بخش ۲۵ - تفسیر وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَروا لَیُزْلِقونَکَ بِأَبْصارِهِمْ الایه
یا رسولالله در آن نادی کسان
میزنند از چشم بد بر کرکسان
از نظرشان کلهٔ شیر عرین
وا شکافد تا کند آن شیر انین
بر شتر چشم افکند همچون حمام
وانگهان بفرستد اندر پی غلام
که برو از پیه این اشتر بخر
بیند اشتر را سقط او راه بر
سر بریده از مرض آن اشتری
کو بتگ با اسب میکردی مری
کز حسد وز چشم بد بیهیچ شک
سیر و گردش را بگرداند فلک
آب پنهانست و دولاب آشکار
لیک در گردش بود آب اصل کار
چشم نیکو شد دوای چشم بد
چشم بد را لا کند زیر لگد
سبق رحمتراست و او از رحمتست
چشم بد محصول قهر و لعنتست
رحمتش بر نقمتش غالب شود
چیره زین شد هر نبی بر ضد خود
کو نتیجهٔ رحمتست و ضد او
از نتیجهٔ قهر بود آن زشترو
حرص بط یکتاست این پنجاه تاست
حرص شهوت مار و منصب اژدهاست
حرص بط از شهوت حلقست و فرج
در ریاست بیست چندانست درج
از الوهیت زند در جاه لاف
طامع شرکت کجا باشد معاف
زلت آدم ز اشکم بود و باه
وآن ابلیس از تکبر بود و جاه
لاجرم او زود استغفار کرد
وآن لعین از توبه استکبار کرد
حرص حلق و فرج هم خود بدرگیست
لیک منصب نیست آن اشکستگیست
بیخ و شاخ این ریاست را اگر
باز گویم دفتری باید دگر
اسپ سرکش را عرب شیطانش خواند
نی ستوری را که در مرعی بماند
شیطنت گردن کشی بد در لغت
مستحق لعنت آمد این صفت
صد خورنده گنجد اندر گرد خوان
دو ریاستجو نگنجد در جهان
آن نخواهد کین بود بر پشت خاک
تا ملک بکشد پدر را ز اشتراک
آن شنیدستی که الملک عقیم
قطع خویشی کرد ملکتجو ز بیم
که عقیمست و ورا فرزند نیست
همچو آتش با کسش پیوند نیست
هر چه یابد او بسوزد بر درد
چون نیابد هیچ خود را میخورد
هیچ شو وا ره تو از دندان او
رحم کم جو از دل سندان او
چونک گشتی هیچ از سندان مترس
هر صباح از فقر مطلق گیر درس
هست الوهیت ردای ذوالجلال
هر که در پوشد برو گردد وبال
تاج از آن اوست آن ما کمر
وای او کز حد خود دارد گذر
فتنهٔ تست این پر طاووسیت
که اشتراکت باید و قدوسیت
بخش ۲۴ - در بیان آنک هیچ چشم بدی آدمی را چنان مهلک نیست کی چشم پسند خویشتن مگر کی چشم او مبدل شده باشد به نور حق که بی یسمع و بی یبصر و خویشتن او بیخویشتن شده: پر طاوست مبین و پای بینبخش ۲۶ - قصهٔ آن حکیم کی دید طاوسی را کی پر زیبای خود را میکند به منقار و میانداخت و تن خود را کل و زشت میکرد از تعجب پرسید کی دریغت نمیآید گفت میآید اما پیش من جان از پر عزیزتر است و این پر عدوی جان منست: پر خود میکند طاوسی به دشت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یا رسولالله در آن نادی کسان
میزنند از چشم بد بر کرکسان
هوش مصنوعی: ای پیامبر خدا! در آنجا افرادی برای از بین بردن چشمزخم به کرکسها نغمه میزنند.
از نظرشان کلهٔ شیر عرین
وا شکافد تا کند آن شیر انین
هوش مصنوعی: از دیدگاه آنها، شیر در لانهاش با تمام قدرت و شدت به جلو میآید تا آن شیر را به زانو درآورد.
بر شتر چشم افکند همچون حمام
وانگهان بفرستد اندر پی غلام
هوش مصنوعی: شتر به دور و اطراف نگاه میکند مانند پرندهای که در آب میخزد و ناگهان بندهای را برای انجام کاری میفرستد.
که برو از پیه این اشتر بخر
بیند اشتر را سقط او راه بر
هوش مصنوعی: برو و از چربی این شتر بخرید، چون شتر در حال زائیدن است و راه را بر شما میبندد.
سر بریده از مرض آن اشتری
کو بتگ با اسب میکردی مری
هوش مصنوعی: بیت به توصیف حالتی از یک بیمار میپردازد که به خاطر بیماری از علاقه و شوقش نسبت به زیباییها و لذتها دور شده است. در اینجا به نوعی ناتوانی و عدم توانایی آن شخص در لذت بردن از چیزهایی که قبلاً برایش جذاب بودند، اشاره شده است. این تصویر به درد و رنج ناشی از بیماری اشاره دارد که انسان را از حرکت و خوشی بازداشته است.
کز حسد وز چشم بد بیهیچ شک
سیر و گردش را بگرداند فلک
هوش مصنوعی: از حسادت و نگاه بد، بدون شک آسمان میتواند سرنوشت و گردش روزگار را تغییر دهد.
آب پنهانست و دولاب آشکار
لیک در گردش بود آب اصل کار
هوش مصنوعی: آب به صورت پنهان در حال جریان است و دولاب (دستگاه) به وضوح دیده میشود، اما در واقع آب همان موضوع اصلی و اساسی است که در حال حرکت و چرخش است.
چشم نیکو شد دوای چشم بد
چشم بد را لا کند زیر لگد
هوش مصنوعی: چشم خوب و سالم میتواند مشکل چشم بد را درمان کند، اما چشم بد باید زیر پا و فراموش شود تا آسیب کمتری بزند.
سبق رحمتراست و او از رحمتست
چشم بد محصول قهر و لعنتست
هوش مصنوعی: رحمت برندهتر از هر چیز دیگری است و خود او به نوعی از رحمت محسوب میشود، در حالی که نگاه بد و بدخواهی نتیجهی قهر و نفرین است.
رحمتش بر نقمتش غالب شود
چیره زین شد هر نبی بر ضد خود
هوش مصنوعی: رحمت او بر سختیهایش فائق میآید، بنابراین هر پیامبر بر دشمنانش پیروز میشود.
کو نتیجهٔ رحمتست و ضد او
از نتیجهٔ قهر بود آن زشترو
هوش مصنوعی: نتیجهٔ رحمت، زیبایی و نیکی را به همراه دارد، ولی در مقابل، زشتی و ناپسندی از عواقب قهر و خشم به وجود میآید.
حرص بط یکتاست این پنجاه تاست
حرص شهوت مار و منصب اژدهاست
هوش مصنوعی: این جمله به ما میگوید که حرص و طمع در مورد مال و دارایی (که به بندهای مانند بط شبیه است) به صورت کم و زیاد وجود دارد. اما در مورد امور دیگر مثل شهوت و مقام، حرص و طمع بسیار خطرناک و ویرانگر است (که به موجوداتی مانند مار و اژدها تشبیه شدهاند). در واقع، این متن به رابطهی بین حرص و عواقب آن در زمینههای مختلف اشاره دارد.
حرص بط از شهوت حلقست و فرج
در ریاست بیست چندانست درج
هوش مصنوعی: حرص و طمع ناشی از شهوت نفسانی است و در مقام ریاست، شدت آن به اندازهای است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
از الوهیت زند در جاه لاف
طامع شرکت کجا باشد معاف
هوش مصنوعی: از عظمت خداوند و شأن والای او، کسانی که به دنبال مقام و جاه هستند، نمیتوانند انتظاری برای مشارکت در این عظمت داشته باشند. در واقع، این دسته از افراد از این مقام بزرگ و بینظیر معاف هستند.
زلت آدم ز اشکم بود و باه
وآن ابلیس از تکبر بود و جاه
هوش مصنوعی: ذلت و خاری انسان به خاطر اشک و ندامت اوست، در حالی که ابلیس به خاطر تکبر و خودپسندیش به این مقام رسیده است.
لاجرم او زود استغفار کرد
وآن لعین از توبه استکبار کرد
هوش مصنوعی: بنابراین او به سرعت از کار خود پشیمان شد و آن فرد شرور از این که دست از گناه بردارد خودداری کرد.
حرص حلق و فرج هم خود بدرگیست
لیک منصب نیست آن اشکستگیست
هوش مصنوعی: انسان به دنبال هوسها و خواستههایش میافتد، اما این تمایلات نمیتوانند او را به مقام و منزلتی برسانند؛ در واقع، این خواستهها فقط به دردسر و نارضایتی میانجامند.
بیخ و شاخ این ریاست را اگر
باز گویم دفتری باید دگر
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به عمق و ریشههای این مقام و منصب بپردازم، به کتابی جدید نیاز دارم.
اسپ سرکش را عرب شیطانش خواند
نی ستوری را که در مرعی بماند
هوش مصنوعی: عرب، اسب سرکش را شیطانی مینامد و اسبی را که در مرتع آرام میماند، ستور میخواند.
شیطنت گردن کشی بد در لغت
مستحق لعنت آمد این صفت
هوش مصنوعی: شیطنت و گردنکشی بد است و در حقیقت، این ویژگی سزاوار لعنت و نفرین محسوب میشود.
صد خورنده گنجد اندر گرد خوان
دو ریاستجو نگنجد در جهان
هوش مصنوعی: صد نفر میتوانند از یک سفره غذا بخورند، اما دو نفری که به دنبال مقام و قدرت هستند، نمیتوانند در این دنیا جا بگیرند.
آن نخواهد کین بود بر پشت خاک
تا ملک بکشد پدر را ز اشتراک
هوش مصنوعی: این دنیا به انسانها اجازه نمیدهد که بر روی آن به راحتی زندگی کنند و در نهایت، عواقب اعمالشان را خواهند دید. تا زمانی که زندگی در این دنیا ادامه دارد، انسانها باید مراقب رفتارهای خود باشند و از عواقب مشترک بودن در جامعه آگاه باشند.
آن شنیدستی که الملک عقیم
قطع خویشی کرد ملکتجو ز بیم
هوش مصنوعی: آنچه شنیدهای دربارهٔ سلطنتی که نازا شده و از ترس قطع ارتباط خویش را انجام داد، اشاره به جاهطلبی و ترس از از دست دادن موقعیت دارد. در اینجا، کسی که به دنبال قدرت و سلطنت است، به خاطر ترس از بیپشتیبانی یا ضعفهایی که ممکن است در آینده برایش پیش بیاید، دست به اقداماتی میزند تا موقعیت خود را حفظ کند.
که عقیمست و ورا فرزند نیست
همچو آتش با کسش پیوند نیست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخص یا چیزی که عقیم است، هیچ فرزندی نخواهد داشت و مانند آتش که با هیچکس رابطهای ندارد، تنها و بیهمراه است.
هر چه یابد او بسوزد بر درد
چون نیابد هیچ خود را میخورد
هوش مصنوعی: هر چیزی که به دست آورد، آن را میسوزاند و از درد رنج میبرد؛ چون هیچ چیزی را از آن خود نمیبیند، در نتیجه خود را میخورد و عذاب میکشد.
هیچ شو وا ره تو از دندان او
رحم کم جو از دل سندان او
هوش مصنوعی: هیچ امیدی به رحم و شفقت او نداشته باش، زیرا او به سختی و بیرحمی معروف است.
چونک گشتی هیچ از سندان مترس
هر صباح از فقر مطلق گیر درس
هوش مصنوعی: هر صبح که به فقر مطلق برمیخوری، از آن نترس و درس بگیر؛ چون وقتی بیسندان هستی، هیچ چیز را نباید بترسی.
هست الوهیت ردای ذوالجلال
هر که در پوشد برو گردد وبال
هوش مصنوعی: عظمت و جلال الهی مانند ردایی است که بر تن کسی میشود. هر کسی که این لباس را بر تن کند، به زودی دچار مشکلات و مصائب خواهد شد.
تاج از آن اوست آن ما کمر
وای او کز حد خود دارد گذر
هوش مصنوعی: تاج و مقام و شرایط ویژه، متعلق به اوست، اما ما در مقایسه با او به حد و اندازه خود پا نمیگذاریم و او با عظمت و شکوهش فراتر از حدود خود حرکت میکند.
فتنهٔ تست این پر طاووسیت
که اشتراکت باید و قدوسیت
هوش مصنوعی: این جمله به مفهوم زیبایی و قدرت تأثیرگذاری شخص یا چیزی اشاره دارد. زیبایی و طراوت ظاهری که به نوعی میتواند جذابیت خاصی داشته باشد، اما در عین حال باید به معنای عمیقتری از اشتراک، اتحاد و خصوصیات مقدس دست یافت. به عبارتی، فراتر از ظاهر، باید به ارزشهای باطنی و معنوی توجه کرد که در تعاملات و ارتباطات انسانی نیز اهمیت دارد.
حاشیه ها
1390/11/29 14:01
دوست نهایت عزیز تشکر از زحمات بسیار زیاد تان که این صفحه وزین را ایجاد کرده اید و خدمتی بسا بالا و ارزنده است... ناگفته نماند دراین مثنوی که در سایت شما دیده میشود بسیار غلطی و اشتباهاتی دارد... هم از معنی و هم از وزن شعری او کاسته شده است... امیدوارم دقت بخرج دهید بدرود
1392/11/25 14:01
امین کیخا
کرکس را هم چشم می زنند . اشاره به چشم زدن به هتا زشتان است و به تاثیر چشمشان به دوردست زیرا که کرکس در اوج آسمان می پرد !
1402/05/26 08:07
رضا از کرمان
سلام
کلمه{او} در مصرع اول وزن شعر را بهم ریخته وظاهرا زیادی تایپ شده است .
1403/10/02 09:01
کوروش
چونک گشتی هیچ از سندان مترس
هر صباح از فقر مطلق گیر درس
مصرع دوم یعنی چه