گنجور

بخش ۵۰ - در معنی این بیت «گر راه روی راه برت بگشایند ور نیست شوی بهستیت بگرایند»

گر زلیخا بست درها هر طرف
یافت یوسف هم ز جنبش منصرف
باز شد قفل و در و شد ره پدید
چون توکل کرد یوسف برجهید
گرچه رخنه نیست عالم را پدید
خیره یوسف‌وار می‌باید دوید
تا گشاید قفل و در پیدا شود
سوی بی‌جایی شما را جا شود
آمدی اندر جهان ای ممتحن
هیچ می‌بینی طریق آمدن
تو ز جایی آمدی وز موطنی
آمدن را راه دانی هیچ نی
گر ندانی تا نگویی راه نیست
زین ره بی‌راهه ما را رفتنیست
می‌روی در خواب شادان چپ و راست
هیچ دانی راه آن میدان کجاست
تو ببند آن چشم و خود تسلیم کن
خویش را بینی در آن شهر کهن
چشم چون بندی که صد چشم خمار
بند چشم تست این سو از غرار
چارچشمی تو ز عشق مشتری
بر امید مهتری و سروری
ور بخسپی مشتری بینی به خواب
چغد بد کی خواب بیند جز خراب
مشتری خواهی بهر دم پیچ پیچ
تو چه داری که فروشی هیچ هیچ
گر دلت را نان بدی یا چاشتی
از خریداران فراغت داشتی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر زلیخا بست درها هر طرف
یافت یوسف هم ز جنبش منصرف
هوش مصنوعی: اگر زلیخا در هر طرف درها را ببندد، یوسف با حرکتش از هر گوشه‌ای می‌تواند خود را آزاد کند.
باز شد قفل و در و شد ره پدید
چون توکل کرد یوسف برجهید
هوش مصنوعی: در اینجا به معنای این است که وقتی یوسف به خداوند توکل کرد و به او اعتماد کرد، درهای بسته به روی او باز شد و راه‌های تازه‌ای برای او نمایان گشت.
گرچه رخنه نیست عالم را پدید
خیره یوسف‌وار می‌باید دوید
هوش مصنوعی: هرچند در دنیا کمبود و نقص وجود ندارد، اما باید مانند یوسف، با دقت و هوشیاری به دنبال زیبایی‌ها و بهترین‌ها باشیم.
تا گشاید قفل و در پیدا شود
سوی بی‌جایی شما را جا شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که قفل باز شود و در باز گردد، شما به جایی می‌رسید که هیچ جایی برایتان وجود ندارد.
آمدی اندر جهان ای ممتحن
هیچ می‌بینی طریق آمدن
هوش مصنوعی: ای آزمونگر، تو به این دنیا آمدی، آیا چیزی از راه آمدن را می‌بینی؟
تو ز جایی آمدی وز موطنی
آمدن را راه دانی هیچ نی
هوش مصنوعی: تو از جایی آمده‌ای و راه آمدن از سرزمین خودت را خوب می‌دانی.
گر ندانی تا نگویی راه نیست
زین ره بی‌راهه ما را رفتنیست
هوش مصنوعی: اگر نمی‌دانی، بهتر است چیزی نگویی؛ در این راه، ما بدون اینکه راهی داشته باشیم، همچنان در حال حرکت هستیم.
می‌روی در خواب شادان چپ و راست
هیچ دانی راه آن میدان کجاست
هوش مصنوعی: تو در خواب خوشی در حال حرکت هستی و به چپ و راست می‌راوی، اما آیا می‌دانی که راه آن میدان کجاست؟
تو ببند آن چشم و خود تسلیم کن
خویش را بینی در آن شهر کهن
هوش مصنوعی: چشم‌هایت را ببند و خودت را تسلیم کن، به زودی خودت را در آن شهر قدیمی خواهی یافت.
چشم چون بندی که صد چشم خمار
بند چشم تست این سو از غرار
هوش مصنوعی: چشم تو مانند بندی است که صد چشم تشنه را به خود جلب می‌کند؛ این سوی بند قلب من است.
چارچشمی تو ز عشق مشتری
بر امید مهتری و سروری
هوش مصنوعی: تو با تمام وجود و با اشتیاق به عشق مشتری (ستاره‌ای درخشان) نگاه می‌کنی و به امید رسیدن به مقام و رهبری، همیشه چشم به راه هستی.
ور بخسپی مشتری بینی به خواب
چغد بد کی خواب بیند جز خراب
هوش مصنوعی: اگر ببینی که مشتری در خوابش به خواب چغد (پرنده‌ای شب فعالی) رفته، بدان که خواب او خواب درست و خوبی نیست، چون خواب تنها افراد خراب و ناامید می‌تواند چنین تصویری را بسازد.
مشتری خواهی بهر دم پیچ پیچ
تو چه داری که فروشی هیچ هیچ
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مشتری‌ها را به سوی خود جلب کنی، باید به خودت نگاه کنی و ببینی چه چیزی برای ارائه داری، زیرا در واقع چیزی برای فروختن نداری.
گر دلت را نان بدی یا چاشتی
از خریداران فراغت داشتی
هوش مصنوعی: اگر به دل خود محبت و نیکی بدهی یا از نعمت‌ها و لذت‌های زندگی بهره‌مند شوی، خود را از دغدغه و نگرانی‌های خریداران و دلالان رهاد کرده‌ای.

حاشیه ها

1400/10/20 03:01
قطره

توکل و سعی و تلاش.