گنجور

بخش ۴ - در حجره گشادن مصطفی علیه‌السلام بر مهمان و خود را پنهان کردن تا او خیال گشاینده را نبیند و خجل شود و گستاخ بیرون رود

مصطفی صبح آمد و در را گشاد
صبح آن گمراه را او راه داد
در گشاد و گشت پنهان مصطفی
تا نگردد شرمسار آن مبتلا
تا برون آید رود گستاخ او
تا نبیند درگشا را پشت و رو
یا نهان شد در پس چیزی و یا
از ویش پوشید دامان خدا
صبغة الله گاه پوشیده کند
پردهٔ بی‌چون بر آن ناظر تند
تا نبیند خصم را پهلوی خویش
قدرت یزدان از آن بیشست بیش
مصطفی می‌دید احوال شبش
لیک مانع بود فرمان ربش
تا که پیش از خبط بگشاید رهی
تا نیفتد زان فضیحت در چهی
لیک حکمت بود و امر آسمان
تا ببیند خویشتن را او چنان
بس عداوتها که آن یاری بود
بس خرابیها که معماری بود
جامه خواب پر حدث را یک فضول
قاصدا آورد در پیش رسول
که چنین کرده‌ست مهمانت ببین
خنده‌ای زد رحمةللعالمین
که بیار آن مطهره اینجا به پیش
تا بشویم جمله را با دست خویش
هر کسی می‌جست کز بهر خدا
جان ما و جسم ما قربان ترا
ما بشوییم این حدث را تو بهل
کار دستست این نمط نه کار دل
ای لعمرک مر ترا حق عمر خواند
پس خلیفه کرد و بر کرسی نشاند
ما برای خدمت تو می‌زییم
چون تو خدمت می‌کنی پس ما چه‌ایم
گفت آن دانم و لیک این ساعتیست
که درین شستن به خویشم حکمتیست
منتظر بودند کاین قول نبیست
تا پدید آید که این اسرار چیست
او به جد می‌شست آن احداث را
خاص ز امر حق نه تقلید و ریا
که دلش می‌گفت کین را تو بشو
که درین جا هست حکمت تو بتو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1392/10/17 17:01
امین کیخا

پر حدث را به معنی پر از سرگین بکار برده شنیدنی تر اینکه به انگلیسی هم می گوییم I have an accident
و این یعنی دستشویی دارم ( مثلا سر کلاس درس ذر پیش بزرگان اگر بخواهیم ادبمند تر بنماییم ) یعنی حدث و حادثه به عربی و به انگلیسی به یک معنی بکار می برند . در فرانسه هم همین لغت معانی پیچیده ای در زبان عامیانه دارد مثلا
Il ne se montre plus dans le quartier apres son accident !
که با پوزش می شود او پس از گه کاری اش در محله پیدایش نمی شود !

1394/01/05 13:04
دانشجوآنلاین

چند نفر از کافران از راه دور به مسجد آمدند و پیغمبر به اصحاب گفت که هر کسی یکی از ایشان را به خود به خانه ببرد و از وی پذیرایی کند. هر یک از اصحاب فردی را انتخاب کرد و در نهایت یکی از کافران که بسیار تنومند بود و از ظاهرش معلوم بود که پرخوراک است ماند و پیغمبر او را با خود به خانه برد. چون وقت شام رسید آن مرد هر چه آوردند خورد به طوری‌که دیگر برای اهل خانه چیزی نماند که بخورند و به اجبار شب را گرسنه ماندند. مهمان پرخور بعد از شام به اتاقی رفت که بخوابد و یکی از اهل خانه که از دست وی دل پُری داشت در آن اتاق را بیرون قفل کرد. مرد پُرخور نیمه‌های شب احتیاج به قضای حاجب پیدا کرد و چون در قفل بود ناچار به بستر رفت تا دوباره بخوابد. در خواب دید که در خرابه‌ای است و با خیال راحت خود را تخلیه کرد. وقتی بیدار شد از خجالت نمی‌دانست چکار کند تا این‌که پیامبر بدون این‌که خود را نشان بدهد در را باز کرد و مهمان پُرخور فرار را بر قرار ترجیح داد و رفت. بعد از زمانی کسی از افراد خانه رختخواب کثیف را به پیغمبر نشان داد که ببین مهمان پرخوراکت چکار کرده است. پیغمبر گفت آفتابه‌ای بیاور تا خود آن‌ را بشویم و مشغول شستن شد. از قضا مهمان پُرخور که داشت از خانه دور می‌شد به یاد آورد که بُت کوچکش را در خانه‌ی پیغمبر جا گذاشته و علیرغم این‌که خجالت می‌کشید برگشت تا آن را بردارد. وقتی برگشت پیغمبر را دید که مشغول شستن رختخواب وی است و با دیدن این وضع پریشان شد و به پای پیغمبر افتاد و اسلام آورد. شب بعد وقتی برای او طعام آوردند اندکی شیر خورد و دست از طعام کشید.

1397/08/23 10:10
مهدی قناعت پیشه

کافرانی که از محمد گشایش میخواستند و نه از خدا را میگوید و نمیدانند که حضرت خود تسلیم خداست و یگانگی