بخش ۶۳ - بیان آنک عطای حق و قدرت موقوف قابلیت نیست همچون داد خلقان کی آن را قابلیت باید زیرا عطا قدیم است و قابلیت حادث عطا صفت حق است و قابلیت صفت مخلوق و قدیم موقوف حادث نباشد و اگر نه حدوث محال باشد
چارهٔ آن دل عطای مبدلیست
داد او را قابلیت شرط نیست
بلک شرط قابلیت داد اوست
داد لُبّ و قابلیت هست پوست
اینک موسی را عصا ثعبان شود
همچو خورشیدی کفش رخشان شود
صد هزاران معجزات انبیا
کآن نگنجد در ضمیر و عقل ما
نیست، از اسباب تصریف خداست
نیستها را قابلیت از کجاست
قابلی گر شرط فعل حق بدی
هیچ معدومی به هستی نامدی
سنتی بنهاد و اسباب و طُرُق
طالبان را زیر این ازرق تُتُق
بیشتر احوال بر سنت رود
گاه قدرت خارق سنّت شود
سنت و عادت نهاده با مزه
باز کرده خَرْقِ عادت معجزه
بیسبب گر عز به ما موصول نیست
قدرت از عزلِ سبب معزول نیست
ای گرفتار سبب بیرون مپر
لیک عزل آن مسبب ظن مبر
هرچه خواهد آن مسبب آورد
قدرت مطلق سببها بَرْدَرَد
لیک اغلب بر سبب راند نَفاد
تا بداند طالبی جستن مراد
چون سبب نبود چه ره جوید مرید
پس سبب در راه میباید بدید
این سببها بر نظرها پردههاست
که نه هر دیدار صنعش را سزاست
دیدهای باید سبب سوراخ کن
تا حجب را بَرکَنَد از بیخ و بن
تا مسبب بیند اندر لامکان
هرزه داند جهد و اکساب و دکان
از مسبب میرسد هر خیر و شر
نیست اسباب و وسایط ای پدر
جز خیالی منعقد بر شاهراه
تا بماند دور غفلت چند گاه
بخش ۶۲ - قصهٔ اهل ضروان و حسد ایشان بر درویشان کی پدر ما از سلیمی اغلب دخل باغ را به مسکینان میداد چون انگور بودی عشر دادی و چون مویز و دوشاب شدی عشر دادی و چون حلوا و پالوده کردی عشر دادی و از قصیل عشر دادی و چون در خرمن میکوفتی از کفهٔ آمیخته عشر دادی و چون گندم از کاه جدا شدی عشر دادی و چون آرد کردی عشر دادی و چون خمیر کردی عشر دادی و چون نان کردی عشر دادی لاجرم حق تعالی در آن باغ و کشت برکتی نهاده بود کی همه اصحاب باغها محتاج او بدندی هم به میوه و هم به سیم و او محتاج هیچ کس نی ازیشان فرزندانشان خرج عشر میدیدند منکر و آن برکت را نمیدیدند همچون آن زن بدبخت که کدو را ندید و خر را دید: بود مردی صالحی ربانیایبخش ۶۴ - در ابتدای خلقت جسم آدم علیهالسلام کی جبرئیل علیهالسلام را اشارت کرد کی برو از زمین مشتی خاک برگیر و به روایتی از هر نواحی مشت مشت بر گیر: چونک صانع خواست ایجاد بشر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چارهٔ آن دل عطای مبدلیست
داد او را قابلیت شرط نیست
هوش مصنوعی: راه حل مشکل دل، این است که خداوند به او بخشش میدهد. در این مسیر، نیازی به شایستگی و استعداد خاصی نیست.
بلک شرط قابلیت داد اوست
داد لُبّ و قابلیت هست پوست
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که پذیرش و توانایی انسان به شرایط و ویژگیهای درونی او بستگی دارد. در حقیقت، هر کسی باید شرایط لازم برای دریافت و درک عمق مسائل را داشته باشد، زیرا ظاهر فقط نمایانگر نیست و عمق وجود انسان است که میتواند ارزشمند باشد.
اینک موسی را عصا ثعبان شود
همچو خورشیدی کفش رخشان شود
هوش مصنوعی: اکنون عصای موسی به مانند یک مار میشود و چهرهاش درخشان مانند خورشید خواهد بود.
صد هزاران معجزات انبیا
کآن نگنجد در ضمیر و عقل ما
هوش مصنوعی: بیش از صد هزار معجزه از پیامبران وجود دارد که نه در ذهن ما جا میشود و نه در فهم ما قابل درک است.
نیست، از اسباب تصریف خداست
نیستها را قابلیت از کجاست
هوش مصنوعی: وجود ندارد؛ این ناشی از اراده خداوند است. چیزهایی که وجود ندارند، قابلیت و توانایی از کجا میآید؟
قابلی گر شرط فعل حق بدی
هیچ معدومی به هستی نامدی
هوش مصنوعی: اگر شرط انجام کار نیک خداوند را رعایت کنی، هیچچیزی نمیتواند از وجود به بوده بپیوندد.
سنتی بنهاد و اسباب و طُرُق
طالبان را زیر این ازرق تُتُق
هوش مصنوعی: سنتی پایهگذاری کرد و وسایل و روشهای جویندگان را در زیر این آسمان آبی قرار داد.
بیشتر احوال بر سنت رود
گاه قدرت خارق سنّت شود
هوش مصنوعی: بیشتر امور طبق قوانین و عادتها پیش میرود، اما گاهی پیش میآید که قدرتی فراتر از آنچه معمول است، رخ میدهد.
سنت و عادت نهاده با مزه
باز کرده خَرْقِ عادت معجزه
هوش مصنوعی: سنت و عادت به طرز دلپذیری برقرار شده و شکستن این عادات، باعث بروز معجزاتی میشود.
بیسبب گر عز به ما موصول نیست
قدرت از عزلِ سبب معزول نیست
هوش مصنوعی: اگرچه بدون دلیل ما به عزت و مقام نرسیدهایم، اما باید بدانیم که قدرت و توانایی ما از حذف دلایل و سببها کم نمیشود.
ای گرفتار سبب بیرون مپر
لیک عزل آن مسبب ظن مبر
هوش مصنوعی: ایشان میفرمایند که ای کسی که در دام مشکلات گرفتار آمدهای، نگذار که ریشهی آن مشکلات از بین برود؛ اما از این فرض که تنها دلیل این گرفتاری، آن عامل خاص است، دور باش.
هرچه خواهد آن مسبب آورد
قدرت مطلق سببها بَرْدَرَد
هوش مصنوعی: هرچه که بخواهد، آن مسبب به وجود میآورد و این قدرت مطلق است که میتواند همه چیز را ایجاد کند.
لیک اغلب بر سبب راند نَفاد
تا بداند طالبی جستن مراد
هوش مصنوعی: اما اغلب بر سر مسئلهای تلاش میکند تا کسی که خواهان آن است، هدف خود را پیدا کند.
چون سبب نبود چه ره جوید مرید
پس سبب در راه میباید بدید
هوش مصنوعی: وقتی که دلیلی وجود ندارد، مرید چه راهی را دنبال کند؟ بنابراین، در مسیر معنوی باید به دلیل و سبب توجه کرد.
این سببها بر نظرها پردههاست
که نه هر دیدار صنعش را سزاست
هوش مصنوعی: این عوامل و دلایل باعث شدهاند که دیدگاهها پوشیده شوند، بهطوریکه هر مشاهدهای لایق و شایستهی زیباییهای خلق خدا نیست.
دیدهای باید سبب سوراخ کن
تا حجب را بَرکَنَد از بیخ و بن
هوش مصنوعی: برای رسیدن به درک عمیق و کشف حقیقت، باید نگاهی عمیق و دقیق داشته باشیم تا موانع و حجابها را از ریشه برطرف کنیم.
تا مسبب بیند اندر لامکان
هرزه داند جهد و اکساب و دکان
هوش مصنوعی: تا زمانی که علت و انگیزهها را در هر جایی ببینی، میدانی که تلاش و کوشش بیهوده و بیفایده است.
از مسبب میرسد هر خیر و شر
نیست اسباب و وسایط ای پدر
هوش مصنوعی: هر خوبی و بدی که در زندگی ما اتفاق میافتد، از یک علت اصلی ناشی میشود و به عوامل و وسایل مختلف وابسته نیست.
جز خیالی منعقد بر شاهراه
تا بماند دور غفلت چند گاه
هوش مصنوعی: تنها یک خیال و تصور است که در مسیر زندگی وجود دارد تا در مدت زمان کوتاهی ما را از غفلت و بیتوجهی دور کند.
حاشیه ها
1392/11/21 16:01
امین کیخا
دوستان از لغت هرزه لغت هرزه گساری را هم داریم یعنی اتلاف و اسراف
1400/05/09 04:08
کوروش
چون سبب نبود چه ره جوید مرید
پس سبب در راه میباید بدید
یعنی چی ؟
1401/05/25 22:07
میعاد
سلام کوروش.
تا قبل از این داشت میگفت که دیده ای باید سبب سوراخ کن! میگفت نباید اسباب رو موثر دونست.
حالا داره میگه هر چند اسباب و علل، موثر نیستن؛ اما باید بر اساس اون ها عمل کنیم. مثلا نمیشه گفت چون علل موثر نیستن پس دیگه برای پول داشتن، نریم سر کار!
چون سبب نبود: اگر نظام علت و معلول نباشه / چه ره جوید مرید؟: پس چیکار باید کرد؟ کلا باید بشینیم توی خونه!
پس سبب در راه می باید بدید: پس باید در همین نظام علت و معلول عمل کنیم.
اما و صد اما!
این سبب ها ربطی به نتایجشون ندارن!
پول درآوردن ما به خاطر کار کردن ما نیست و اسباب، موثر نیستن.