برگردان به زبان ساده
این سخن پایان ندارد آن گروه
صورتی دیدند با حسن و شکوه
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که صحبتها و بیان احساسات دربارهی زیبایی و شکوه هیچگاه به پایان نمیرسد، زیرا افرادی هستند که با دیدن زیباییها و ظرافتها همواره جذب و مجذوب میشوند و نمیتوانند از تحسین آن دست بکشند.
خوبتر زان دیده بودند آن فریق
لیک زین رفتند در بحر عمیق
هوش مصنوعی: آن گروه چیزی را بهتر از آنچه که دیده بودند، مشاهده کردند، اما به خاطر این مسئله به دریاهای عمیق رفتند.
زانک افیونشان درین کاسه رسید
کاسهها محسوس و افیون ناپدید
هوش مصنوعی: زیرا افیونی که به آن اشاره میشود در این کاسه قرار دارد، در حالی که کاسهها قابل مشاهدهاند و افیون در آن ناپیداست.
کرد فعل خویش قلعهٔ هشربا
هر سه را انداخت در چاه بلا
هوش مصنوعی: آن شخص با عمل خود، هر سه نفر را در دامی گرفتار کرد و به دردسر انداخت.
تیر غمزه دوخت دل را بیکمان
الامان و الامان ای بیامان
هوش مصنوعی: نیش زدن نگاه زیبا، دل را به شدت مجروح کرد و بیپناهی و بیدفاعی من را به خطر انداخت.
قرنها را صورت سنگین بسوخت
آتشی در دین و دلشان بر فروخت
هوش مصنوعی: سدهها طول کشید که آتشی در دیانت و دلهای مردم شعلهور شد و جنبهای جدی و عمیق به خود گرفت.
چونک روحانی بود خود چون بود
فتنهاش هر لحظه دیگرگون بود
هوش مصنوعی: چون او روحانی و معنوی بود، رفتار و کارهایش هر لحظه به گونهای متفاوت و دگرگون بود.
عشق صورت در دل شهزادگان
چون خلش میکرد مانند سنان
هوش مصنوعی: عشق در دل جوانان مانند خراش و زخم عمیق است که اثر خود را روی آنها میگذارد.
اشک میبارید هر یک همچو میغ
دست میخایید و میگفت ای دریغ
هوش مصنوعی: هر یک از آنها اشک میریخت و مانند ابرها دست به دعا بلند میکرد و میگفت که ای کاش اینطور نمیشد.
ما کنون دیدیم شه ز آغاز دید
چندمان سوگند داد آن بیندید
هوش مصنوعی: ما حالا شاه را از ابتدا دیدیم و سوگند خوردیم که هیچچیز را ندیدهام.
انبیا را حق بسیارست از آن
که خبر کردند از پایانمان
هوش مصنوعی: پیامبران از سوی خداوند اطلاعات زیادی درباره سرنوشت انسانها دارند، زیرا آنها از وقوع حوادثی که در پایان زندگی انسانها رخ خواهد داد، آگاه شدهاند.
کاینچ میکاری نروید جز که خار
وین طرف پری نیابی زو مطار
هوش مصنوعی: هر چیزی که بکاری نتیجهاش جز خار و نگرانکننده نخواهد بود و از این طرف هم نمیتوانی پرندهای بیابی که از گرفتاریهایت فرار کند.
تخم از من بر که تا ریعی دهد
با پر من پر که تیر آن سو جهد
هوش مصنوعی: من از تو بذر میکارم تا با پر من رشد کند و قوی شود، و تیر آن به سوی دور پرتاب شود.
تو ندانی واجبی آن و هست
هم تو گویی آخر آن واجب بدست
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که آن وجه ضروری چیست، ولی در نهایت خود تو میگویی که آن نیاز ضروری به دست آمده است.
او توست اما نه این تو آن توست
که در آخر واقف بیرونشوست
هوش مصنوعی: تو همانی، اما نه آنچه که در حال حاضر هستی؛ تو همان وجودی هستی که در آخر به حقیقت و آگاهی واقعی دست پیدا میکند.
توی آخر سوی توی اولت
آمدست از بهر تنبیه و صلت
هوش مصنوعی: آخرین مقصد به سوی تو بازگشتهام تا از این بررسی و یادآوری بهرهمند شوم.
توی تو در دیگری آمد دفین
من غلام مرد خودبینی چنین
هوش مصنوعی: درون تو، چیزی از دیگری پنهان است. من خدمتگزار کسی هستم که خود را بزرگ میبیند، مانند این وضعیت.
آنچ در آیینه میبیند جوان
پیر اندر خشت بیند بیش از آن
هوش مصنوعی: هر آنچه که جوان در آیینه میبیند، پیر در دیوار میبیند و حتی بیشتر از آن.
ز امر شاه خویش بیرون آمدیم
با عنایات پدر یاغی شدیم
هوش مصنوعی: از دستور پادشاه خود خارج شدیم و با توجه به لطف و محبت پدر، سرکش و نافرمان گشتیم.
سهل دانستیم قول شاه را
وان عنایتهای بی اشباه را
هوش مصنوعی: ما حرفهای پادشاه را آسان گرفتیم و آن توجههای بینظیر او را نادیده شمردیم.
نک در افتادیم در خندق همه
کشته و خستهٔ بلا بی ملحمه
هوش مصنوعی: ما در شرایط سخت و دشواری گرفتار شدهایم، و همه در اینجا به خاطر مصیبتها و دردها آسیب دیده و خسته هستیم.
تکیه بر عقل خود و فرهنگ خویش
بودمان تا این بلا آمد به پیش
هوش مصنوعی: ما به عقل و فرهنگ خود اعتماد داشتیم، اما ناگهان با این مشکل مواجه شدیم.
بیمرض دیدیم خویش و بی ز رق
آنچنان که خویش را بیمار دق
هوش مصنوعی: ما خود را بدون بیماری و رنج دیدیم، اما آنقدر از خود دور بودیم که انگار خود را بیمار و ناتوان حس کردیم.
علت پنهان کنون شد آشکار
بعد از آنک بند گشتیم و شکار
هوش مصنوعی: علتهایی که قبلاً پنهان بودند اکنون نمایان شدهاند، پس از اینکه در دام افتادیم و شکار شدیم.
سایهٔ رهبر بهست از ذکر حق
یک قناعت به که صد لوت و طبق
هوش مصنوعی: سایهٔ رهبری که به یاد خدا مشغول است، بهشتیتر از این است که انسان به ثروت و امکانات دنیوی دل ببندد. داشتن رضایتی ساده و قناعت در زندگی، ارزش بیشتری دارد تا اینکه انسان به اندازههای زیاد و لوکس زندگی کند.
چشم بینا بهتر از سیصد عصا
چشم بشناسد گهر را از حصا
هوش مصنوعی: چشم باهوش و هوشیار میتواند به راحتی و بدون نیاز به وسایل و ابزارهای اضافی، ارزش و کیفیت یک چیز را تشخیص دهد، در حالی که اگر فقط به عصاها و وسایل تکیه کنیم، نمیتوانیم حقایق و زیباییها را به خوبی درک کنیم.
در تفحص آمدند از اندهان
صورت کی بود عجب این در جهان
هوش مصنوعی: در جستجو و کاوش به دنبال رازهای پنهان آمدند. چه شگفتانگیز است وجود این راز در جهان!
بعد بسیاری تفحص در مسیر
کشف کرد آن راز را شیخی بصیر
هوش مصنوعی: پس از جستجو و بررسیهای زیاد، یک عالم فرزانه به آن راز پی برد.
نه از طریق گوش بل از وحی هوش
رازها بد پیش او بی رویپوش
هوش مصنوعی: از راه گوش نیست بلکه از طریق الهام و بصیرت، او رازها را میشناسد و بدون حجاب و پوشش، آنها را درک میکند.
گفت نقش رشک پروینست این
صورت شهزادهٔ چینست این
هوش مصنوعی: این چهره زیبا شبیه به ستاره پروین است و باعث حسادت دیگران میشود. این شخص، شاهزادهای از چین است.
همچو جان و چون جنین پنهانست او
در مکتم پرده و ایوانست او
هوش مصنوعی: او همچون جان و مانند جنینی در رحم، در دل پرده و در درون ایوان پنهان است.
سوی او نه مرد ره دارد نه زن
شاه پنهان کرد او را از فتن
هوش مصنوعی: هیچ کس از مردان و زنان نمیتواند به او نزدیک شود، زیرا او را از مشکلات و فتنهها پنهان کرده است.
غیرتی دارد ملک بر نام او
که نپرد مرغ هم بر بام او
هوش مصنوعی: ملک به خاطر نام او غیرت دارد، حتی پرندهها هم جرات ندارند بر بام او بنشینند.
وای آن دل کش چنین سودا فتاد
هیچ کس را این چنین سودا مباد
هوش مصنوعی: ای کاش دل کسی دچار چنین حسرت و آشفتگی نشود که من دچارش شدهام.
این سزای آنک تخم جهل کاشت
وآن نصیحت را کساد و سهل داشت
هوش مصنوعی: این نتیجۀ کسی است که به جهل و نادانی خود ادامه داد و نصیحتها و راهنماییها را جدی نگرفت و ارزان شمرد.
اعتمادی کرد بر تدبیر خویش
که برم من کار خود با عقل پیش
هوش مصنوعی: او به تدبیر و عقل خودش اعتماد کرد و تصمیم گرفت که با فکر و هوش خود، کارهایش را پیش ببرد.
نیم ذره زان عنایت به بود
که ز تدبیر خرد سیصد رصد
هوش مصنوعی: نیمذرّهای از آن محبت و توجه کافی است که سالها فکر و تدبیر را بیثمر کند.
ترک مکر خویشتن گیر ای امیر
پا بکش پیش عنایت خوش بمیر
هوش مصنوعی: ای امیر، به دسیسههای خودت پایان بده و به جلو قدم بگذار. با خوشی و سعادت برو به سمت عنایت و رحمت الهی، حتی اگر به معنای جدا شدن از زندگیات باشد.
این به قدر حیلهٔ معدود نیست
زین حیل تا تو نمیری سود نیست
هوش مصنوعی: این هیچ به اندازهٔ تدبیرهای محدود نیست؛ تا زمانی که تو از دنیا نروی، از این تدبیرها فایدهای نیست.