مبتلایان را بدی روزی عطا
روز دیگر بیوگان را آن سخا
هوش مصنوعی: افرادی که مشکلاتی دارند، در یک روز ممکن است به روزی خوب دچار شوند، و کسانی که بیسرپرست و بیکس هستند، در روز بعد از لطف و بزرگواری برخوردار میشوند.
روز دیگر بر علویان مقل
با فقیهان فقیر مشتغل
هوش مصنوعی: در روز بعد، علویان مشغول گفتگو با فقیهان نیازمند خواهند بود.
روز دیگر بر تهیدستان عام
روز دیگر بر گرفتاران وام
هوش مصنوعی: در روزی دیگر، به نیازمندان کمک میشود و در روزی دیگر، به افرادی که دچار مشکلات مالی هستند، یاری داده خواهد شد.
شرط او آن بود که کس با زبان
زر نخواهد هیچ نگشاید لبان
هوش مصنوعی: شرط او این بود که هیچکس نمیتواند با زبان طلا چیزی بگوید، در نتیجه لبها را بسته نگهدارید.
لیک خامش بر حوالی رهش
ایستاده مفلسان دیواروش
هوش مصنوعی: اما در اطراف راه او افرادی بیصوت و خاموش ایستادهاند که مانند فقیران به دیوار تکیه دادهاند.
هر که کردی ناگهان با لب سؤال
زو نبردی زین گنه یک حبه مال
هوش مصنوعی: هر کسی که از روی کنجکاوی و به طرز ناگهانی از تو پرسشی کند، نباید از این گناه که باعث از دست دادن مالش شده، دلگیر باشد.
من صمت منکم نجا بد یاسهاش
خامشان را بود کیسه و کاسهاش
هوش مصنوعی: من در سکوت شما نجات را یافتم، چون راز و رمز وجودش در چرخش کیسه و کاسهاش نهفته است.
نادرا روزی یکی پیری بگفت
ده زکاتم که منم با جوع جفت
هوش مصنوعی: روزی پیرمردی گفت که ده درصد از درآمدم را به عنوان زکات میدهم و در کنار آن، خودم هم در فقر زندگی میکنم.
منع کرد از پیر و پیرش جد گرفت
مانده خلق از جد پیر اندر شگفت
هوش مصنوعی: از ارتباط با نیکان جلوگیری شد و این باعث شد که مردم از دوری و جدایی آنها در تعجب بمانند.
گفت بس بیشرم پیری ای پدر
پیر گفت از من توی بیشرمتر
هوش مصنوعی: پیر به فرزندش میگوید که شرم و حیا را فراموش کردهای، فرزند هم در پاسخ میگوید که خودت از من بیشرمتر هستی.
کین جهان خوردی و خواهی تو ز طمع
کان جهان با این جهان گیری به جمع
هوش مصنوعی: در این دنیا با آرزوها و طمعهای خود زندگی میکنی و به دنبال جمعآوری چیزها هستی، ولی باید بدانی که این دنیا فانی است و باید به آنچه در این دنیا داری توجه کنی.
خندهاش آمد مال داد آن پیر را
پیر تنها برد آن توفیر را
هوش مصنوعی: لبخند او باعث شد که آن پیرمرد به تنهایی از آن تفاوت دور شود.
غیر آن پیر ایچ خواهنده ازو
نیم حبه زر ندید و نه تسو
هوش مصنوعی: جز آن پیر، کسی چیزی نمیخواهد؛ نه یک دانه زر از او دیدهام و نه چیزی دیگر.
نوبت روز فقیهان ناگهان
یک فقیه از حرص آمد در فغان
هوش مصنوعی: در روزهایی که اهل علم مشغول بودند، ناگهان یکی از آنها به خاطر طمع و حرصش به شدت گرفتار مشکلاتی شد و به ناله و فریاد افتاد.
کرد زاریها بسی چاره نبود
گفت هر نوعی نبودش هیچ سود
هوش مصنوعی: او بسیار ناله و زاری کرد، اما چارهای پیدا نشد. گفت که در هر حالتی هیچ سودی برایش نیست.
روز دیگر با رگو پیچید پا
ناکس اندر صف قوم مبتلا
هوش مصنوعی: روز بعد کسی که نالایق است به صف افرادی که درگیر مشکلات و بلاها هستند، وارد میشود.
تختهها بر ساق بست از چپ و راست
تا گمان آید که او اشکستهپاست
هوش مصنوعی: تختهها را در دو طرف پای او قرار دادهاند تا به نظر برسد که او پایش شکسته است.
دیدش و بشناختش چیزی نداد
روز دیگر رو بپوشید از لباد
هوش مصنوعی: او را دید و شناخت، اما هیچ چیزی به او نداد و روز بعد چهرهاش را با پوشش پنهان کرد.
هم بدانستش ندادش آن عزیز
از گناه و جرم گفتن هیچ چیز
هوش مصنوعی: او متوجه شد که آن فرد عزیز به خاطر گناه و ارتکاب جرم، هیچ حرفی دربارهاش نمیزند.
چونک عاجز شد ز صد گونه مکید
چون زنان او چادری بر سر کشید
هوش مصنوعی: زمانی که از انواع ضعفها و ناتوانیها رنج برد، مانند زنان چادری بر سر گذاشت.
در میان بیوگان رفت و نشست
سر فرو افکند و پنهان کرد دست
هوش مصنوعی: در جمع زنان بیوه، او با سر پائین و به آرامی نشست و دستانش را پنهان کرد.
هم شناسیدش ندادش صدقهای
در دلش آمد ز حرمان حرقهای
هوش مصنوعی: او را شناخته بود و در دلش احساس حسرت میکرد، اما به کسی چیزی نبخشید.
رفت او پیش کفنخواهی پگاه
که بپیچم در نمد نه پیش راه
هوش مصنوعی: او صبح زود به سراغ کسی رفت که کفن میدوزد تا از او کمک بگیرد و در نمد بپیچد، نه اینکه در وسط راه بیفتد.
هیچ مگشا لب نشین و مینگر
تا کند صدر جهان اینجا گذر
هوش مصنوعی: هرگز لبهای خود را از نوشیدنی نگیر و ببین که چگونه اینجا، در این مکان، بزرگی و عظمت جهان به نمایش گذاشته میشود.
بوک بیند مرده پندارد به ظن
زر در اندازد پی وجه کفن
هوش مصنوعی: اگر کسی مردهای را ببیند، ممکن است گمان کند که او دارای طلا و ثروتی است و برای به دست آوردن آن، به فکر بردن کفن او بیفتد.
هر چه بدهد نیم آن بدهم به تو
همچنان کرد آن فقیر صلهجو
هوش مصنوعی: هر چیزی که به من بدهی، نصف آن را به تو میدهم؛ اینطور بود آن فقیر درخواستکننده که رفتار میکرد.
در نمد پیچید و بر راهش نهاد
معبر صدر جهان آنجا فتاد
هوش مصنوعی: در نمد پیچید و بر راهش نهاد، یعنی از نمد استفاده کرد و راه خود را مشخص کرد. معبر صدری جهان آنجا افتاد، به این معناست که راهی در دنیا وجود دارد که سرنوشت یا تقدیر انسانها به آن مرتبط است و در آنجا قرار گرفته است. به طور کلی، این عبارت به انتقال و ایجاد مسیری جدید در زندگی اشاره دارد.
زر در اندازید بر روی نمد
دست بیرون کرد از تعجیل خود
هوش مصنوعی: زر (طلا) را بر روی نمد (پرده یا پارچه خاصی) بریزید و دست خود را با عجله بیرون بیاورید.
تا نگیرد آن کفنخواه آن صله
تا نهان نکند ازو آن دهدله
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن خواهان کفن، چیزی از او دریافت نکند، او هم از آن ده دلخواه، چیزی را مخفی نخواهد کرد.
مرده از زیر نمد بر کرد دست
سر برون آمد پی دستش ز پست
هوش مصنوعی: مردهای که زیر نمد (پوشش) قرار داشت، دستش را بیرون آورد و سرش را بالا برد؛ او بهخاطر دستش از جای پست و پایین خود خارج شد.
گفت با صدر جهان چون بستدم
ای ببسته بر من ابواب کرم
هوش مصنوعی: گفت وقتی که به درگاه تو دسترسی پیدا کردم، ای کسی که بر من درهای کرم و بخشش را بستهای.
گفت لیکن تا نمردی ای عنود
از جناب من نبردی هیچ جود
هوش مصنوعی: اما او گفت تا زمانی که از دنیا نرفتهای، هیچگاه از لطف و بخشش من بهرهمند نخواهی شد.
سر موتوا قبل موت این بود
کز پس مردن غنیمتها رسد
هوش مصنوعی: قبل از اینکه جانتان را بگذارید، بر روی چیزهایی کار کنید که بعد از مرگتان به دردتان میخورند و باعث ارزشمندیتان خواهند شد.
غیر مردن هیچ فرهنگی دگر
در نگیرد با خدای ای حیلهگر
هوش مصنوعی: هیچ فرهنگی جز مرگ نمیتواند با خداوند در ارتباط باشد، ای کسی که در اعمال خود فریب میزنی.
یک عنایت به ز صد گون اجتهاد
جهد را خوفست از صد گون فساد
هوش مصنوعی: یک نگاه و توجه از سوی خداوند به انسان، ارزشش بیشتر از تلاشهای فراوان و کوششهای گوناگون است. اما این تلاشها میتواند انسان را به خطر بیندازد و باعث فساد و انحراف شود.
وآن عنایت هست موقوف ممات
تجربه کردند این ره را ثقات
هوش مصنوعی: این نکته از اهمیت و توجهی که به فرایند زندگی و مرگ داریم، اشاره میکند. افرادی که در این مسیر تجربهای دارند، میدانند که تأثیرات خاصی از زندگی و مرگ وجود دارد و این مسأله به نوعی وابسته به محبت و عنایت الهی است.
بلک مرگش بیعنایت نیز نیست
بیعنایت هان و هان جایی مهایست
هوش مصنوعی: مرگ او بدون توجه و لحاظ نیست، بلکه در واقع جایی وجود دارد که آن توجه ویژهای هست.
آن زمرد باشد این افعی پیر
بی زمرد کی شود افعی ضریر
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن تضاد و تفاوت در ارزشها و ویژگیها میپردازد. میتوان گفت که وجود یک عنصر گرانبها مثل زمرد، نماد زیبایی و ارزش است. در مقابل، افعی که به شکل پیر و فاقد ویژگیهای مثبت توصیف شده، نمادی از ناتوانی و ضعف است. در نهایت، این شعر بیان میکند که بدون ویژگیهای مثبت و با وجود سالها تجربه، نمیتوان به ارزشهای واقعی رسید.