گنجور

بخش ۸۳ - حواله کردن پادشاه قبول و توبهٔ نمامان و حجره گشایان و سزا دادن ایشان با ایاز کی یعنی این جنایت بر عرض او رفته است

این جنایت بر تن و عرض ویست
زخم بر رگهای آن نیکوپیست
گرچه نفس واحدیم از روی جان
ظاهرا دورم ازین سود و زیان
تهمتی بر بنده شه را عار نیست
جز مزید حلم و استظهار نیست
متهم را شاه چون قارون کند
بی‌گنه را تو نظر کن چون کند
شاه را غافل مدان از کار کس
مانع اظهار آن حلمست و بس
من هنا یشفع به پیش علم او
لا ابالی‌وار الا حلم او
آن گنه اول ز حلمش می‌جهد
ورنه هیبت آن مجالش کی دهد
خونبهای جرم نفس قاتله
هست بر حلمش دیت بر عاقله
مست و بی‌خود نفس ما زان حلم بود
دیو در مستی کلاه از وی ربود
گرنه ساقی حلم بودی باده‌ریز
دیو با آدم کجا کردی ستیز
گاه علم آدم ملایک را کی بود
اوستاد علم و نقاد نقود
چونک در جنت شراب حلم خورد
شد ز یک بازی شیطان روی زرد
آن بلادرهای تعلیم ودود
زیرک و دانا و چستش کرده بود
باز آن افیون حلم سخت او
دزد را آورد سوی رخت او
عقل آید سوی حلمش مستجیر
ساقیم تو بوده‌ای دستم بگیر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این جنایت بر تن و عرض ویست
زخم بر رگهای آن نیکوپیست
هوش مصنوعی: این عمل ناپسند به جسم و شخصیت او آسیب زده است، مانند زخم‌هایی که بر رگ‌های آن انسان خوش‌چهره ایجاد می‌شود.
گرچه نفس واحدیم از روی جان
ظاهرا دورم ازین سود و زیان
هوش مصنوعی: هرچند که از نظر روحی همه یک حقیقت را داریم، اما در ظاهر از این عالم و مشکلاتش جدا هستیم و چندان به سود و زیان آن اهمیت نمی‌دهیم.
تهمتی بر بنده شه را عار نیست
جز مزید حلم و استظهار نیست
هوش مصنوعی: تهمت و دروغ به بنده‌ی خدا هیچ عیب و عاره‌ای نیست، جز این که نشان‌دهنده‌ی بزرگ‌منشی و بردباری اوست و به او قدرت بیشتری می‌بخشد.
متهم را شاه چون قارون کند
بی‌گنه را تو نظر کن چون کند
هوش مصنوعی: شاه به متهم بی‌گناه مانند قارون رفتار می‌کند؛ حالا تو فکر کن که انسان چطور می‌تواند به قضاوت درباره دیگران بپردازد.
شاه را غافل مدان از کار کس
مانع اظهار آن حلمست و بس
هوش مصنوعی: شاه را در بی خبری نبین، زیرا خودداری از نشان دادن احساسات تنها به خاطر فروتنی است.
من هنا یشفع به پیش علم او
لا ابالی‌وار الا حلم او
هوش مصنوعی: من از این‌جا به خوبی می‌توانم از علم او به نیکویی یاد کنم و بر روی حلم و صبر او تاکید کنم.
آن گنه اول ز حلمش می‌جهد
ورنه هیبت آن مجالش کی دهد
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که خطای نخستین ناشی از بزرگواری و فکری بلند است، و اگر آن عظمت و قدرت وجود نداشت، هرگز فرصتی برای انجام چنین خطاهایی فراهم نمی‌شد.
خونبهای جرم نفس قاتله
هست بر حلمش دیت بر عاقله
هوش مصنوعی: خونبهایی که برای گناه نفس کشنده مطرح می‌شود، بر عاقبت و رفتار عقلانی او، نشانه‌ای از خاموشی و صبرش است.
مست و بی‌خود نفس ما زان حلم بود
دیو در مستی کلاه از وی ربود
هوش مصنوعی: نفس ما به خاطر صبر و بردباری‌امان مست و بی‌خود شده است، مانند دیوی که در حالت مستی کلاه را از سرش برداشت.
گرنه ساقی حلم بودی باده‌ریز
دیو با آدم کجا کردی ستیز
هوش مصنوعی: اگر ساقی صبر و بردباری می‌داشت، چگونه می‌توانست شراب دیوان را بریزد و با آدمی در ستیز باشد؟
گاه علم آدم ملایک را کی بود
اوستاد علم و نقاد نقود
هوش مصنوعی: گاهی علم آدم باعث می‌شود که فرشتگان نیز از او بیاموزند و او به عنوان استاد علم و منتقد ارزش‌ها شناخته شود.
چونک در جنت شراب حلم خورد
شد ز یک بازی شیطان روی زرد
هوش مصنوعی: وقتی در بهشت، نوشیدنی آرامش را نوشید، به خاطر یک بازی شیطانی رنگ چهره‌اش زرد شد.
آن بلادرهای تعلیم ودود
زیرک و دانا و چستش کرده بود
هوش مصنوعی: آن سیب‌های پر از دانش و فهم، با هوش و چابکی برایش فراهم شده بود.
باز آن افیون حلم سخت او
دزد را آورد سوی رخت او
هوش مصنوعی: آن خواب‌آور عمیق و افیون‌گونه که در دل صبر و تحمل او نهفته است، دوباره دزد را به سمت زیبایی و جذابیت او می‌کشاند.
عقل آید سوی حلمش مستجیر
ساقیم تو بوده‌ای دستم بگیر
هوش مصنوعی: عقل به سمت صبر و بردباری می‌آید و از آن طلب یاری می‌کند، تو که همیشه یاور من بوده‌ای، دستم را بگیر.