بخش ۱۰۵ - روان شدن شهزادگان در ممالک پدر بعد از وداع کردن ایشان شاه را و اعادت کردن شاه وقت وداع وصیت را الی آخره
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
بهر این فرمود با آن اسپه او
حیث ولیتم فثم وجهه
اشاره دارد به آیه ی زیر
فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وجهُ اللهِ- سوره بقره -115
کیست کزممنوع گرددممتنع
چونک الانسان حریص مامنع
مولانامیگویدهمیشه انسان کاری راانجام می دهد که به.اوگفته شده انجام ندهد
اززمان آدم وخوردن میوه ی ای ازخواسته شده بودنخورد
امااوتمام بهشت راباخوردن آن ازدست داد
واین تاامروزوتاهمیشه ی زمان تکرارشده
می شود و
خواهد شد
تا به هر حیوان و نامی که نگرند
-----
صورت خود بیند ای صاحببصر
این تسفسط نیست ، تقلیب خداست
این تَسَفْسُط نیست، تَقْلیبِ خداست
مینماید که حقیقت ها کجاست
حالا می گوید این تَقْلیب یا برگرداندن سفسطه نیست. می گوید این که می گوییم یک مرکز مادی را بکَنَد خدا و عدم را قرار بدهد
این سفسطه نیست خیالبافی نیست، بحث و جدل فلسفی نیست، این یک تغییر عمده است. تبدیل خداست. و به شما نشان می دهد که حقیقتها کجاست،
حقیقتها توی ذهن نیست مرکز مادی نیست، موقعی است که شما تبدیل شدید و دلتان عوض شده و چشمهایتان هم باز شده.
این آخرین حکایت و یکی از بلندترین حکایات مثنوی است .
پادشاهی سه پسر داشت .آنها قصد کردند گه در قلمرو حکمرانی پدر به سیاحت بپردازند.
پادشاه آنها را تشویق کرد اما آنها را از دژ هوش ربا یا قلعه ذات الصور بر حذر داشت که مبادا در آن قدم گذارید..
آنها مدتی به دستور پدر از رفتن به آن قلعه صرف نظر کردند اما از آنجا که انسان وسوسه ممنوع ها را دارد و احساس می کند در آنها رازی است که شاید آن راز با حقیقتش گره خورده باشد (درست مانند گناه نخستین پدرمان آدم)به آن قلعه وارد شدند.
دژی بسیار مجلل و نقشهای بسیار دلربا که هیچ نقشی تکراری نبود و هر نقشی در تسخیر وجود آنها از دیگری سبقت می گرفت.
این قلعه پنج در به سوی دریا و پنج در به سوی خشکی داشت.
در میان نقشهای سحر انگیز ناگهان چشم برادران به تندیس بسیار زیبا و افسونگری افتاد.برادران بی اختیار دلداده و عاشق آن تندیس شدند.
عشق شدید آنها را به یافتن صاحب آن تندیس واداشت.
….سرگشته و حیران شهر به شهر و کوی به کوی گشتند اما نشانی از او نیافتند تا آنکه........
+ نوشته شده در شنبه یازدهم دی 1395 ساعت 1:14 ب.ظ توسط مهدی صحافیان | نظرات
ادامه دریافت های دفتر ششم مثنوی حکایت دژ هوش ربا 2
پس از آنکه برادران در آن دژ با تندیس دختر زیبا روبرو شدند و از یافتن نشانش ناامید شدند به" پیری" روشن بین برخورد کردند که خبر از آن معشوق بی نشان داد.
آن صورت متعلق به دختر پادشاه چین است ؛اما پادشاه چین عادت عجیبی دارد که کسی جرات سخن گفتن در مورد خانواده اش ندارد و بسیار نگون بختانی که از تیغ او گذشته اند.
شاهزادگان با رنج فراوان وارد چین شدند اما ناشناس چون می دانستند آشکارا نمی توانند سراغ دختر شاه را بگیرند. و مدت زیادی به کاری مشغول شدند و بدون ابراز هدف و آرمان خود در آنجا بسر می بردند.
تا آنکه بر برادر بزرگتر صولت عشق چیره گشت و مقهور آن شد و تصمیم گرفت بی هیچ ملاحظه ای به پیش شاه رود و خواسته خود را باز گو کند .یا به خواسته خود برسد و یا سرش را از دست بدهد. (قمار عاشقانه)
پند برادران دیگر موثر واقع نشد و گویا پند انها را نمی شنید.اما وقتی به پیشگاه شاه رسید او را عارفی بزرگ دید که اسرار درون ها را در می یافت ...
ادامه دارد
ادامه دریافتهای دفتر ششم مثنوی تمثیلات عرفانی حکایت دژ هوش ربا4
کل تمثیل برای سیر و سلوک و رهایی از "خودمی باشد.
شاه تمثیل عقل کل است که آفرینش از او آغار شده و ادامه دارد و سه شاهزاده سه نوع سالک با روش های تفاوت سلوک است.
قلعه ذات الصور یا دژ هوش ربا جهان مادی است با نقشهای بسیار فریبنده که خداوند در این زمینه چنان استادی کرده است که همه فراموش می کنیم دنیای مادی بازی است. (و این بزرگترین آزمایش است که آیا فریفته نقشهای شگفت انگیز دنیا می شویم یا نه؟ )
این قلعه 5 در به سوی خشکی دارو یعنی 5 حس مادی و 5 در به سوی دریا دارد یعنی 5 حس معنوی دل.
تندیس بسیار زیبای دختر چین تمثیل عشق مجازی است که می تواند باعث شود تا انسان از هزار گونه نقش دیگر فاصله بگیرد و اگر منجر به عشق حقیقی شود سعادت سالک را به ارمغان میآورد.
برادر بزرگتر که دست به قمار عاشقانه زد؛تمثیل سالکی است که وصول به حق را از راه تلاش خویش جستجو می کند.و نقص او این بود که تا پایان عمر عشق دختر شاه در دلش باقی بود و این عشق پلی برای وصول نشد.
برادر میانی سالکی است که به پای خود نرفته است بلکه در اثر برخورد به اولیا به او موهبت شده است.که قدر آن را نمی دانند و دچار خودبینی شده فراموش می کنند چه کسی دست آنها را گرفت (در دانش هم همین است معمولا فراموش می کنیم که این نکته را از چه کسی یاد گرفتیم.)
برادر کوچکتر تمثیل سالکی است که در تسلیم محض است و ضمن حفظ شوق خود،تنها منتظر فیض خداوند است . اندیشه گهربار توحید ،تمامی عوامل موثر جز حضرت حق را از ذهن او پاک کرده است.
این سالک موفق ترین سالک است که هم به وصال مادی دختر چین رسید و هم به وصول به حق پیدا کرد.
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم دی 1395 ساعت 9:18 ق.ظ توسط مهدی صحافیان | نظرات
ادامه دریافت های دفتر ششم مثنوی حکایت دژ هوش ربا 3
پس از آنکه برادر بزرگتر تصمیم به قمار عاشقانه گرفت و حضور شاه چین رفت او را عارفی یافت.
وی را شاهزاده ای معرفی کردند که از دنیا اعراض کرده است .شاه او را به خدمت پذیرفت،چنانکه غم های دیرین را فراموش کرد.اما هنوز دل در گرو عشق آن تندیس زیبا داشت. ولی از کام او نتوانست برخوردار شود و اجلش رسید.
او را با احترام تشییع و به خاک سپرد.
برادر کوچک بیمار بود و در تعزیه برادر بزرگ غایب .
برادر میانی بر جنازه او حاضر شد و شاه چین او را به یاد برادر از دست رفته به خدمت گرفت و به او بسیار احترام کرد.
برادر میانی به برکت انفاس شاه به فتوحات عرفانی دست یافت اما خودبینی او را فراگرفت و با خود گفت که من از شاه چین چه کم دارم ،من هم شاهزاده و ....و دارای دریافت معنوی هستم.
شاه باطن او را خواند و از خودبینی او (در حالی که تمام دریافت های عرفانی اش را مدیون شاه بود)دلتنگ شد.
پس از آن احوال معنوی او کاهش یافت و قبضی سخت و بی دلیل بر او روی نهاد .
هر چند شاه برای او ،آمرزش درخواست می کرد اما ناراحتی ناشی از ناسپاسی برادر میانی باعث شد که تیری از غیب بر جانش نشست و مرد.
اما برادر کوچکتر که "هیچ " نمی خواست نه وصال صاحب تندیس زیبا را و نه هوس مقامات عرفانی را بلکه در تسلیم خواسته های خداوند بود به هر دو دست یافت.ادامه دارد....
شته شده در سه شنبه چهاردهم دی 1395 ساعت 10:15 ق.ظ توسط مهدی صحافیان | نظرات
ادامه دریافتهای دفتر ششم مثنوی حکایت دژ هوش ربا 5
الله الله زآن دژ ذات الصور
دور باشید و بترسید از خطر
بهر دیده روشنان ،یزدان فرد
شش جهت را مظهر آیات کرد
با تمثیل صورتهای هرارگونه آن قلعه ،مولانا اشاره می کند که جهان مظهر نشانه های خداوند است.
تا به هر حیوان و نامی که نگرند
از ریاض حسن ربانی چرند
عارفان روشن بین در هر حیوان و گیاهی که بنگرند غرق در باغهای جمال خداوند هستند.
بهر این فرمود با آن اسپه او
حیث ولیتم فثم وجهه
از قدح گر در عطش آبی خورید
در درون آب حق را ناظرید
اگر در کاسه ای آب می خورید در درون آن خداوند را ببینید نه خود را زیرا شما هم یکی از این نقشهای این قلعه هستید و نباید گول ظاهر خود را بخورید.
آنکه عاشق نیست ،او در آب در
صورت خود بیند ای صاحب بصر
آنکه عاشق خداوند نیست و به توحید نرسیده ؛در باتلاق شرک دست و پا می زند خود را در آب می بیند.
صورت عاشق چو فانی شد در او
پس در آب اکنون که را بیند ؟بگو3645
اما آنکه در دوست فانی شد غیر خداوند را در آب نمی بیند هر چند ظاهرا عکس خود را ببیند.
صورت حق بینند اندر روی حور
همچو مه در آب ، از صنع غیور3646
همچنین در زیبا رویان نیز زیبایی خداوند را می بینند چه آنکه نسبت دادن زیبایی زیبا رویان به خود آنها، شرک خواهد بود.مانند این که تصویر ماه را در آب ببینند گرچه در آب هست اما از ماه هست.
کانال و بلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@
فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله
۳۹ "مخصلش" فک کنم درس باشه..جایی خوندم
ممنونم آقای دکتر صحافیان
بسیار عالی بود🥹♥️