گنجور

بخش ۲۰ - صفت طاوس و طبع او و سبب کشتن ابراهیم علیه‌السلام او را

آمدیم اکنون به طاوس دورنگ
کو کند جلوه برای نام و ننگ
همت او صید خلق از خیر و شر
وز نتیجه و فایدهٔ آن بی‌خبر
بی‌خبر چون دام می‌گیرد شکار
دام را چه علم از مقصود کار
دام را چه ضر و چه نفع از گرفت
زین گرفت بیهده‌ش دارم شگفت
ای برادر دوستان افراشتی
با دو صد دلداری و بگذاشتی
کارت این بودست از وقت ولاد
صید مردم کردن از دام وداد
زان شکار و انبهی و باد و بود
دست در کن هیچ یابی تار و پود
بیشتر رفتست و بیگاهست روز
تو به جد در صید خلقانی هنوز
آن یکی می‌گیر و آن می‌هل ز دام
وین دگر را صید می‌کن چون لام
باز این را می‌هل و می‌جو دگر
اینت لعب کودکان بی‌خبر
شب شود در دام تو یک صید نی
دام بر تو جز صداع و قید نی
پس تو خود را صید می‌کردی به دام
که شدی محبوس و محرومی ز کام
در زمانه صاحب دامی بود
هم‌چو ما احمق که صید خود کند
چون شکار خوک آمد صید عام
رنج بی‌حد لقمه خوردن زو حرام
آنک ارزد صید را عشقست و بس
لیک او کی گنجد اندر دام کس
تو مگر آیی و صید او شوی
دام بگذاری به دام او روی
عشق می‌گوید به گوشم پست پست
صید بودن خوش‌تر از صیادیست
گول من کن خویش را و غره شو
آفتابی را رها کن ذره شو
بر درم ساکن شو و بی‌خانه باش
دعوی شمعی مکن پروانه باش
تا ببینی چاشنی زندگی
سلطنت بینی نهان در بندگی
نعل بینی بازگونه در جهان
تخته‌بندان را لقب گشته شهان
بس طناب اندر گلو و تاج دار
بر وی انبوهی که اینک تاجدار
هم‌چو گور کافران بیرون حلل
اندرون قهر خدا عز و جل
چون قبور آن را مجصص کرده‌اند
پردهٔ پندار پیش آورده‌اند
طبع مسکینت مجصص از هنر
هم‌چو نخل موم بی‌برگ و ثمر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمدیم اکنون به طاوس دورنگ
کو کند جلوه برای نام و ننگ
هوش مصنوعی: ما اکنون به طاووس رنگارنگی رسیده‌ایم که قصد دارد خود را برای شهرت و افتخار نشان دهد.
همت او صید خلق از خیر و شر
وز نتیجه و فایدهٔ آن بی‌خبر
هوش مصنوعی: کوشش و اراده او در جذب افراد، فارغ از خوبی یا بدی، و همچنین بی‌اطلاع از نتایج و سود آن است.
بی‌خبر چون دام می‌گیرد شکار
دام را چه علم از مقصود کار
هوش مصنوعی: بدون دانستن، مانند دامی است که طعمه را به دام می‌اندازد، پس چه دانشی از هدف کار می‌تواند داشته باشد؟
دام را چه ضر و چه نفع از گرفت
زین گرفت بیهده‌ش دارم شگفت
هوش مصنوعی: من از اینکه در دام افتادم، نه ضرری می‌بینم و نه فایده‌ای، ولی از این گرفتاری بی‌دلیل من تعجب می‌کنم.
ای برادر دوستان افراشتی
با دو صد دلداری و بگذاشتی
هوش مصنوعی: ای برادر، تو دوستان خود را با محبت و دلگرمی فراخواندی و در این راه از خود گذشت کردی.
کارت این بودست از وقت ولاد
صید مردم کردن از دام وداد
هوش مصنوعی: کار تو از زمان تولد این بوده است که مردم را به دام بیندازی و آن‌ها را فریب بدهی.
زان شکار و انبهی و باد و بود
دست در کن هیچ یابی تار و پود
هوش مصنوعی: از آن شکار و میوه‌های خوشمزه و باد و حال و هوا، اگر دستت را به درون بکنی، چیزی می‌یابی که تار و پود زندگی را در بر دارد.
بیشتر رفتست و بیگاهست روز
تو به جد در صید خلقانی هنوز
هوش مصنوعی: روز تو به جد در شکار مخلوقات می‌گذرد و بیشتر زمان‌ها نیز گذشته است و حالا شب شده است.
آن یکی می‌گیر و آن می‌هل ز دام
وین دگر را صید می‌کن چون لام
هوش مصنوعی: یکی را بگیر و دیگری را از دام دور کن و آن دیگری را مثل لاک‌پشت به دام بینداز.
باز این را می‌هل و می‌جو دگر
اینت لعب کودکان بی‌خبر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که دوباره به یادآوری یا جستجوی چیزی می‌پردازیم، اما این کار در واقع تنها بازی و سرگرمی‌ای است که افراد بی‌خبر از عمق موضوع انجام می‌دهند. به نوعی، اشاره به بی‌خبر بودن از واقعیات و درگیر شدن در مسائل سطحی دارد.
شب شود در دام تو یک صید نی
دام بر تو جز صداع و قید نی
هوش مصنوعی: در شب، تو مانند یک صید در دام من هستی، اما فقط درد و بند به تو مربوط می‌شود و هیچ چیزی دیگر وجود ندارد.
پس تو خود را صید می‌کردی به دام
که شدی محبوس و محرومی ز کام
هوش مصنوعی: تو خودت را به دام انداختی و گرفتار شدی، و حالا از لذت‌ها و خواسته‌هایت محروم مانده‌ای.
در زمانه صاحب دامی بود
هم‌چو ما احمق که صید خود کند
هوش مصنوعی: در این دنیا افرادی وجود دارند که مانند ما، حقایق را نمی‌فهمند و در دام خودشان گرفتار می‌شوند.
چون شکار خوک آمد صید عام
رنج بی‌حد لقمه خوردن زو حرام
هوش مصنوعی: زمانی که خوک به دام افتاد، شکار عمومی شد و در نتیجه، زحمت و سختی‌هایی که برای به دست آوردن آن وجود دارد، از آن رو که لقمه‌ای از این جانور حرام است، نباید آن را انجام داد.
آنک ارزد صید را عشقست و بس
لیک او کی گنجد اندر دام کس
هوش مصنوعی: عشق تنها چیزی است که شکار را ارزشمند می‌کند، اما آیا می‌توان عشق را در دام کسی گنجاند؟
تو مگر آیی و صید او شوی
دام بگذاری به دام او روی
هوش مصنوعی: اگر تو بیایی و او را به دام بیندازی، مانند یک شکارچی که فریب می‌دهد تا شکارش را به دست آورد، باید برایش تله‌ای بگذاری و به سمت او بروی.
عشق می‌گوید به گوشم پست پست
صید بودن خوش‌تر از صیادیست
هوش مصنوعی: عشق به من می‌گوید که در حالت تسلیم و جلب توجه دیگران بودن، بیشتر از نقش شکارچی بودن لذت دارد.
گول من کن خویش را و غره شو
آفتابی را رها کن ذره شو
هوش مصنوعی: خودت را فریب بده و به تأثیرات منفی زندگی اهمیت نده، خودت را کوچک و ساده بگیر و از بزرگ‌منشی دوری کن.
بر درم ساکن شو و بی‌خانه باش
دعوی شمعی مکن پروانه باش
هوش مصنوعی: در کنار من بمان و بی‌سرپناه باش، مثل پروانه‌ای که دور شمع می‌چرخد، دعوا نکن.
تا ببینی چاشنی زندگی
سلطنت بینی نهان در بندگی
هوش مصنوعی: برای اینکه به عمق زندگی پی ببری، باید به نحوه ی بندگی و خدمتگزاری توجه کنی. زندگی واقعی و زیبایی‌های آن در زیر لایه‌های بندگی نهفته است.
نعل بینی بازگونه در جهان
تخته‌بندان را لقب گشته شهان
هوش مصنوعی: در دنیای پر از مشکلات و چالش‌ها، برخی از افراد یا پادشاهان به دلیل ویژگی‌های خاص یا قدرت خود، به عنوان رهبران و حاکمان شناخته می‌شوند. این افراد مانند افرادی هستند که در شرایط سخت، ثبات و قدرت خود را حفظ کرده و راه را برای دیگران هموار می‌کنند.
بس طناب اندر گلو و تاج دار
بر وی انبوهی که اینک تاجدار
هوش مصنوعی: بسیار افرادی که درگیر مشکلات و سختی‌ها هستند و به دنبال موفقیت و مقام هستند، آن‌چنان که متوجه می‌شویم، حالا دیگر در حال رسیدن به مقام و جایگاه خود هستند.
هم‌چو گور کافران بیرون حلل
اندرون قهر خدا عز و جل
هوش مصنوعی: مانند قبر کافران، بیرون آن به ظاهر خوشحال و سرسبز است، اما درون آن عذاب و قهر خداوند وجود دارد.
چون قبور آن را مجصص کرده‌اند
پردهٔ پندار پیش آورده‌اند
هوش مصنوعی: اصلاح و مشخص‌کردن قبور الهام‌بخش است که باعث شده‌اند ما تصورات و افکار خود را به نوعی محدود یا پنهان کنیم.
طبع مسکینت مجصص از هنر
هم‌چو نخل موم بی‌برگ و ثمر
هوش مصنوعی: طبیعت ساده و بی‌خبر تو مانند درخت خرما است که برگ و میوه‌ای ندارد، هرچند از هنر و زیبایی خالی نیست.

حاشیه ها

1394/11/19 00:02
محمد کیهانی

در بیت 9 لام غلطه و لئام ورسته

1395/01/11 11:04
علی دانش پژوه

سلام بیت دوم مصرع دوم رو نتونستم صحیح بخونم شاید کلمه ای جا افتاده باشه
همت او صید خلق از خیر و شر
وز نتیجه و فایدهٔ آن بی‌خبر

1396/07/17 00:10
Golnar Riahi

مصرع کول من کن خویش را باید به
کول می کن خویش را عِوَض شود

1400/01/25 14:03
ن.

در بیت 15 «آنک ارزد صید را عشقست و بس ..» آنکه درست‌‌‌‌تر نیست؟ البته در نسخه خطی همان «آنک» آمده.

1403/09/18 03:12
کوروش

در زمانه صاحب دامی بود

 

هم‌چو ما احمق که صید خود کند

 

منظور کیه ؟ تفسیر لطفا