گنجور

بخش ۲۱ - در بیان آنک لطف حق را همه کس داند و قهر حق را همه کس داند و همه از قهر حق گریزانند و به لطف حق در آویزان اما حق تعالی قهرها را در لطف پنهان کرد و لطفها را در قهر پنهان کرد نعل بازگونه و تلبیس و مکر الله بود تا اهل تمیز و ینظر به نور الله از حالی‌بینان و ظاهربینان جدا شوند کی لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً

گفت درویشی به درویشی که تو
چون بدیدی حضرت حق را بگو
گفت بی‌چون دیدم اما بهر قال
بازگویم مختصر آن را مثال
دیدمش سوی چپ او آذری
سوی دست راست جوی کوثری
سوی چپش بس جهان‌سوز آتشی
سوی دست راستش جوی خوشی
سوی آن آتش گروهی برده دست
بهر آن کوثر گروهی شاد و مست
لیک لعب بازگونه بود سخت
پیش پای هر شقی و نیکبخت
هر که در آتش همی رفت و شرر
از میان آب بر می‌کرد سر
هر که سوی آب می‌رفت از میان
او در آتش یافت می‌شد در زمان
هر که سوی راست شد و آب زلال
سر ز آتش بر زد از سوی شمال
وانک شد سوی شمال آتشین
سر برون می‌کرد از سوی یمین
کم کسی بر سر این مضمر زدی
لاجرم کم کس در آن آتش شدی
جز کسی که بر سرش اقبال ریخت
کو رها کرد آب و در آتش گریخت
کرده ذوق نقد را معبود خلق
لاجرم زین لعب مغبون بود خلق
جوق‌جوق و صف‌صف از حرص و شتاب
محترز ز آتش گریزان سوی آب
لاجرم ز آتش برآوردند سر
اعتبارالاعتبار ای بی‌خبر
بانگ می‌زد آتش ای گیجان گول
من نیم آتش منم چشمهٔ قبول
چشم‌بندی کرده‌اند ای بی‌نظر
در من آی و هیچ مگریز از شرر
ای خلیل اینجا شرار و دود نیست
جز که سحر و خدعهٔ نمرود نیست
چون خلیل حق اگر فرزانه‌ای
آتش آب تست و تو پروانه‌ای
جان پروانه همی‌دارد ندا
کای دریغا صد هزارم پر بدی
تا همی سوزید ز آتش بی‌امان
کوری چشم و دل نامحرمان
بر من آرد رحم جاهل از خری
من برو رحم آرم از بینش‌وری
خاصه این آتش که جان آبهاست
کار پروانه به عکس کار ماست
او ببیند نور و در ناری رود
دل ببیند نار و در نوری شود
این چنین لعب آمد از رب جلیل
تا ببینی کیست از آل خلیل
آتشی را شکل آبی داده‌اند
واندر آتش چشمه‌ای بگشاده‌اند
ساحری صحن برنجی را به فن
صحن پر کرمی کند در انجمن
خانه را او پر ز کزدمها نمود
از دم سحر و خود آن کزدم نبود
چونک جادو می‌نماید صد چنین
چون بود دستان جادوآفرین
لاجرم از سحر یزدان قرن قرن
اندر افتادند چون زن زیر پهن
ساحرانشان بنده بودند و غلام
اندر افتادند چون صعوه به دام
هین بخوان قرآن ببین سحر حلال
سرنگونی مکرهای کالجبال
من نیم فرعون کایم سوی نیل
سوی آتش می‌روم من چون خلیل
نیست آتش هست آن ماء معین
وآن دگر از مکر آب آتشین
پس نکو گفت آن رسول خوش‌جواز
ذره‌ای عقلت به از صوم و نماز
زانک عقلت جوهرست این دو عرض
این دو در تکمیل آن شد مفترض
تا جلا باشد مر آن آیینه را
که صفا آید ز طاعت سینه را
لیک گر آیینه از بن فاسدست
صیقل او را دیر باز آرد به دست
وان گزین آیینه که خوش مغرس است
اندکی صیقل گری آن را بس است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت درویشی به درویشی که تو
چون بدیدی حضرت حق را بگو
هوش مصنوعی: یک درویش به درویش دیگری گفت: وقتی که تو جمال خداوند را دیدی، به من بگو.
گفت بی‌چون دیدم اما بهر قال
بازگویم مختصر آن را مثال
هوش مصنوعی: می‌گوید: بدون شک و تردید چیزی را مشاهده کردم، اما برای بیان آن به صورت مختصر و ساده، مثالی را بازگو می‌کنم.
دیدمش سوی چپ او آذری
سوی دست راست جوی کوثری
هوش مصنوعی: دیدم که او به سمت چپ می‌رود و در سمت راست او، جوی آب کوثری وجود دارد.
سوی چپش بس جهان‌سوز آتشی
سوی دست راستش جوی خوشی
هوش مصنوعی: در سمت چپ او، آتش سوزانی وجود دارد که می‌تواند همه چیز را ویران کند، و در سمت راست او، جوی آب زلال و خوشگوار جاری است.
سوی آن آتش گروهی برده دست
بهر آن کوثر گروهی شاد و مست
هوش مصنوعی: گروهی به سمت آن آتش می‌روند و دست به سوی آن می‌برند، در حالی که گروهی دیگر به خاطر آن کوثر، خوشحال و شاداب هستند.
لیک لعب بازگونه بود سخت
پیش پای هر شقی و نیکبخت
هوش مصنوعی: اما این بازی به گونه‌ای است که در برابر هر شخص بدشانس و خوشبخت سخت و دشوار به نظر می‌رسد.
هر که در آتش همی رفت و شرر
از میان آب بر می‌کرد سر
هوش مصنوعی: هر کسی که در آتش می‌رفت و شعله‌اش را از میان آب بیرون می‌آورد، نشان از شجاعت و ایستادگی او دارد.
هر که سوی آب می‌رفت از میان
او در آتش یافت می‌شد در زمان
هوش مصنوعی: هر کسی که به سمت آب می‌رفت، در حقیقت در میان او دچار آتش و حرارت می‌شد.
هر که سوی راست شد و آب زلال
سر ز آتش بر زد از سوی شمال
هوش مصنوعی: هر کسی که به سمت راست حرکت کند و از آب زلالی که از آتش بالا می‌رود، استفاده کند، به سمت شمال خواهد رفت.
وانک شد سوی شمال آتشین
سر برون می‌کرد از سوی یمین
هوش مصنوعی: و هنگامی که به سمت شمال رفت، آتشین بود و سرش را از سمت راست بیرون می‌آورد.
کم کسی بر سر این مضمر زدی
لاجرم کم کس در آن آتش شدی
هوش مصنوعی: به طور کلی، در اینجا اشاره به این است که چون تعداد کمی از افراد به موضوع یا مسئله‌ای عمیق و پنهان توجه کردند، در نتیجه تعداد کم‌تری نیز درگیر مشکلات یا دشواری‌های ناشی از آن شدند. در واقع، وقتی که افراد کمتر به یک مسئله دقت کنند، طبیعی است که کمتر تحت تأثیر قرار می‌گیرند.
جز کسی که بر سرش اقبال ریخت
کو رها کرد آب و در آتش گریخت
هوش مصنوعی: تنها کسی که خوشبختی بر سرش سایه افکنده، می‌تواند از مشکلات و سختی‌ها فرار کند و به سوی آزادی و آرامش برود.
کرده ذوق نقد را معبود خلق
لاجرم زین لعب مغبون بود خلق
هوش مصنوعی: ذوق و سلیقه‌ی مردم، معبود و محبوب است، اما به همین خاطر مردم در این بازی و سرگرمی دچار فریب و ضرر می‌شوند.
جوق‌جوق و صف‌صف از حرص و شتاب
محترز ز آتش گریزان سوی آب
هوش مصنوعی: گروه‌گروه و صف‌صف به خاطر حرص و شتاب، از آتش دوری می‌کنند و به سمت آب می‌گریزند.
لاجرم ز آتش برآوردند سر
اعتبارالاعتبار ای بی‌خبر
هوش مصنوعی: به ناچار از آتش بلند شد و حرمت جایگاه واقعی خودش را از دست داد، ای بی‌خبر از این ماجرا.
بانگ می‌زد آتش ای گیجان گول
من نیم آتش منم چشمهٔ قبول
هوش مصنوعی: صدای می‌نواخت، ای گیجان! نگران نباشید، من فقط آتش نیستم، بلکه من چشمه‌ای هستم برای پذیرش و قبول.
چشم‌بندی کرده‌اند ای بی‌نظر
در من آی و هیچ مگریز از شرر
هوش مصنوعی: چشم‌ها را به روی حقایق بسته‌اند، ای کسی که به واقعیت‌ها توجهی نداری، بیایید و از آتش‌افروزی‌ها و خطرها فرار نکنید.
ای خلیل اینجا شرار و دود نیست
جز که سحر و خدعهٔ نمرود نیست
هوش مصنوعی: ای دوست، در اینجا هیچ چیزی جز راز و ترفند نمرود وجود ندارد؛ نه آتش و نه دود.
چون خلیل حق اگر فرزانه‌ای
آتش آب تست و تو پروانه‌ای
هوش مصنوعی: اگر همچون ابراهیم (خلیل) که با ایمان و خردی والا در مقابل آتش قرار گرفت، تو نیز دانشمند و فرزانه‌ای، پس بدان که آتش، همان آب زندگی‌ست و تو در مقام پروانه‌ای هستی که به سوی نور می‌روی.
جان پروانه همی‌دارد ندا
کای دریغا صد هزارم پر بدی
هوش مصنوعی: پروانه به شدت احساس غم می‌کند و با نا امیدی می‌گوید: ای کاش، صد هزار پر داشتم تا به خاطر عشق خود به آتش بروم.
تا همی سوزید ز آتش بی‌امان
کوری چشم و دل نامحرمان
هوش مصنوعی: تا زمانی که آتش عشق بی‌رحم می‌سوزاند، چشم و دل افرادی که در این عشق جایگاهی ندارند، کور می‌شود.
بر من آرد رحم جاهل از خری
من برو رحم آرم از بینش‌وری
هوش مصنوعی: جاهل از روی نادانی به من رحم می‌آورد، اما من از روی شناخت و آگاهی به دیگران رحم می‌کنم.
خاصه این آتش که جان آبهاست
کار پروانه به عکس کار ماست
هوش مصنوعی: این آتش خاصیتی دارد که حتی بر آب‌ها نیز تأثیر می‌گذارد و پروانه به نوعی تحت تأثیر این آتش قرار می‌گیرد، برعکس ما که ممکن است در برابر آن آسیب ببینیم.
او ببیند نور و در ناری رود
دل ببیند نار و در نوری شود
هوش مصنوعی: او در نور زیبایی را می‌بیند و در آتش، دلش به شوق می‌آید و در نور، سرشار از عشق و شادی می‌شود.
این چنین لعب آمد از رب جلیل
تا ببینی کیست از آل خلیل
هوش مصنوعی: این اتفاقات و بازی‌ها به خاطر خداوند بزرگ است، تا متوجه شوی که چه کسی از نسل خلیل (ابراهیم) است.
آتشی را شکل آبی داده‌اند
واندر آتش چشمه‌ای بگشاده‌اند
هوش مصنوعی: آتشی را به رنگ آبی درآورده‌اند و در دل آن چشمه‌ای را باز کرده‌اند.
ساحری صحن برنجی را به فن
صحن پر کرمی کند در انجمن
هوش مصنوعی: ساحر با مهارت خود، صحن برنجی را به مکانی پر از زیبایی و جذابیت تبدیل می‌کند و در جمع نشسته، همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
خانه را او پر ز کزدمها نمود
از دم سحر و خود آن کزدم نبود
هوش مصنوعی: او خانه را پر از صداهای شبانه کرد و در آغاز صبح، خود آن صداها را تولید نکرده بود.
چونک جادو می‌نماید صد چنین
چون بود دستان جادوآفرین
هوش مصنوعی: وقتی که جادوگر با دستان جادوگری‌اش سحر و جادو می‌کند، اثراتش مانند یک جادو خود را نشان می‌دهد.
لاجرم از سحر یزدان قرن قرن
اندر افتادند چون زن زیر پهن
هوش مصنوعی: بدون شک از سحر الهی، نسل‌ها و قرن‌ها به‌سرعت پراکنده شدند، مانند زنی که زیر بار سنگینی می‌افتد.
ساحرانشان بنده بودند و غلام
اندر افتادند چون صعوه به دام
هوش مصنوعی: ساحرانشان به مانند بنده و غلامی در دام افتاده بودند، همچون پرنده‌ای که در دام گرفتار می‌شود.
هین بخوان قرآن ببین سحر حلال
سرنگونی مکرهای کالجبال
هوش مصنوعی: ببین با خواندن قرآن، چگونه جادوگری که مانند کوه است، به آسانی باطل می‌شود.
من نیم فرعون کایم سوی نیل
سوی آتش می‌روم من چون خلیل
هوش مصنوعی: من نه فرعون هستم که به سمت نیل بروم، و نه کسی هستم که به سوی آتش بروم. من به مانند خلیل (ابراهیم) هستم که به راه الهی می‌روم.
نیست آتش هست آن ماء معین
وآن دگر از مکر آب آتشین
هوش مصنوعی: آتش وجود ندارد، بلکه آن مایعی مشخص است که در درونش می‌جوشد و این حالت به خاطر دسیسه‌ای است که آب را به شکل آتش درآورده است.
پس نکو گفت آن رسول خوش‌جواز
ذره‌ای عقلت به از صوم و نماز
هوش مصنوعی: پیام فرستاده‌ی نیکو گفت که داشتن کمی از خرد و عقل بهتر از انجام عبادات مثل روزه و نماز است.
زانک عقلت جوهرست این دو عرض
این دو در تکمیل آن شد مفترض
هوش مصنوعی: عقل تو گوهری باارزش است و این دو ویژگی، در تکمیل آن ضرورت دارد.
تا جلا باشد مر آن آیینه را
که صفا آید ز طاعت سینه را
هوش مصنوعی: برای اینکه آیینه‌ای درخشان و زیبا باشد، باید روح و دل انسان با اطاعت و عبادت پاکسازی شود.
لیک گر آیینه از بن فاسدست
صیقل او را دیر باز آرد به دست
هوش مصنوعی: اگر آینه از ریشه خراب باشد، سخت است که بتوان آن را به خوبی شست و باز به حالت مناسبش برگرداند.
وان گزین آیینه که خوش مغرس است
اندکی صیقل گری آن را بس است
هوش مصنوعی: آینه‌ای را انتخاب کن که خوش‌قواره و زیباست، و فقط اندکی تمیز کردن آن برای درخشش کافی است.

حاشیه ها

1389/03/25 08:05
ملک ثابت ابراهیمی

این شعر هستی و قاعده بازی آنرا بزبانی شیوا و همگان پسند در قالب شعر برایگان به تو ای فارسی زبان هدیه کرده است تا قدر و قیمت خود و ادبیات و تاریخ و هنر نیاکانت را بدانی و به آن افتخار کنی.

1395/01/25 19:03
مولانا خوان

ابتدا تشکر فراوان از گنجور که این گنج ها را در اختیار ما نهاد و سپس شعر بسیار زیبا، عمیق و بیانی از جهان بینی آن عارف را به خواننده می نمایاند.
ضمناً بیت بیست و چهارم:
"او ببینند نور و در ناری رود
دل ببیند نار و در نوری شود"
بنظر می آید در مصرع نخست، "ببیند" مناسب تر بوده باشد از واژه ی "ببینند". (باتوجه به معنا و وزن)

1398/11/28 23:01
سایه بان

با تشکر از گنجور . بسیار زیبا و روان و دلپسند شاعر زاویه دید خود را نسبت به جهان بینی درویش بیان میکند گویی هزاران سال فلسفه را در قالب شهری زیبا گنجانده و به مخاطب هدیه میدهد . لذت فراوان بردم

1400/05/03 04:08
کوروش

زانک عقلت جوهرست این دو عرض

این دو در تکمیل آن شد مفترض

منظور از عرض چیه ؟

1400/05/03 09:08
ملیکا رضایی

کورش گرامی ؛فکر کنم با بیت قبلی خود مرتبط است 

1400/05/09 04:08
کوروش

نفهمیدم چی شد

1400/10/22 09:12
ملیکا رضایی

بیت قبل اشاره دارد به حدیث پیامبر اکرم :

ساعتی اندیشیدن بهتر از عبادت هفتاد سال است 

و بیت قبل یعنی بیت ۳۵ میگوید ذره ای عقل و دانش تو از نماز و روزه بهتر است و اما بیت ۳۶ که در ادامه این بیت است و معنی را کامل می‌کند :

چرا که عقل تو ذات و اصل و در بر گیرنده این دو (نماز و روضه )است و اگر عقل تو کامل باشد این دو مفترض هستند بر تو فریضه هستند واجب دینی هستند .

تا عقل کامل نباشد به راستی مگر میشود که به خدا ایمان قطعی داشت ؟اصلا این که عبادت از چه است و ...سرمایه عقل و دل است ...گاه عشق به خدا این آورد که مولانا در دو غزل از دیوان شمس اشاره کرده است و یا گاه با عقل این کامل شود ؛ یعنی یک فرد که با عقل خود راه هدایت را از کفر تشخیص دهد بهتر از کسی ست که بدون اندیشیدن و عقل و فکر تنها به راز و نیاز خویش مشغول باشد .

درود بر شما ...

1400/05/03 09:08
ملیکا رضایی

اگر با بیت قبلی معنی کنید ساده تر میشود

1400/10/22 07:12
قطره

منظور این است که اصل و اساس هر عملی عقل است و  اعمال نتیجه آن هستند  مولانا در اینجا از نماز و روزه استفاده کرده ولی در اصل کل اعمال انسان است. در اشعار بعدی می بینیم که عقل را تقسیم بندی کرده.

1403/09/23 16:11
رضا عظیمی

خداوند را شامل دو جنبه معرفی کرده که یک طرف آتش است و طرف دیگر آب. خلق که تشنه کامیابی هستند سمت آب صف بسته اند و همه از آتش احتراز میکنند. طرفه آنکه خالق امتحانی برپا کرده و در این جهان باژگونه رقم میزند. آب واقعی را شکل بیرونی از آتش داده و آتش واقعی را آب نمایان ساخته. هر که در آب وارد شود در آتش خانه گزیند و اندک پاکبازان که سراغ آتش روند از آب سر در آورند.

1403/10/21 03:12
کوروش

پس نکو گفت آن رسول خوش‌جواز

 

ذره‌ای عقلت به از صوم و نماز

 

منظور از خوش جواز چیه

 

1403/10/21 03:12
کوروش

در بیت آخر خوش مغرس یعنی چی

1403/10/21 22:12
رضا از کرمان

سلام

آیینه‌ای  که دارای جنس مرغوب باشد با اندکی تمیز کاری وصیقل شفاف میشود و آیینه‌ای که دارای جنس خوب نباشد واصل او درست نباشد به راحتی شفاف نخواهد شد (بیت قبلی)

منظور این است طاعات وعبادات قلب کسی را که غرق در گناه است را نمیتواند براحتی صفا وصیقل بدهد 

خوش جواز  = کسی که از گناه دیگران به آسانی میگذرد ،چشم پوشی کردن

شاد باشید