گنجور

بخش ۲۳ - حکایت آن اعرابی کی سگ او از گرسنگی می‌مرد و انبان او پر نان و بر سگ نوحه می‌کرد و شعر می‌گفت و می‌گریست و سر و رو می‌زد و دریغش می‌آمد لقمه‌ای از انبان به سگ دادن

آن سگی می‌مرد و گریان آن عرب
اشک می‌بارید و می‌گفت ای کرب
سایلی بگذشت و گفت این گریه چیست
نوحه و زاری تو از بهر کیست
گفت در ملکم سگی بد نیک‌خو
نک همی‌میرد میان راه او
روز صیادم بد و شب پاسبان
تیزچشم و صیدگیر و دزدران
گفت رنجش چیست زخمی خورده است
گفت جوع الکلب زارش کرده است
گفت صبری کن برین رنج و حرض
صابران را فضل حق بخشد عوض
بعد از آن گفتش کای سالار حر
چیست اندر دستت این انبان پر
گفت نان و زاد و لوت دوش من
می‌کشانم بهر تقویت بدن
گفت چون ندهی بدان سگ نان و زاد
گفت تا این حد ندارم مهر و داد
دست ناید بی‌درم در راه نان
لیک هست آب دو دیده رایگان
گفت خاکت بر سر ای پر باد مشک
که لب نان پیش تو بهتر ز اشک
اشک خونست و به غم آبی شده
می‌نیرزد خاک خون بیهده
کل خود را خوار کرد او چون بلیس
پارهٔ این کل نباشد جز خسیس
من غلام آنک نفروشد وجود
جز بدان سلطان با افضال و جود
چون بگرید آسمان گریان شود
چون بنالد چرخ یا رب خوان شود
من غلام آن مس همت‌پرست
کو به غیر کیمیا نارد شکست
دست اشکسته برآور در دعا
سوی اشکسته پرد فضل خدا
گر رهایی بایدت زین چاه تنگ
ای برادر رو بر آذر بی‌درنگ
مکر حق را بین و مکر خود بهل
ای ز مکرش مکر مکاران خجل
چونک مکرت شد فنای مکر رب
برگشایی یک کمینی بوالعجب
که کمینهٔ آن کمین باشد بقا
تا ابد اندر عروج و ارتقا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن سگی می‌مرد و گریان آن عرب
اشک می‌بارید و می‌گفت ای کرب
هوش مصنوعی: یک مرد عرب بر سر مرگ یک سگش بسیار ناراحت و گریان بود و با دلشکستگی می‌گفت: ای حیوان عزیزم، چرا ترک ما کردی؟
سایلی بگذشت و گفت این گریه چیست
نوحه و زاری تو از بهر کیست
هوش مصنوعی: کسی از کنار من گذشت و از من پرسید که این گریه‌ای که می‌کنی برای چیست و به خاطر چه کسی است؟
گفت در ملکم سگی بد نیک‌خو
نک همی‌میرد میان راه او
هوش مصنوعی: گفت در سرزمین من سگی وجود دارد که به خاطر خوبی‌اش، در راه می‌میرد.
روز صیادم بد و شب پاسبان
تیزچشم و صیدگیر و دزدران
هوش مصنوعی: در روز، شکارچی من در وضعیت بدی است و در شب، نگهبان با دقت و تیزبینی، در حال شکار و مقابله با دزدان است.
گفت رنجش چیست زخمی خورده است
گفت جوع الکلب زارش کرده است
هوش مصنوعی: شخصی از دیگری می‌پرسد که علت نگرانی‌اش چیست. در پاسخ، او می‌گوید که مانند زخم خورده‌ای است که گرسنگی و بی‌قراری او را نزار کرده است.
گفت صبری کن برین رنج و حرض
صابران را فضل حق بخشد عوض
هوش مصنوعی: صبر کن بر این درد و رنج، زیرا کسانی که صبر می‌کنند، از طرف خداوند پاداش و نعمت دریافت خواهند کرد.
بعد از آن گفتش کای سالار حر
چیست اندر دستت این انبان پر
هوش مصنوعی: بعد از آن به او گفتند: ای کُنش‌گر بزرگ، این کیسه پر چه چیزی در دست توست؟
گفت نان و زاد و لوت دوش من
می‌کشانم بهر تقویت بدن
هوش مصنوعی: او می‌گوید که دیشب نان و غذا را برای تقویت بدنم به دوش می‌کشم.
گفت چون ندهی بدان سگ نان و زاد
گفت تا این حد ندارم مهر و داد
هوش مصنوعی: گفت اگر به آن سگ نانی و خوراکی نمی‌دهی، من هم نباید به تو محبت و عدل داشته باشم.
دست ناید بی‌درم در راه نان
لیک هست آب دو دیده رایگان
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که برای به دست آوردن نان و معاش، نمی‌توان دست خالی از در بیرون رفت، اما اشک و احساسات انسانی، به راحتی و بدون هزینه تأثیرگذارند. به این معنی که ممکن است در زندگی برای تأمین نیازها سختی کشید، اما ابراز احساسات و توجه به دیگران همیشه ممکن است و ارزشمند است.
گفت خاکت بر سر ای پر باد مشک
که لب نان پیش تو بهتر ز اشک
هوش مصنوعی: تو که مثل باد پران هستی، من بر سر تو خاک می‌ریزم؛ زیرا در برابر نان تو، اشک من هم ارزش کمتری دارد.
اشک خونست و به غم آبی شده
می‌نیرزد خاک خون بیهده
هوش مصنوعی: دیدن اشک به اندازه‌ای دردناک است که گویا از خون آمده و غم به این شدت کم‌ارزش‌تر از خاکی است که بدون دلیل ریخته شده است.
کل خود را خوار کرد او چون بلیس
پارهٔ این کل نباشد جز خسیس
هوش مصنوعی: او خود را پست کرده است؛ چون ابلیس، تمام این وجود از چیزهای پست و بی‌مقدار تشکیل شده است.
من غلام آنک نفروشد وجود
جز بدان سلطان با افضال و جود
هوش مصنوعی: من بنده و خدمتگزار کسی هستم که وجود خود را فقط به خاطر آن سلطان بزرگ و بخشنده نمی‌فروشد.
چون بگرید آسمان گریان شود
چون بنالد چرخ یا رب خوان شود
هوش مصنوعی: وقتی آسمان اشک بریزد، زمین نیز در غم و tristeza قرار می‌گیرد و وقتی زمان به ناله و زاری می‌افتد، دعا و درخواست به سوی خداوند می‌آید.
من غلام آن مس همت‌پرست
کو به غیر کیمیا نارد شکست
هوش مصنوعی: من، خدمتگذار آن کسی هستم که در پی پرستی و بزرگ‌منشی است و هیچ چیز غیر از کیمیا (طلا) نمی‌تواند او را از پا درآورد.
دست اشکسته برآور در دعا
سوی اشکسته پرد فضل خدا
هوش مصنوعی: دستت را در دعا به سمت خداوند دراز کن که او به بندگان نیازمندش با لطف و رحمت توجه می‌کند.
گر رهایی بایدت زین چاه تنگ
ای برادر رو بر آذر بی‌درنگ
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از این چاه تنگ نجات پیدا کنی، ای برادر، بی‌درنگ به درخت آتش برو.
مکر حق را بین و مکر خود بهل
ای ز مکرش مکر مکاران خجل
هوش مصنوعی: حواست را جمع کن و بفهم که خداوند چطوری به نفع خودش کار می‌کند و همزمان مکر و فریب خودت را کنار بگذار. چرا که از نقشه‌های خداوند، حتی حیله‌گران بزرگ هم شرمنده می‌شوند.
چونک مکرت شد فنای مکر رب
برگشایی یک کمینی بوالعجب
هوش مصنوعی: وقتی که نقشه و فریب دشمن به نتیجه نرسد، ناگهان یک راه غیرمنتظره و شگفت‌انگیز ظاهر می‌شود.
که کمینهٔ آن کمین باشد بقا
تا ابد اندر عروج و ارتقا
هوش مصنوعی: بهترین و کوچک‌ترین چیز در این دنیا، جایی را برای بقا و ادامه زندگی خود انتخاب می‌کند تا همیشه در حال پیشرفت و ترقی باشد.

حاشیه ها

1396/03/08 11:06

به نظر میرسد این دوبیت به شکل زیر صحیح است
گفت در ملکم سگی بد نیک‌خو
نک همی‌میرد میان راه او
گفت چون ندهی بدان سگ نان و زاد
گفت تا این حد ندارم مهر و داد///
شکل صحیح:
گفت در ملکم سگی بد پاسبان
نک همی‌میرد میان راه آن
گفت چون ندهی بدان سگ نان و زاد
گفت تا این حد ندارم اتحاد

1399/09/05 11:12
ریحان

دوستان معنی مکر حق را بین مکر خو بهل چیه؟

1400/05/03 05:08
کوروش

یعنی مکر و حیله خدا رو ببین و مکر و حیله خودتو بزار کنار

سر مردم کلاه نگذار و فکر نکن زرنگی ، و الله خیر الماکرین

1400/05/03 05:08
کوروش

طلب بیشتر آدمای دور و برمونم همینطوریه

میگن فلان چیزو میخوان

ولی حاضر نیستن براش هزینه ای بدن

1400/11/12 12:02
milad mashayekhi

معنی بیت :

که کمینهٔ آن کمین باشد بقا

تا ابد اندر عروج و ارتقا

ممنون میشم کسی بهم کمک کنه

1402/05/25 18:07
داریوش

که کمینهٔ آن کمین باشد بقا

تا ابد اندر عروج و ارتقا

بنظرم میرسه که منظور مولانا این بوده که کمبود دانش ما در مقابل پروردگار رفع نمیشه حتی اگر تا ابد در حال پیشرفت باشیم 

کمینه یعنی کم بودن دانش یا هر چیزی دیگر     کمین = اشاره به انسان - آن کس که از هر جهت در مقام پایین تر است 

گلستان سعدی باب اول :
بگذار که بنده ای کمینم     تا در صف بندگان نشینم 

1403/10/24 04:12
کوروش

اشک خونست و به غم آبی شده

 

می‌نیرزد خاک خون بیهده

 

مصرع دوم یعنی چه

 

1403/10/24 04:12
کوروش

کل خود را خوار کرد او چون بلیس

 

پارهٔ این کل نباشد جز خسیس

 

یعنی چه