بخش ۴۳ - بیان آنک کشتن خلیل علیهالسلام خروس را اشارت به قمع و قهر کدام صفت بود از صفات مذمومات مهلکان در باطن مرید
شهوتی است او و بس شهوتپرست
زان شراب زهرناک ژاژ مست
گرنه بهر نسل بودی ای وصی
آدم از ننگش بکردی خود خصی
گفت ابلیس لعین دادار را
دام زفتی خواهم این اشکار را
زر و سیم و گلهٔ اسپش نمود
که بدین تانی خلایق را ربود
گفت شاباش و ترش آویخت لنج
شد ترنجیده ترش همچون ترنج
پس زر و گوهر ز معدنهای خوش
کرد آن پسمانده را حق پیشکش
گیر این دام دگر را ای لعین
گفت زین افزون ده ای نعمالمعین
چرب و شیرین و شرابات ثمین
دادش و بس جامهٔ ابریشمین
گفت یا رب بیش ازین خواهم مدد
تا ببندمشان به حبل من مسد
تا که مستانت که نر و پر دلند
مردوار آن بندها را بسکلند
تا بدین دام و رسنهای هوا
مرد تو گردد ز نامردان جدا
دام دیگر خواهم ای سلطان تخت
دام مردانداز و حیلتساز سخت
خمر و چنگ آورد پیش او نهاد
نیمخنده زد بدان شد نیمشاد
سوی اضلال ازل پیغام کرد
که بر آر از قعر بحر فتنه گرد
نی یکی از بندگانت موسی است
پردهها در بحر او از گرد بست
آب از هر سو عنان را واکشید
از تگ دریا غباری برجهید
چونک خوبی زنان فا او نمود
که ز عقل و صبر مردان میفزود
پس زد انگشتک به رقص اندر فتاد
که بده زوتر رسیدم در مراد
چون بدید آن چشمهای پرخمار
که کند عقل و خرد را بیقرار
وآن صفای عارض آن دلبران
که بسوزد چون سپند این دل بر آن
رو و خال و ابرو و لب چون عقیق
گوییا حق تافت از پردهٔ رقیق
دید او آن غنج و برجست او سبک
چون تجلی حق از پردهٔ تنک
بخش ۴۲ - تفسیر انی اری سبع بقرات سمان یاکلهن سبع عجاف آن گاوان لاغر را خدا به صفت شیران گرسنه آفریده بود تا آن هفت گاو فربه را به اشتها میخوردند اگر چه آن خیالات صور گاوان در آینهٔ خواب نمودند تو معنی بگیر: آن عزیز مصر میدیدی به خواببخش ۴۴ - تفسیر خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین و تفسیر و من نعمره ننکسه فی الخلق: آدم حسن و ملک ساجد شده
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شهوتی است او و بس شهوتپرست
زان شراب زهرناک ژاژ مست
هوش مصنوعی: او فقط به دنبال لذت و هوسرانی است، به همین خاطر از این شراب زهرآگین در حال مستی و سرخوشی است.
گرنه بهر نسل بودی ای وصی
آدم از ننگش بکردی خود خصی
هوش مصنوعی: اگر تو وصی آدم بودی، به خاطر ننگش خودت را از نسل او جدا میکردی.
گفت ابلیس لعین دادار را
دام زفتی خواهم این اشکار را
هوش مصنوعی: شیطان گفت: من میخواهم دام بزرگی برای این موجود آشکار بچینم.
زر و سیم و گلهٔ اسپش نمود
که بدین تانی خلایق را ربود
هوش مصنوعی: طلا و نقره و گلهٔ اسبش نشان داد که به این روش مردم را فریب داد.
گفت شاباش و ترش آویخت لنج
شد ترنجیده ترش همچون ترنج
هوش مصنوعی: او با شادی و تبریک صحبت کرد و در حین این که لبخند بر لب داشت، احساس ناخوشی میکرد و چهرهاش همچون میوهای تلخ و ترش شده بود.
پس زر و گوهر ز معدنهای خوش
کرد آن پسمانده را حق پیشکش
هوش مصنوعی: پس از زحمات و تلاشها، خداوند یا سرنوشت بهترینها و ارزشمندترینها را به انسان عطا میکند.
گیر این دام دگر را ای لعین
گفت زین افزون ده ای نعمالمعین
هوش مصنوعی: ای شیطان، این دام را بیشتر به دیگران بزن و بگو که از این هم بیشتر بده که کمککننده است.
چرب و شیرین و شرابات ثمین
دادش و بس جامهٔ ابریشمین
هوش مصنوعی: او نوشیدنیهای خوشمزه و شیرینی را به او داد و فقط یک لباس ابریشمی به او پوشاند.
گفت یا رب بیش ازین خواهم مدد
تا ببندمشان به حبل من مسد
هوش مصنوعی: خدایا، از تو کمک بیشتری میخواهم تا بتوانم این افراد را به صراط مستقیم و مسیر درست هدایت کنم.
تا که مستانت که نر و پر دلند
مردوار آن بندها را بسکلند
هوش مصنوعی: تا زمانی که عاشقان و شادمانانت که دلیر و پر شور هستند، این زنجیرها را از هم بگسلند.
تا بدین دام و رسنهای هوا
مرد تو گردد ز نامردان جدا
هوش مصنوعی: تا زمانی که در تلهها و دامهای دنیا میافتی، تو از مردان حقیقی و با ارزش جدا میشوی.
دام دیگر خواهم ای سلطان تخت
دام مردانداز و حیلتساز سخت
هوش مصنوعی: ای فرمانروای بزرگ، قصد دارم دام دیگری برپا کنم، دامهایی که مردان را به زمین میافکند و با فریب و نیرنگ ساخته شدهاند.
خمر و چنگ آورد پیش او نهاد
نیمخنده زد بدان شد نیمشاد
هوش مصنوعی: نزد او میخانه و ساز آوردند و با نیمخندهای به آنها نگریست، که نشان از شادی در وجودش بود.
سوی اضلال ازل پیغام کرد
که بر آر از قعر بحر فتنه گرد
هوش مصنوعی: به سوی گمراهی از آغاز، پیامی فرستاده شد که از عمق دریاهای فتنه، خود را بیرون بکش.
نی یکی از بندگانت موسی است
پردهها در بحر او از گرد بست
هوش مصنوعی: نی، یکی از بندگان تو، موسی است و پردهها در بحر او به دور از گرد و غبار بسته شدهاند.
آب از هر سو عنان را واکشید
از تگ دریا غباری برجهید
هوش مصنوعی: آب از هر طرف به طور شدید در حال حرکت است و از عمق دریا، گل و لای به سطح آب میآید.
چونک خوبی زنان فا او نمود
که ز عقل و صبر مردان میفزود
هوش مصنوعی: زیبایی زنان به قدری تأثیرگذار است که بر عقل و صبر مردان میافزاید.
پس زد انگشتک به رقص اندر فتاد
که بده زوتر رسیدم در مراد
هوش مصنوعی: او با انگشتش اشارهای کرد و به رقص درآمد، که مبادا دیرتر به خواستهام برسم.
چون بدید آن چشمهای پرخمار
که کند عقل و خرد را بیقرار
هوش مصنوعی: زمانی که آن چشمهای خوابآور و مدهوشکننده را دید، عقل و فکر را در آشفتگی و اضطراب فرو برد.
وآن صفای عارض آن دلبران
که بسوزد چون سپند این دل بر آن
هوش مصنوعی: صفای چهرهی آن دلبران چنان است که دل را میسوزاند، شبیه به آتش زدن چوب صندل.
رو و خال و ابرو و لب چون عقیق
گوییا حق تافت از پردهٔ رقیق
هوش مصنوعی: چهره و ویژگیهای ظاهری او مانند عقیق درخشان است، انگار نور حق از پشت پردهای نازک به او تابیده است.
دید او آن غنج و برجست او سبک
چون تجلی حق از پردهٔ تنک
هوش مصنوعی: او زیبایی و نازش را دید و به مانند جلوهای از خداوند که از پردهٔ نازک ظاهر میشود، از خود سبک و راحت بود.
حاشیه ها
1391/08/18 11:11
محسن خ
مصرع اول بیت دوم اصلاح گردد:
" گرنه بهر نسل بود ای وصی"
به: " گرنه بهر نسل بودی ای وصی"
همچنین مصرع اول آخرین بیت:
"دید او آن غنج و برجست سبک"
به: " دید او آن غَنج و برجَست او سبک"
1393/11/10 03:02
Heila
در مصراع دوم از بیت دهم واژه "بگسلد" به اشتباه "بسکلد" نوشته شده است.
1394/11/18 20:02
ناشناس
مصراع اول بیت هشتم، واژه " شمین " به اشتباه " ثمین " نوشته شده است.
لطفا اصلاح گردد :
چرب و شیرین و شرابات شمین
دادش و بس جامهٔ ابریشمین