گنجور

بخش ۶۹ - بیان آنک مخلوقی کی ترا ازو ظلمی رسد به حقیقت او هم‌چون آلتیست عارف آن بود کی بحق رجوع کند نه به آلت و اگر به آلت رجوع کند به ظاهر نه از جهل کند بلک برای مصلحتی چنانک ابایزید قدس الله سره گفت کی چندین سالست کی من با مخلوق سخن نگفته‌ام و از مخلوق سخن نشنیده‌ام ولیکن خلق چنین پندارند کی با ایشان سخن می‌گویم و ازیشان می‌شنوم زیرا ایشان مخاطب اکبر را نمی‌بینند کی ایشان چون صدااند او را نسبت به حال من التفات مستمع عاقل به صدا نباشد چنانک مثل است معروف قال الجدار للوتد لم تشقنی قال الوتد انظر الی من یدقنی

احمقانه از سنان رحمت مجو
زان شهی جو کان بود در دست او
با سنان و تیغ لابه چون کنی
کو اسیر آمد به دست آن سنی
او به صنعت آزرست و من صنم
آلتی کو سازدم من آن شوم
گر مرا ساغر کند ساغر شوم
ور مرا خنجر کند خنجر شوم
گر مرا چشمه کند آبی دهم
ور مرا آتش کند تابی دهم
گر مرا باران کند خرمن دهم
ور مرا ناوک کند در تن جهم
گر مرا ماری کند زهر افکنم
ور مرا یاری کند خدمت کنم
من چو کلکم در میان اصبعین
نیستم در صف طاعت بِیْن‌بِیْن
خاک را مشغول کرد او در سخن
یک کفی بربود از آن خاک کهن
ساحرانه در ربود از خاکدان
خاک مشغول سخن چون بی‌خودان
بُرد تا حق تربت بی‌رای را
تا به مکتب آن گریزان پای را
گفت یزدان که به علم روشنم
که تو را جلاد این خلقان کنم
گفت یا رب دشمنم گیرند خلق
چون فشارم خلق را در مرگْ حلق
تو روا داری خداوند سنی
که مرا مبغوض و دشمن‌رو کنی؟
گفت اسبابی پدید آرم عیان
از تب و قولنج و سرسام و سنان
که بگردانم نظرشان را ز تو
در مرض‌ها و سبب‌های سه‌تو
گفت یا رب بندگان هستند نیز
که سبب‌ها را بدرند ای عزیز
چشمشان باشد گذاره از سبب
در گذشته از حجب از فضل رب
سرمهٔ توحید از کحال حال
یافته رسته ز علت و اعتلال
ننگرند اندر تب و قولنج و سل
راه ندهند این سببها را به دل
زانک هر یک زین مرضها را دواست
چون دوا نپذیرد آن فعل قضاست
هر مرض دارد دوا می‌دان یقین
چون دوای رنج سرما پوستین
چون خدا خواهد که مردی بفسرد
سردی از صد پوستین هم بگذرد
در وجودش لرزه‌ای بنهد که آن
نه به جامه به شود نه از آشیان
چون قضا آید طبیب ابله شود
وان دوا در نفع هم گمره شود
کی شود محجوب ادراک بصیر
زین سببهای حجاب گول‌گیر
اصل بیند دیده چون اکمل بود
فرع بیند چونک مرد احول بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

احمقانه از سنان رحمت مجو
زان شهی جو کان بود در دست او
هوش مصنوعی: از رحمت سنان (نیمه شب) نپرس، زیرا آن پادشاهی که در دست اوست، دستانش قدرت بخش است.
با سنان و تیغ لابه چون کنی
کو اسیر آمد به دست آن سنی
هوش مصنوعی: وقتی با زبان نرم و تیغ برنده خود سخن می‌گویی، بدان که کسی که به دام افتاده، در دستان تو است.
او به صنعت آزرست و من صنم
آلتی کو سازدم من آن شوم
هوش مصنوعی: او به هنری مانند آتشگر مشغول است و من نیز سازنده‌ی صنمی هستم که خود را به آن تبدیل می‌کنم.
گر مرا ساغر کند ساغر شوم
ور مرا خنجر کند خنجر شوم
هوش مصنوعی: اگر مرا با جام شراب سیراب کند، به شوق و شادی می‌آیم و اگر با خنجر زخمی‌ام کند، با همان درد و رنج می‌پذیرم.
گر مرا چشمه کند آبی دهم
ور مرا آتش کند تابی دهم
هوش مصنوعی: اگر مرا به چشمه بکشانی، آبی به تو می‌دهم و اگر به آتش دچارم کنی، تابی را به تو ارائه می‌کنم.
گر مرا باران کند خرمن دهم
ور مرا ناوک کند در تن جهم
هوش مصنوعی: اگر باران بر من بریزد، خوشحال می‌شوم و همه‌چیز را به او می‌دهم. اما اگر به من آسیب برساند، با تمام وجود مقابله می‌کنم.
گر مرا ماری کند زهر افکنم
ور مرا یاری کند خدمت کنم
هوش مصنوعی: اگر ماری به من آسیب بزند، من با تمام قدرت مقابله می‌کنم، اما اگر دوستی به من کمک کند، من به او خدمت می‌کنم.
من چو کلکم در میان اصبعین
نیستم در صف طاعت بِیْن‌بِیْن
هوش مصنوعی: من مانند شما در مشکلات و سختی‌ها نمی‌توانم خود را در خطی قدس و بندگی قرار دهم.
خاک را مشغول کرد او در سخن
یک کفی بربود از آن خاک کهن
هوش مصنوعی: او به خاک مشغول صحبت کرد و یک مشت از آن خاک قدیمی را برداشت.
ساحرانه در ربود از خاکدان
خاک مشغول سخن چون بی‌خودان
هوش مصنوعی: با نگاهی جادویی و مسحورکننده، از دنیای خاکی و مادی فاصله می‌گیرد و در گفتگوهایی غرق می‌شود که شبیه به حالتی غیرعادی و بی‌خود است.
بُرد تا حق تربت بی‌رای را
تا به مکتب آن گریزان پای را
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که فردی باید به حقیقت و مفهوم واقعی یک موضوع عمیق‌تری نگاهی بیندازد و در این راستا به جایگاه و ارزش آن پی ببرد. یعنی اینکه برای فهم بهتر، باید به جایگاه مناسب آن توجه کند و خود را از جستجوی سطحی و بی‌فایده دور کند.
گفت یزدان که به علم روشنم
که تو را جلاد این خلقان کنم
هوش مصنوعی: خداوند گفت که من با دانش و آگاهی کامل، تو را به دست این مردم که جانی هستند تسلیم می‌کنم.
گفت یا رب دشمنم گیرند خلق
چون فشارم خلق را در مرگْ حلق
هوش مصنوعی: ای خدای من، اگر دشمنانم مردم را بر من فشار بیاورند و آن‌ها را در مرگ غرق کنند، چه خواهد شد؟
تو روا داری خداوند سنی
که مرا مبغوض و دشمن‌رو کنی؟
هوش مصنوعی: تو اجازه نمی‌دهی که خداوند مرا دشمن و مبغوض قرار دهد.
گفت اسبابی پدید آرم عیان
از تب و قولنج و سرسام و سنان
هوش مصنوعی: گفت، وسایلی فراهم می‌کنم که نشانه‌های علائم بیماری مثل تب، درد مفاصل، سرگیجه و سردرد را به وضوح نشان دهم.
که بگردانم نظرشان را ز تو
در مرض‌ها و سبب‌های سه‌تو
هوش مصنوعی: من نگاه آنها را از تو به دلایل و بیماری‌های سه‌گانه‌ات برمی‌گردانم.
گفت یا رب بندگان هستند نیز
که سبب‌ها را بدرند ای عزیز
هوش مصنوعی: ای پروردگار، تو بندگانی داری که از راه‌های مختلف به مشکلات زندگی برمی‌خیزند و به دنبال حل آنها هستند. ای بزرگوار، آنها به دنبال راه‌حل و کمک تو هستند.
چشمشان باشد گذاره از سبب
در گذشته از حجب از فضل رب
هوش مصنوعی: چشمان آنها که به گذشته نگاه می‌کنند، به خاطر حیا و فضیلت خداوند است.
سرمهٔ توحید از کحال حال
یافته رسته ز علت و اعتلال
هوش مصنوعی: چشم‌هایت پر از نور توحید است که از حالت‌های مختلف و علل و نواقص رهایی یافته است.
ننگرند اندر تب و قولنج و سل
راه ندهند این سببها را به دل
هوش مصنوعی: به بیماری‌ها و دردها توجه نکنید و اجازه ندهید که این مشکلات به قلب شما راه پیدا کنند.
زانک هر یک زین مرضها را دواست
چون دوا نپذیرد آن فعل قضاست
هوش مصنوعی: هر یک از این بیماری‌ها دارویی دارد، اما اگر دارو پذیرفته نشود، آن را باید به حساب تقدیر گذاشت.
هر مرض دارد دوا می‌دان یقین
چون دوای رنج سرما پوستین
هوش مصنوعی: هر بیماری دارویی دارد، این را به خوبی می‌دانم؛ مانند اینکه برای درد سردی، پوستین بهترین درمان است.
چون خدا خواهد که مردی بفسرد
سردی از صد پوستین هم بگذرد
هوش مصنوعی: هرگاه خدا بخواهد که مردی دچار سردی و زحمت شود، حتی اگر او صد پوستین هم به تن داشته باشد، از این سرما و ناملایمات نمی‌تواند جلوگیری کند.
در وجودش لرزه‌ای بنهد که آن
نه به جامه به شود نه از آشیان
هوش مصنوعی: در وجود او اضطرابی به وجود می‌آید که نه به لباسش مربوط است و نه به جایی که در آن زندگی می‌کند.
چون قضا آید طبیب ابله شود
وان دوا در نفع هم گمره شود
هوش مصنوعی: وقتی تقدیر و سرنوشت به کسی برسد، حتی بهترین پزشک هم نمی‌تواند کمک کند و داروها هم بی‌فایده می‌شوند.
کی شود محجوب ادراک بصیر
زین سببهای حجاب گول‌گیر
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که بصیرت یک فرد به خاطر عواملی که مانع دیده شدن حقیقت می‌شوند، تحت‌الشعاع قرار بگیرد؟
اصل بیند دیده چون اکمل بود
فرع بیند چونک مرد احول بود
هوش مصنوعی: اگر چشم بینا باشد، اصل و حقیقت را می‌بیند، و اگر ناتوان باشد، فقط جزئیات سطحی را درک می‌کند.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"قطعه گرمرا (ارکستر و آواز)"
با صدای شهرام ناظری (آلبوم بشنو از نی)

حاشیه ها

1392/11/24 20:01
تاوتک

بین بین برای مردد زیباست

1392/11/24 20:01
تاوتک

گویا سرسام مننژیت است .البته سام به معنی ورم و اماس است

1392/11/24 20:01
تاوتک

اما اینکه چرا سنان را که نیزه است میان آن سه بیماری قولنج و سرسام و تب آورده نمیدانم شاید منظور آسیب هایی باشد که از نیزهخوردن حاصل میشود!

1392/11/24 20:01
تاوتک

این بخش خیلی آموزنده است اما در عین حال گیج کننده.میفرماید مردم با سبب های ظاهری درگیرند حال آنکه خداوند مقرر فرموده که عزراییل شرفیاب شود .و اینکه هر گاه قضای الهی فرا آید طبیب هم ممکن استابله شود و یا دارو هم نتیجه عکس دهد .که از قضا سرکنگبین صفرا فزود را یا داوری میکند اما چیزی که در آن وامانده ام ازر است کهچرا خداوند متعال را به این صورت خوانده است

1396/07/22 08:10
ساعد هاشمی

بیت پنجم مصراع اول
گر مرا چشمه کند آبی هم
باید
گر مرا چشمه کند آبی دهم
باشد

1404/02/30 06:04
کوروش

من چو کلکم در میان اصبعین

 

نیستم در صف طاعت بِیْن‌بِیْن

 

یعنی چه 

 

 

1404/02/30 14:04
رضا از کرمان

درود بر شما 

   یعنی من چون قلم در میان انگشتان اویم ودر میان عبادت و اطاعت  کنندگان او بینا بینی عمل نمیکنم .