بخش ۱۰۴ - بیان استمداد عارف از سرچشمهٔ حیات ابدی و مستغنی شدن او از استمداد و اجتذاب از چشمههای آبهای بیوفا کی علامة ذالک التجافی عن دار الغرور کی آدمی چون بر مددهای آن چشمهها اعتماد کند در طلب چشمهٔ باقی دایم سست شود کاریز درون جان تو میباید کز عاریهها ترا دری نگشاید یک چشمهٔ آب از درون خانه به زان جویی که آن ز بیرون آید
حبذا کاریز اصل چیزها
فارغت آرد ازین کاریزها
تو ز صد ینبوع شربت میکشی
هرچه زان صد کم شود کاهد خوشی
چون بجوشید از درون چشمهٔ سنی
ز استراق چشمهها گردی غنی
قرةالعینت چو ز آب و گل بود
راتبهٔ این قره درد دل بود
قلعه را چون آب آید از برون
در زمان امن باشد بر فزون
چونک دشمن گرد آن حلقه کند
تا که اندر خونشان غرقه کند
آب بیرون را ببرند آن سپاه
تا نباشد قلعه را زانها پناه
آن زمان یک چاه شوری از درون
به ز صد جیحون شیرین از برون
قاطع الاسباب و لشکرهای مرگ
همچو دی آید به قطع شاخ و برگ
در جهان نبود مددشان از بهار
جز مگر در جان بهار روی یار
زان لقب شد خاک را دار الغرور
کو کشد پا را سپس یوم العبور
پیش از آن بر راست و بر چپ میدوید
که بچینم درد تو چیزی نچید
او بگفتی مر ترا وقت غمان
دور از تو رنج و ده که در میان
چون سپاه رنج آمد بست دم
خود نمیگوید ترا من دیدهام
حق پی شیطان بدین سان زد مثل
که ترا در رزم آرد با حیل
که ترا یاری دهم من با توم
در خطرها پیش تو من میدوم
اسپرت باشم گه تیر خدنگ
مخلص تو باشم اندر وقت تنگ
جان فدای تو کنم در انتعاش
رستمی شیری هلا مردانه باش
سوی کفرش آورد زین عشوهها
آن جوال خدعه و مکر و دها
چون قدم بنهاد در خندق فتاد
او به قاهاقاه خنده لب گشاد
هی بیا من طمعها دارم ز تو
گویدش رو رو که بیزارم ز تو
تو نترسیدی ز عدل کردگار
من همیترسم دو دست از من بدار
گفت حق خود او جدا شد از بهی
تو بدین تزویرها هم کی رهی
فاعل و مفعول در روز شمار
روسیاهند و حریف سنگسار
رهزده و رهزن یقین در حکم و داد
در چه بعدند و در بئس المهاد
گول را و غول را کو را فریفت
از خلاص و فوز میباید شکیفت
هم خر و خرگیر اینجا در گلند
غافلند اینجا و آنجا آفلند
جز کسانی را که وا گردند از آن
در بهار فضل آیند از خزان
توبه آرند و خدا توبهپذیر
امر او گیرند و او نعم الامیر
چون بر آرند از پشیمانی حنین
عرش لرزد از انین المذنبین
آنچنان لرزد که مادر بر ولد
دستشان گیرد به بالا میکشد
کای خداتان وا خریده از غرور
نک ریاض فضل و نک رب غفور
بعد ازینتان برگ و رزق جاودان
از هوای حق بود نه از ناودان
چونک دریا بر وسایط رشک کرد
تشنه چون ماهی به ترک مشک کرد
بخش ۱۰۳ - حکایت آن پادشاه و وصیت کردن او سه پسر خویش را کی درین سفر در ممالک من فلان جا چنین ترتیب نهید و فلان جا چنین نواب نصب کنید اما الله الله به فلان قلعه مروید و گرد آن مگردید: بود شاهی شاه را بد سه پسربخش ۱۰۵ - روان شدن شهزادگان در ممالک پدر بعد از وداع کردن ایشان شاه را و اعادت کردن شاه وقت وداع وصیت را الی آخره: عزم ره کردند آن هر سه پسر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حبذا کاریز اصل چیزها
فارغت آرد ازین کاریزها
هوش مصنوعی: خوب است که منبع اصلی چیزها، انسان را از مشغلههای روزمره رها کند و آرامش بخشد.
تو ز صد ینبوع شربت میکشی
هرچه زان صد کم شود کاهد خوشی
هوش مصنوعی: تو از یکصد منبع نوشیدنی مینوشی، هر چه از آن یکصد کمتر شود، از خوشی و شادیات کاسته میشود.
چون بجوشید از درون چشمهٔ سنی
ز استراق چشمهها گردی غنی
هوش مصنوعی: وقتی که از درون چشمهای پاک و با ارزش جوشیدن شروع کند، از آن چشمهها غنی و پرمایه خواهی شد.
قرةالعینت چو ز آب و گل بود
راتبهٔ این قره درد دل بود
هوش مصنوعی: چشم روشنت مانند آب و گل است، اما مرتبه و مقام این چشم، ناشی از آلام و درد دل است.
قلعه را چون آب آید از برون
در زمان امن باشد بر فزون
هوش مصنوعی: وقتی که آب به دور قلعه بیفتد، در زمان امنی به سر ببریم و اوضاع آرامتر باشد.
چونک دشمن گرد آن حلقه کند
تا که اندر خونشان غرقه کند
هوش مصنوعی: وقتی دشمن دور آن حلقه بچرخد تا اینکه در خونشان غوطهور شود.
آب بیرون را ببرند آن سپاه
تا نباشد قلعه را زانها پناه
هوش مصنوعی: اگر آب اطراف قلعه را ببرند، آن سپاه در امان نخواهد بود، زیرا قلعه دیگر از آنها حمایت و حفاظت نخواهد داشت.
آن زمان یک چاه شوری از درون
به ز صد جیحون شیرین از برون
هوش مصنوعی: در آن زمان، چاهی از شور و تلخی وجود داشت که از درونش به مراتب بیشتر از صد جیحون شیرین در بیرون تلخ و بیمزه بود.
قاطع الاسباب و لشکرهای مرگ
همچو دی آید به قطع شاخ و برگ
هوش مصنوعی: قدرتی که میتواند هر چیزی را قطع کند و نیرویی که مرگ را به همراه دارد، مانند دیوهایی هستند که به قطع کردن شاخ و برگها میپردازند.
در جهان نبود مددشان از بهار
جز مگر در جان بهار روی یار
هوش مصنوعی: در جهان نمیتوانند از زیباییهای بهار بهرهمند شوند، مگر اینکه در دل بهار، چهره محبوبی وجود داشته باشد.
زان لقب شد خاک را دار الغرور
کو کشد پا را سپس یوم العبور
هوش مصنوعی: به خاطر آن نام، خاک به مکانی فریبنده تبدیل میشود که انسان را به سوی خود میکشاند و در روزی که باید از آن عبور کند، دچار چالش و فریب میشود.
پیش از آن بر راست و بر چپ میدوید
که بچینم درد تو چیزی نچید
هوش مصنوعی: پیش از آنکه من بخواهم به درد و رنج تو بپردازم، او به سرعت از کنارم گذشت و هیچچیز از اندوهت را جمع نکرد.
او بگفتی مر ترا وقت غمان
دور از تو رنج و ده که در میان
هوش مصنوعی: او به تو گفت که زمان غم و اندوه از تو دور است و از رنج و درد دوری کن، زیرا در میان تو نیست.
چون سپاه رنج آمد بست دم
خود نمیگوید ترا من دیدهام
هوش مصنوعی: وقتی که سپاه سختی به انسان نزدیک میشود، او دیگر درباره مشکلاتش صحبت نمیکند و فقط به یاد تو میافتد.
حق پی شیطان بدین سان زد مثل
که ترا در رزم آرد با حیل
هوش مصنوعی: در این بیت گفته میشود که شیطان به نحوی حق را به کار میگیرد و به آدمی فریبی میدهد که مانند این است که او را در میدان نبرد با ترفندها و نقشههای مکارانه به چالش میطلبد. به عبارت دیگر، انسان در مواجهه با وسوسهها و فریبهای شیطانی قرار میگیرد که موجب میشود او برای مقابله با آنها دچار سردرگمی و چالش شود.
که ترا یاری دهم من با توم
در خطرها پیش تو من میدوم
هوش مصنوعی: من در خطرها به کمک تو میآیم و به سمت تو میدوم تا به تو یاری رسانم.
اسپرت باشم گه تیر خدنگ
مخلص تو باشم اندر وقت تنگ
هوش مصنوعی: میخواهم در مواقع حساس و دشوار، همانند تیر کمان آماده و چابک باشم و از تو حمایت کنم.
جان فدای تو کنم در انتعاش
رستمی شیری هلا مردانه باش
هوش مصنوعی: جانم را فدای تو میکنم، ای رستمِ شیریندهن! مردانه باش و قهرمانانه رفتار کن.
سوی کفرش آورد زین عشوهها
آن جوال خدعه و مکر و دها
هوش مصنوعی: با ناز و فریبکاریهایی که دارد، او را به سوی کفر و بیدینی میکشاند.
چون قدم بنهاد در خندق فتاد
او به قاهاقاه خنده لب گشاد
هوش مصنوعی: وقتی او وارد خندق شد، به یکباره افتاد و با صدای بلند شروع به خندیدن کرد.
هی بیا من طمعها دارم ز تو
گویدش رو رو که بیزارم ز تو
هوش مصنوعی: بیا که من به تو امید دارم، اما او میگوید که از تو بیزارم.
تو نترسیدی ز عدل کردگار
من همیترسم دو دست از من بدار
هوش مصنوعی: تو از عدالت خداوند نمیترسی، اما من از این میترسم که دو دستم را از من بگیری.
گفت حق خود او جدا شد از بهی
تو بدین تزویرها هم کی رهی
هوش مصنوعی: حق او به واسطهی شیوههای فریبندهات از بهی جدا شد. با این ترفندها، آیا راهی برای رهایی وجود دارد؟
فاعل و مفعول در روز شمار
روسیاهند و حریف سنگسار
هوش مصنوعی: در این روزها، افرادی که در نقش فاعل و مفعول قرار دارند، در نظر مردم بدنام هستند و در برابر مشکلات و چالشها مانند سنگسار به سختی مواجه میشوند.
رهزده و رهزن یقین در حکم و داد
در چه بعدند و در بئس المهاد
هوش مصنوعی: راهزنان و کسانی که به دیگران آسیب میزنند، در قضاوت و داوری در چه وضعیتی قرار دارند و به چه سرنوشتی دچار خواهند شد.
گول را و غول را کو را فریفت
از خلاص و فوز میباید شکیفت
هوش مصنوعی: فریب دادن موجودات خطرناک و بزرگ، هیچ ارزشی ندارد و برای رسیدن به آزادی و موفقیت، باید بر ترسها و موانع غلبه کرد.
هم خر و خرگیر اینجا در گلند
غافلند اینجا و آنجا آفلند
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به وضعیت افرادی اشاره دارد که درگیر مشکلاتی هستند و از این مشکلات غافلاند. هم کسانی که درگیر مشکلات و سختیها هستند و هم کسانی که به کمک آنها میآیند، در وضعیتی نامساعد قرار دارند و از واقعیتهای پیرامون خود بیخبرند.
جز کسانی را که وا گردند از آن
در بهار فضل آیند از خزان
هوش مصنوعی: تنها افرادی که از نعمتهای خداوند دور شوند، در بهار رحمت و لطف او کمتر بهرهمند میشوند و بیشتر در سختی و مشکلات به سر میبرند.
توبه آرند و خدا توبهپذیر
امر او گیرند و او نعم الامیر
هوش مصنوعی: توبهکاران به سوی خدا بازمیگردند و خداوند نیز توبههای آنها را میپذیرد. آنها فرمان خدا را میگیرند و او بهترین فرمانرواست.
چون بر آرند از پشیمانی حنین
عرش لرزد از انین المذنبین
هوش مصنوعی: وقتی که گناهکاران از پشیمانی خود به درگاه خدا توبه کنند، صدای ناله و گریهشان به قدری شدید است که حتی عرش الهی به لرزه درمیآید.
آنچنان لرزد که مادر بر ولد
دستشان گیرد به بالا میکشد
هوش مصنوعی: به قدری لرزش شدید است که مادر برای اینکه فرزندش را به بالا ببرد، دستش را به شدت میفشارد.
کای خداتان وا خریده از غرور
نک ریاض فضل و نک رب غفور
هوش مصنوعی: به خدایی که به خاطر غرور خود را فروختهاید، نه به عنوان کسی که در علم و فضیلت تبحر دارد و نه به عنوان کسی که بسیار بخشنده و جلیلالقدر است، فکر کنید.
بعد ازینتان برگ و رزق جاودان
از هوای حق بود نه از ناودان
هوش مصنوعی: بعد از این، برگ و روزی ابدی تنها از لطف و رحمت حق به دست میآید، نه از محل و وسیلهای دیگر.
چونک دریا بر وسایط رشک کرد
تشنه چون ماهی به ترک مشک کرد
هوش مصنوعی: زمانی که دریا به وسایل آبرسانی حسادت ورزید، حال تشنهاش مانند ماهی شد که به دنبال مشک (ظرفی برای نگهداری آب) میگردد.
حاشیه ها
1400/06/30 14:08
کوروش
تیتر رو اشتباه نوشتید
یک چشمهٔ آب در درون خانه
به زان رودی که از برون میآید
رود رو جوی نوشتید توی تیتر