گنجور

بخش ۹۰ - نوبت جستن رسیدن به نصوح و آواز آمدن که همه را جستیم نصوح را بجویید و بیهوش شدن نصوح از آن هیبت و گشاده شدن کار بعد از نهایت بستگی کماکان یقول رسول الله صلی الله علیه و سلم اذا اصابه مرض او هم اشتدی ازمة تنفرجی

جمله را جستیم پیش آی ای نصوح
گشت بیهوش آن زمان پرید روح
هم‌چو دیوار شکسته در فتاد
هوش و عقلش رفت شد او چون جماد
چونک هوشش رفت از تن بی‌امان
سر او با حق بپیوست آن زمان
چون تهی گشت و وجود او نماند
باز جانش را خدا در پیش خواند
چون شکست آن کشتی او بی‌مراد
در کنار رحمت دریا فتاد
جان به حق پیوست چون بی‌هوش شد
موج رحمت آن زمان در جوش شد
چون که جانش وا رهید از ننگ تن
رفت شادان پیش اصل خویشتن
جان چو باز و تن مرورا کنده‌ای
پای بسته پر شکسته بنده‌ای
چونک هوشش رفت و پایش بر گشاد
می‌پرد آن باز سوی کیقباد
چونک دریاهای رحمت جوش کرد
سنگها هم آب حیوان نوش کرد
ذرهٔ لاغر شگرف و زفت شد
فرش خاکی اطلس و زربفت شد
مردهٔ صدساله بیرون شد ز گور
دیو ملعون شد به خوبی رشک حور
این همه روی زمین سرسبز شد
چوب خشک اشکوفه کرد و نغز شد
گرگ با بره حریف می شده
ناامیدان خوش‌رگ و خوش پی شده

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جمله را جستیم پیش آی ای نصوح
گشت بیهوش آن زمان پرید روح
هوش مصنوعی: ما همه را جستجو کردیم، ای نصوح، و در آن لحظه، او بیهوش شد و روحش پرواز کرد.
هم‌چو دیوار شکسته در فتاد
هوش و عقلش رفت شد او چون جماد
هوش مصنوعی: او مانند دیواری که شکسته شده، دچار افت و سقوط شده و هوش و عقلش را از دست داده است، به طوری که حالا مانند یک جسم بی‌جان شده است.
چونک هوشش رفت از تن بی‌امان
سر او با حق بپیوست آن زمان
هوش مصنوعی: زمانی که عقل و هوش او از بدنش جدا شد، سر او به صورت بی‌وقفه و مداوم به حق وصل شد.
چون تهی گشت و وجود او نماند
باز جانش را خدا در پیش خواند
هوش مصنوعی: زمانی که وجود او خالی شد و هیچ چیزی از او باقی نماند، خداوند جانش را به سوی خود فراخواند.
چون شکست آن کشتی او بی‌مراد
در کنار رحمت دریا فتاد
هوش مصنوعی: زمانی که آن کشتی به هدف نرسید و غرق شد، در کنار نعمت‌های دریا فرود آمد.
جان به حق پیوست چون بی‌هوش شد
موج رحمت آن زمان در جوش شد
هوش مصنوعی: روح انسان به پروردگارش پیوست و وقتی که او بی‌هوش شد، رحمت الهی در آن لحظه به شدت جریان یافت.
چون که جانش وا رهید از ننگ تن
رفت شادان پیش اصل خویشتن
هوش مصنوعی: وقتی که روحش از شرم بدن رهایی یافت، با خوشحالی به سرمنزل اصلی و حقیقی خود رفت.
جان چو باز و تن مرورا کنده‌ای
پای بسته پر شکسته بنده‌ای
هوش مصنوعی: روح مانند پرنده‌ای آزاد است و از جسمی که به آن وابسته است، رنج می‌برد. این جسم، او را محدود کرده و همچون یک پرنده‌ای که بال‌هایش شکسته باشد، ناتوان کرده است.
چونک هوشش رفت و پایش بر گشاد
می‌پرد آن باز سوی کیقباد
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و هوشش از دست رفت، آن پرنده به سمت کیقباد می‌پرد و به چرخش درمی‌آید.
چونک دریاهای رحمت جوش کرد
سنگها هم آب حیوان نوش کرد
هوش مصنوعی: زمانی که دریاهای رحمت به جوش آمدند، سنگ‌ها نیز از آب حیات بهره‌مند شدند.
ذرهٔ لاغر شگرف و زفت شد
فرش خاکی اطلس و زربفت شد
هوش مصنوعی: ذرهٔ کوچک و نازک به چیزی بسیار بزرگ و عظیم تبدیل شد و سطح زمین به فرشی زیبا و مجلل از ابریشم و طلا بدل گشت.
مردهٔ صدساله بیرون شد ز گور
دیو ملعون شد به خوبی رشک حور
هوش مصنوعی: یک شخص که صد سال از عمرش گذشته و مرده بوده، از قبرش بیرون آمده است و حالا چهره‌ای زیبا و دلربا دارد که باعث حسادت حوریان بهشتی می‌شود.
این همه روی زمین سرسبز شد
چوب خشک اشکوفه کرد و نغز شد
هوش مصنوعی: این همه زمین به خاطر بارش‌ها و تلاش‌ها زنده و سرسبز شده است، حتی چوب‌های خشک نیز شکوفه زده و زیبا شده‌اند.
گرگ با بره حریف می شده
ناامیدان خوش‌رگ و خوش پی شده
هوش مصنوعی: گرگ با بره در رقابت می‌افتد، اما ناامیدان و خوش‌چهرگان به پیروزی دست می‌یابند.