بخش ۶۴ - در ابتدای خلقت جسم آدم علیهالسلام کی جبرئیل علیهالسلام را اشارت کرد کی برو از زمین مشتی خاک برگیر و به روایتی از هر نواحی مشت مشت بر گیر
چونک صانع خواست ایجاد بشر
از برای ابتلای خیر و شر
جبرئیل صدق را فرمود رو
مشت خاکی از زمین بستان گرو
او میان بست و بیامد تا زمین
تا گزارد امر ربالعالمین
دست سوی خاک برد آن مؤتمر
خاک خود را در کشید و شد حذر
پس زبان بگشاد خاک و لابه کرد
کز برای حرمت خلاق فرد
ترک من گو و برو جانم ببخش
رو بتاب از من عنان خنگ رخش
در کشاکشهای تکلیف و خطر
بهر لله هل مرا اندر مبر
بهر آن لطفی که حقت بر گزید
کرد بر تو علم لوح کل پدید
تا ملایک را معلم آمدی
دایما با حق مکلم آمدی
که سفیر انبیا خواهی بدن
تو حیات جان وحیی نی بدن
بر سرافیلت فضیلت بود از آن
کو حیات تن بود تو آن جان
بانگ صورش نشات تنها بود
نفخ تو نشو دل یکتا بود
جان جان تن حیات دل بود
پس ز دادش داد تو فاضل بود
باز میکائیل رزق تن دهد
سعی تو رزق دل روشن دهد
او بداد کیل پر کردست ذیل
داد رزق تو نمیگنجد به کیل
هم ز عزرائیل با قهر و عطب
تو بهی چون سبق رحمت بر غضب
حامل عرش این چهارند و تو شاه
بهترین هر چهاری ز انتباه
روز محشر هشت بینی حاملانش
هم تو باشی افضل هشت آن زمانش
همچنین برمیشمرد و میگریست
بوی میبرد او کزین مقصود چیست
معدن شرم و حیا بد جبرئیل
بست آن سوگندها بر وی سبیل
بس که لابه کردش و سوگند داد
بازگشت و گفت یا رب العباد
که نبودم من به کارت سرسری
لیک زانچ رفت تو داناتری
گفت نامی که ز هولش ای بصیر
هفت گردون باز ماند از مسیر
شرمم آمد گشتم از نامت خجل
ورنه آسانست نقل مشت گل
که تو زوری دادهای املاک را
که بدرانند این افلاک را
بخش ۶۳ - بیان آنک عطای حق و قدرت موقوف قابلیت نیست همچون داد خلقان کی آن را قابلیت باید زیرا عطا قدیم است و قابلیت حادث عطا صفت حق است و قابلیت صفت مخلوق و قدیم موقوف حادث نباشد و اگر نه حدوث محال باشد: چارهٔ آن دل عطای مبدلیستبخش ۶۵ - فرستادن میکائیل را علیهالسلام به قبض حفنهای خاک از زمین جهت ترکیب ترتیب جسم مبارک ابوالبشر خلیفة الحق مسجود الملک و معلمهم آدم علیهالسلام: گفت میکائیل را تو رو به زیر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چونک صانع خواست ایجاد بشر
از برای ابتلای خیر و شر
هوش مصنوعی: زمانی که سازنده اراده کرد انسان را بیافریند تا او را در آزمونهای خوبی و بدی قرار دهد.
جبرئیل صدق را فرمود رو
مشت خاکی از زمین بستان گرو
هوش مصنوعی: جبرئیل گفت که از زمین مقداری خاک بگیر و آن را به عنوان نشانهای قبول کن.
او میان بست و بیامد تا زمین
تا گزارد امر ربالعالمین
هوش مصنوعی: او میان عالم و زمین آمد تا فرمان خداوند جهانیان را اجرا کند.
دست سوی خاک برد آن مؤتمر
خاک خود را در کشید و شد حذر
هوش مصنوعی: دست به سمت خاک دراز کرد و خاک خود را به درون کشید و از آن دوری کرد.
پس زبان بگشاد خاک و لابه کرد
کز برای حرمت خلاق فرد
هوش مصنوعی: آنگاه زمین زبان گشود و به زاری پرداخت به خاطر حرمت آفریننده ی بینظیر.
ترک من گو و برو جانم ببخش
رو بتاب از من عنان خنگ رخش
هوش مصنوعی: ترک کن و برو، جانم را ببخش و از من دور شو.
در کشاکشهای تکلیف و خطر
بهر لله هل مرا اندر مبر
هوش مصنوعی: در زمانهای سخت و پرخطر، به خاطر خدا، مرا رها نکن.
بهر آن لطفی که حقت بر گزید
کرد بر تو علم لوح کل پدید
هوش مصنوعی: به خاطر لطفی که خداوند برای تو انتخاب کرده، دانش تمامی امکانات و حقایق آشکار شده است.
تا ملایک را معلم آمدی
دایما با حق مکلم آمدی
هوش مصنوعی: تو به قدری با حق ارتباط داری که برای فرشتگان هم معلم شدهای و همواره با حق سخن میگویی.
که سفیر انبیا خواهی بدن
تو حیات جان وحیی نی بدن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی نماینده پیامبران باشی، باید بدنت زنده باشد و جانت پر از وحی و حقیقت باشد، نه اینکه فقط جسم داشته باشی.
بر سرافیلت فضیلت بود از آن
کو حیات تن بود تو آن جان
هوش مصنوعی: وجود تو به خاطر فضیلتهایت است که به زندگی جسمانیات معنا میدهد و تو همان روحی هستی که در این بدن زندگی میکند.
بانگ صورش نشات تنها بود
نفخ تو نشو دل یکتا بود
هوش مصنوعی: صدای صور به دلیل نفس آدمی بود، ولی نفس تو سبب رشد و پرورش دل یکتاست.
جان جان تن حیات دل بود
پس ز دادش داد تو فاضل بود
هوش مصنوعی: زندگی و وجود انسان بستگی به دل و احساسات او دارد، بنابراین کسی که این را درک کند و به آن توجه کند، فردی با فضیلت و شایسته خواهد بود.
باز میکائیل رزق تن دهد
سعی تو رزق دل روشن دهد
هوش مصنوعی: فرشته میکائیل دوباره به تو کمک خواهد کرد و تلاش تو باعث میشود که قلبت روشن و سرشار از نعمت شود.
او بداد کیل پر کردست ذیل
داد رزق تو نمیگنجد به کیل
هوش مصنوعی: او با اندازهگیری دقیق به تو چیزی داده است، اما رزق تو از آنچه که او داده فراتر میرود و نمیتوان آن را با اندازهگیری محدود کرد.
هم ز عزرائیل با قهر و عطب
تو بهی چون سبق رحمت بر غضب
هوش مصنوعی: اگر چه عزرائیل (فرشته مرگ) با خشمی بیرحم به سراغ تو میآید، اما رحمت خداوند همچون برتری بر غضب اوست.
حامل عرش این چهارند و تو شاه
بهترین هر چهاری ز انتباه
هوش مصنوعی: چهار نفر هستند که عرش را حمل میکنند و تو اِنما بهترینِ این چهار نفر هستی.
روز محشر هشت بینی حاملانش
هم تو باشی افضل هشت آن زمانش
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اگر تو هم در جمع کسانی باشی که بار سنگین آدمها را به دوش میکشند، بهترین و برترین آنها خواهی بود.
همچنین برمیشمرد و میگریست
بوی میبرد او کزین مقصود چیست
هوش مصنوعی: او به شمردن روزها ادامه میدهد و در حالی که اشک میریزد، بویی از آن میشنود و از خود میپرسد که این نشان از چه هدفی دارد.
معدن شرم و حیا بد جبرئیل
بست آن سوگندها بر وی سبیل
هوش مصنوعی: مقدسترین و عفیفترین ویژگیها در انسان به واسطه جبرئیل، با قسمهایی که به او داده شده، به او نسبت داده شده است.
بس که لابه کردش و سوگند داد
بازگشت و گفت یا رب العباد
هوش مصنوعی: بعد از اینکه بسیار درخواست کرد و سوگند خورد، دوباره برگشت و گفت: ای پروردگار بندگان.
که نبودم من به کارت سرسری
لیک زانچ رفت تو داناتری
هوش مصنوعی: من در کار تو بیتوجه نبودم، اما تو که داناتر از من هستی، از این موضوع خبر داری.
گفت نامی که ز هولش ای بصیر
هفت گردون باز ماند از مسیر
هوش مصنوعی: گفتن از نامی که به خاطر ترس و وحشت آن، آسمانها قادر به حرکت و پیمودن مسیر خود نیستند.
شرمم آمد گشتم از نامت خجل
ورنه آسانست نقل مشت گل
هوش مصنوعی: شرمنده شدم و از نام تو خجالت کشیدم، در حالی که بیان کردن زیباییهای تو کار سختی نیست.
که تو زوری دادهای املاک را
که بدرانند این افلاک را
هوش مصنوعی: تو به زمینها و مستغلات قدرت و نیرویی بخشیدهای که این آسمانها نیز از آن متاثر شدهاند.
حاشیه ها
1392/11/22 02:01
تاوتک
همین حکایت را در تفسیر طبری خوانده ام با اندکی تغییر اما خوب شنیدن و خواندنش از مولانا لطفی دیگر دارد
1392/11/22 02:01
تاوتک
خنگ رخش همان اسبی است که پیامبر با آن به معراج رفته است
1396/06/03 19:09
زینب
شعر پر محتوا و خوب بود اما اگه اعراب گذاری هم می داشت عالی تر می شد