برگردان به زبان ساده
نیست را بنمود هست و محتشم
هست را بنمود بر شکل عدم
هوش مصنوعی: هیچ چیز را با ظاهری زیبا و با وقار نشان داد و چیزهای واقعی را به حالت عدم و نیستی آورد.
بحر را پوشید و کف کرد آشکار
باد را پوشید و بنمودت غبار
هوش مصنوعی: دریا را با موجهایش ناپدید کرده و کفهایش را نمایان ساخته است، همچنین باد هم پوشیده شده و غباری را به نمایش گذاشته است.
چون منارهٔ خاک پیچان در هوا
خاک از خود چون برآید بر علا
هوش مصنوعی: همچون منارهای که در میان هوای غبارآلود ایستاده، خاک از زمین برمیخیزد و به شکل خود در میآید.
خاک را بینی به بالا ای علیل
باد را نی جز به تعریف دلیل
هوش مصنوعی: اگر به زمین نگاه کنی، نمیتوانی جز به واسطه تعریف و نشانهای خاصی، وجود باد را درک کنی.
کف همیبینی روانه هر طرف
کف بیدریا ندارد منصرف
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که میتوانیم در اطراف خود جریانی از کف را ببینیم که به هر سمتی میرود، اما این کف از دریا نیامده است و نشاندهنده این است که در واقعیت، این حرکات و فعالیتها بیهدف و بیمنزلت هستند. در واقع، هرچه به نظر میرسد که در حال حرکت است، ممکن است در نهایت به جایی نرسد و موقتی باشد.
کف به حس بینی و دریا از دلیل
فکر پنهان آشکارا قال و قیل
هوش مصنوعی: در اینجا به حسی اشاره شده است که مانند دریایی از افکار پنهان و دلایل ناشناخته، از خود صدا و علامتهایی را بروز میدهد. به عبارت دیگر، میتوان گفت که برخی از احساسات و افکار به طور ناخودآگاه در حال بروز و آشکار شدن هستند، حتی اگر ما از آنها آگاهی نداشته باشیم.
نفی را اثبات میپنداشتیم
دیدهٔ معدومبینی داشتیم
هوش مصنوعی: ما ناتوانی و عدم وجود را به عنوان حقیقت میپنداشتیم، زیرا چشم ما تنها به چیزهایی که وجود ندارند، دوخته شده بود.
دیدهای که اندر نعاسی شد پدید
کی تواند جز خیال و نیست دید
هوش مصنوعی: چشمهایی که در خواب و راحتی هستند، چه چیزی غیر از خیال و توهم را میتوانند ببینند؟
لاجرم سرگشته گشتیم از ضلال
چون حقیقت شد نهان پیدا خیال
هوش مصنوعی: بنابراین ما به خاطر گمراهی، سردرگم شدیم؛ زیرا وقتی حقیقت پنهان شد، خیال و تصور نمایان گشت.
این عدم را چون نشاند اندر نظر
چون نهان کرد آن حقیقت از بصر
هوش مصنوعی: این عدم را وقتی در نظر میآوری، گویا حقیقتی که در پس آن پنهان است، از دید پنهان شده است.
آفرین ای اوستاد سحرباف
که نمودی معرضان را درد صاف
هوش مصنوعی: ای استاد بزرگ سحرباف، تو نشان دادی که چگونه میتوان دردها را به زیبایی و صفا تبدیل کرد.
ساحران مهتاب پیمایند زود
پیش بازرگان و زر گیرند سود
هوش مصنوعی: ساحران که به نور مهتاب توجه دارند، به سرعت به سراغ تاجر میروند و از او طلا و ثروت بدست میآورند.
سیم بربایند زین گون پیچ پیچ
سیم از کف رفته و کرباس هیچ
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که وقتی زینتها و زیباییها به طرز عجیبی و پیچیدهای از دست میروند، در واقع فقط چیزهای بیارزش و بیمحتوا باقی میمانند. به عبارتی، زیبایی و ظرافتی که در دسترس بود، اکنون به طرز معکوسی از دست رفته و چیزی از آن باقی نمانده است.
این جهان جادوست ما آن تاجریم
که ازو مهتاب پیموده خریم
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک جادو است و ما آن تجار هستیم که از آن، با مهارت و هوشمندی، بهرهبرداری میکنیم.
گز کند کرباس پانصد گز شتاب
ساحرانه او ز نور ماهتاب
هوش مصنوعی: پانصد گز کرباس آماده میشود و شتابی جادویی دارد که از نور ماهتاب ناشی میشود.
چون ستد او سیم عمرت ای رهی
سیم شد کرباس نی کیسه تهی
هوش مصنوعی: وقتی که او (سرنوشت یا زمان) پول و عمرت را از تو گرفت، دیگر چیزی در چنگت نمانده است؛ مثل اینکه کرباسی بدون کیسه شدهای.
قل اعوذت خواند باید کای احد
هین ز نفاثات افغان وز عقد
هوش مصنوعی: بگو به خدا پناه میبرم، ای یکتا، از وسوسههای شیاطین و از بندهایی که انسان را گرفتار میکند.
میدمند اندر گره آن ساحرات
الغیاث المستغاث از برد و مات
هوش مصنوعی: آن ساحرانی که در گرهای مشغولند، با صدای بلند فریاد میزنند: ای کسی که به کمک نیاز داریم، به ما یاری برسانید!
لیک بر خوان از زبان فعل نیز
که زبان قول سستست ای عزیز
هوش مصنوعی: اما در حقیقت از زبان عمل، بر سر سفره، سخن گفتن از زبان گفتار، ضعیفتر است، ای عزیز.
در زمانه مر ترا سه همرهاند
آن یکی وافی و این دو غدرمند
هوش مصنوعی: در این زمان، سه نفر با تو همراه هستند: یکی از آنها کاملاً وفادار است و دو نفر دیگر به تو خیانت میکنند.
آن یکی یاران و دیگر رخت و مال
وآن سوم وافیست و آن حسن الفعال
هوش مصنوعی: یک نفر به عنوان دوستان و یاران است، دیگری اموال و داراییهای مادی را با خود دارد و سومین نفر کسی است که کارهایش شایسته و خوب است.
مال ناید با تو بیرون از قصور
یار آید لیک آید تا به گور
هوش مصنوعی: مال و ثروت نمیتواند تو را از مشکلات و کمبودها نجات دهد؛ در حالی که عشق و محبت میتواند تا آخرین لحظهی زندگی با تو باشد.
چون ترا روز اجل آید به پیش
یار گوید از زبان حال خویش
هوش مصنوعی: زمانی که روز مرگ تو فرا برسد، یار تو از حالت درونیات خبر خواهد داد.
تا بدینجا بیش همره نیستم
بر سر گورت زمانی بیستم
هوش مصنوعی: من تا اینجا با تو همراه بودهام، اما حالا در کنار قبرت دیگر نمیمانم و زمانی به آنجا میآیم.
فعل تو وافیست زو کن ملتحد
که در آید با تو در قعر لحد
هوش مصنوعی: عمل تو کافی است، پس خود را به جمع بزن تا با تو در عمق زمین قرار گیرد.
حاشیه ها
1397/08/23 18:10
مهدی قناعت پیشه
هستی و نیستی را یکی کرده واز هر یک به دیگری میرسد.خاک را بالا میبرد و بادرا پایین.کف و کف آب را همه جا میبینی ولی دریا و خدایش را که دلیل کف است چطور؟
میگوید که سیم و زر تو کرباس نشد اما کاسه عمرت خالی شد و دنیا مانند جادوگری است که عمرت را که زر و سیم توست میدزدد و به تو کرباسی خیالی و توهمی از جنس نور مهتاب میدهد
آیا سیم کرباس شد؟ نه، کیسه تهی شد
1402/05/30 03:07
یزدانپناه عسکری
17- قل اعوذت خواند باید کای احد - هین ز نفاثات افغان وز عقد
***
[یزدانپناه عسکری]
وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَد - الفلق : 4
از شر نفث الشیطان (ذهن شیطان)، در نصب و اینستال و قرار و عقد بر انسان.
_______________________
ساحران مهتاب پیمایند زود
پیش بازرگان و زر گیرند سود
سیم بربایند زین گون پیچ پیچ
سیم از کف رفته و کرباس هیچ
یعنی چه ؟
1403/11/13 22:02
رضا از کرمان
درود
برگرفته از فرهنگ دهخدا :
- مهتاب به جای کرباس پیمودن ؛ مهتاب به گز پیمودن . مهتاب پیمودن . (امثال و حکم ج 4 ص 1760). و رجوع به همان کتاب شود.
- مهتاب به گزپیمودن ؛ کنایه از کار محال کردن که سرانجامش ممکن نباشد. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
خرد زآن طیره گشت الحق مرا گفتا که با من هم
به گز مهتاب پیمایی به گل خورشید اندایی .
انوری .
گفت دیوانه مشو دیده ز مهتاب بدوز
وقت آن نیست که مهتاب به گز پیمائی .
قاآنی .
- مهتاب پیمائیدن (پیمودن ) ؛ کنایه از کارهای بیهوده و هرزه کردن . (برهان ) (آنندراج ) :
آن چنان مهتاب پیماید به سحر
کز خسان صد کیسه برباید به سحر.
مولوی .
- مهتاب پیموده خریدن ؛ کنایه از کار بیهوده و لغو کردن . مغبون شدن :
این جهان جادوست ما آن تاجریم
که از او مهتاب پیموده خریم .
مولوی .
چند مهتاب بر تو پیماید
این و آن در بهای روی چو ماه
ای دریغ آن بر چو سیم سپید
که فروشی همی به سیم سیاه
انوری
معنی بیت دنیای فانی همچون رمال وساحری با انجام کارهای بیهودهاش تو را میفریبد وسرمایه عمرت را به یغما میبرد . شاد باشید