بخش ۶۷ - فرستادن اسرافیل را علیهالسلام به خاک کی حفنهای بر گیر از خاک بهر ترکیب جسم آدم علیهالسلام
گفت اسرافیل را یزدان ما
که برو زان خاک پر کن کف بیا
آمد اسرافیل هم سوی زمین
باز آغازید خاکستان حنین
کای فرشتهٔ صور و ای بحر حیات
که ز دمهای تو جان یابد موات
در دمی از صور یک بانگ عظیم
پر شود محشر خلایق از رمیم
در دمی در صور گویی الصلا
برجهید ای کشتگان کربلا
ای هلاکت دیدگان از تیغ مرگ
برزنید از خاک سر چون شاخ و برگ
رحمت تو وآن دم گیرای تو
پر شود این عالم از احیای تو
تو فرشتهٔ رحمتی رحمت نما
حامل عرشی و قبلهٔ دادها
عرش معدن گاه داد و معدلت
چار جو در زیر او پر مغفرت
جوی شیر و جوی شهد جاودان
جوی خمر و دجلهٔ آب روان
پس ز عرش اندر بهشتستان رود
در جهان هم چیزکی ظاهر شود
گرچه آلودهست اینجا آن چهار
از چه از زهر فنا و ناگوار
جرعهای بر خاک تیره ریختند
زان چهار و فتنهای انگیختند
تا بجویند اصل آن را این خسان
خود برین قانع شدند این ناکسان
شیر داد و پرورش اطفال را
چشمه کرده سینهٔ هر زال را
خمر دفع غصه و اندیشه را
چشمه کرده از عنب در اجترا
انگبین داروی تن رنجور را
چشمه کرده باطن زنبور را
آب دادی عام اصل و فرع را
از برای طهر و بهر کرع را
تا ازینها پی بری سوی اصول
تو برین قانع شدی ای بوالفضول
بشنو اکنون ماجرای خاک را
که چه میگوید فسون محراک را
پیش اسرافیلگشته او عبوس
میکند صد گونه شکل و چاپلوس
که بحق ذات پاک ذوالجلال
که مدار این قهر را بر من حلال
من ازین تقلیب بویی میبرم
بدگمانی میدود اندر سرم
تو فرشتهٔ رحمتی رحمت نما
زانک مرغی را نیازارد هما
ای شفا و رحمت اصحاب درد
تو همان کن کان دو نیکوکار کرد
زود اسرافیل باز آمد به شاه
گفت عذر و ماجرا نزد اله
کز برون فرمان بدادی که بگیر
عکس آن الهام دادی در ضمیر
امر کردی در گرفتن سوی گوش
نهی کردی از قساوت سوی هوش
سبق رحمت گشت غالب بر غضب
ای بدیع افعال و نیکوکار رب
بخش ۶۶ - قصهٔ قوم یونس علیهالسلام بیان و برهان آنست کی تضرع و زاری دافع بلای آسمانیست و حق تعالی فاعل مختارست پس تضرع و تعظیم پیش او مفید باشد و فلاسفه گویند فاعل به طبع است و بعلت نه مختار پس تضرع طبع را نگرداند: قوم یونس را چو پیدا شد بلابخش ۶۸ - فرستادن عزرائیل ملک العزم و الحزم را علیهالسلام ببر گرفتن حفنهای خاک تا شود جسم آدم چالاک عیلهالسلام و الصلوة: گفت یزدان زود عزرائیل را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت اسرافیل را یزدان ما
که برو زان خاک پر کن کف بیا
هوش مصنوعی: خدا به اسرافیل گفت که برو و آن خاک را پر کن تا کیسهای آماده کنم.
آمد اسرافیل هم سوی زمین
باز آغازید خاکستان حنین
هوش مصنوعی: فرشته اسرافیل به سمت زمین آمد و بار دیگر صدای حنین و ناله از خاک برخاست.
کای فرشتهٔ صور و ای بحر حیات
که ز دمهای تو جان یابد موات
هوش مصنوعی: ای فرشتهای که در آسمانها میدمد و مایهی حیات هستی، تنها با نفسهای توست که موجودات بیجان زنده میشوند.
در دمی از صور یک بانگ عظیم
پر شود محشر خلایق از رمیم
هوش مصنوعی: در یک لحظه، صدای بلندی تمام عالم را پر میکند و همه مردم در شگفتی و هیجان قرار میگیرند.
در دمی در صور گویی الصلا
برجهید ای کشتگان کربلا
هوش مصنوعی: در لحظهای گویی ندا برخواست که ای کشتهشدگان کربلا، به پا خیزید.
ای هلاکت دیدگان از تیغ مرگ
برزنید از خاک سر چون شاخ و برگ
هوش مصنوعی: ای کسانی که در خطر مرگ قرار دارید، مانند شاخهها و برگها از خاک برخیزید و خود را فدای زندگی کنید.
رحمت تو وآن دم گیرای تو
پر شود این عالم از احیای تو
هوش مصنوعی: رحمت و حضور دلنواز تو باعث میشود که این جهان از زندگی و نشاطی که به آن میبخشی پر شود.
تو فرشتهٔ رحمتی رحمت نما
حامل عرشی و قبلهٔ دادها
هوش مصنوعی: تو نماد رحمت هستی، پس رحمتت را نثار کن. تو کسی هستی که بار آسمانی را به دوش میکشی و نقطهٔ مرجع عدالتها هستی.
عرش معدن گاه داد و معدلت
چار جو در زیر او پر مغفرت
هوش مصنوعی: عرش، مکان عالی و جایگاه حق و عدالت است و در زیر آن، چهارپایهای از رحمت و بخشش قرار دارد.
جوی شیر و جوی شهد جاودان
جوی خمر و دجلهٔ آب روان
هوش مصنوعی: نهر شیر و نهر عسل همیشه جاری هستند، همچنین نهر شراب و دجلهای که آب جاری دارد.
پس ز عرش اندر بهشتستان رود
در جهان هم چیزکی ظاهر شود
هوش مصنوعی: پس از عرش به بهشت میرود و در جهان، چیزی کمی نمایان میشود.
گرچه آلودهست اینجا آن چهار
از چه از زهر فنا و ناگوار
هوش مصنوعی: هرچند اینجا درگیری و آلودگی وجود دارد، اما باید دید که حاصل این سختیها و مشکلات چه چیزی است که از زهر زمانه و دشواریها نشأت میگیرد.
جرعهای بر خاک تیره ریختند
زان چهار و فتنهای انگیختند
هوش مصنوعی: نقطهای بر زمین تاریک ریختند و از آنجا ناآرامی و آشوبی به وجود آمد.
تا بجویند اصل آن را این خسان
خود برین قانع شدند این ناکسان
هوش مصنوعی: این افراد بیکفایت به این نتیجه رسیدهاند که فقط به ظواهر قانع باشند و در پی شناخت حقیقت نیستند.
شیر داد و پرورش اطفال را
چشمه کرده سینهٔ هر زال را
هوش مصنوعی: شیر به خاطر پرورش و حمایت از کودکان، از سینهٔ هر زال به دنیا آمده است.
خمر دفع غصه و اندیشه را
چشمه کرده از عنب در اجترا
هوش مصنوعی: شراب از انگور به دست آمده است و میتواند غصهها و اندیشههای ناخوشایند را برطرف کند.
انگبین داروی تن رنجور را
چشمه کرده باطن زنبور را
هوش مصنوعی: عسل که به عنوان دارویی برای بدن بیمار به حساب میآید، در حقیقت حاصل فعالیتهای درونی زنبور است.
آب دادی عام اصل و فرع را
از برای طهر و بهر کرع را
هوش مصنوعی: شما به همگان آب دادهاید که اصول و شاخههای زندگی را برای پاکی و رشد فراهم کنید.
تا ازینها پی بری سوی اصول
تو برین قانع شدی ای بوالفضول
هوش مصنوعی: تا زمانی که از این مسائل پیبردی و به اصول خودت رسیدی، راضی شدهای ای فضول.
بشنو اکنون ماجرای خاک را
که چه میگوید فسون محراک را
هوش مصنوعی: به زودی داستانی درباره خاک را بشنو که چه رازهایی درباره محراق (جایی که آتش میگیرد) در دل دارد.
پیش اسرافیلگشته او عبوس
میکند صد گونه شکل و چاپلوس
هوش مصنوعی: در برابر اسرافیل، او چهره عبوس به خود میگیرد و به هر شکلی خود را نشان میدهد و شکلهای مختلفی از خود ارائه میدهد.
که بحق ذات پاک ذوالجلال
که مدار این قهر را بر من حلال
هوش مصنوعی: به درستی که خداوند با عظمت و دارای جلال خویش، حاکم بر این قهر و خشم است و چنین حالتی را برای من مجاز شمرده است.
من ازین تقلیب بویی میبرم
بدگمانی میدود اندر سرم
هوش مصنوعی: من از این تغییرات بویی احساس میکنم و بدگمانی در ذهنم پرسه میزند.
تو فرشتهٔ رحمتی رحمت نما
زانک مرغی را نیازارد هما
هوش مصنوعی: تو فرشتهای هستی که باید رحمت کنی، زیرا پرندهای را نباید آزار بدهی.
ای شفا و رحمت اصحاب درد
تو همان کن کان دو نیکوکار کرد
هوش مصنوعی: ای شفای دردها و رحمت برای مبتلایان، همان کاری را برای ما انجام بده که آن دو نیکوکار انجام دادند.
زود اسرافیل باز آمد به شاه
گفت عذر و ماجرا نزد اله
هوش مصنوعی: اسرافیل به سرعت بازگشت و به شاه گفت که عذر و ماجرای مهمی پیش آمده است.
کز برون فرمان بدادی که بگیر
عکس آن الهام دادی در ضمیر
هوش مصنوعی: از بیرون فرمان دادی که چیزی را بگیر، اما در درونم الهامی آمد که کاملاً برعکس آن است.
امر کردی در گرفتن سوی گوش
نهی کردی از قساوت سوی هوش
هوش مصنوعی: تو فرمان دادی که از شنیدن بپرهیزم و از سختدلی دوری کنم تا به عقل و درک واقعی برسم.
سبق رحمت گشت غالب بر غضب
ای بدیع افعال و نیکوکار رب
هوش مصنوعی: رحمت بر خشم غلبه کرده است، ای خداوندی که کارهایت بینظیر و اعمالت نیکوست.