گنجور

بخش ۱۷۵ - تشنیع زدن امرا بر ایاز کی چرا شکستش و جواب دادن ایاز ایشان را

گفت ایاز ای مهتران نامور
امر شه بهتر به قیمت یا گهر
امر سلطان به بود پیش شما
یا که این نیکو گهر بهر خدا
ای نظرتان بر گهر بر شاه نه
قبله‌تان غولست و جادهٔ راه نه
من ز شه بر می‌نگردانم بصر
من چو مشرک روی نارم با حجر
بی‌گهر جانی که رنگین سنگ را
برگزیند پس نهد شاه مرا
پشت سوی لعبت گل‌رنگ کن
عقل در رنگ‌آورنده دنگ کن
اندر آ در جو سبو بر سنگ زن
آتش اندر بو و اندر رنگ زن
گر نه‌ای در راه دین از ره‌زنان
رنگ و بو مپرست مانند زنان
سر فرود انداختند آن مهتران
عذرجویان گشته زان نسیان به جان
از دل هر یک دو صد آه آن زمان
هم‌چو دودی می‌شدی تا آسمان
کرد اشارت شه به جلاد کهن
که ز صدرم این خسان را دور کن
این خسان چه لایق صدر من‌اند
کز پی سنگ امر ما را بشکنند
امر ما پیش چنین اهل فساد
بهر رنگین سنگ شد خوار و کساد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت ایاز ای مهتران نامور
امر شه بهتر به قیمت یا گهر
هوش مصنوعی: ایاز، ای بزرگ مردان نامدار، به شما می‌گویم که دستور شاه بهتر از هر قیمت و جواهر ارزش دارد.
امر سلطان به بود پیش شما
یا که این نیکو گهر بهر خدا
هوش مصنوعی: فرمان سلطان برای شما بهتر است یا این گوهر نیکو برای خدا؟
ای نظرتان بر گهر بر شاه نه
قبله‌تان غولست و جادهٔ راه نه
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به زیبایی و ارزش گوهر یا سنگ قیمتی اشاره دارد که می‌تواند به تشبیه به شاه یا شخص مهمی در نظر گرفته شود. در حقیقت، زیبایی و اهمیت این گوهر تنها به خاطر خود آن نیست، بلکه به دلیل نگاهی است که به آن می‌شود. به عبارت دیگر، این بیت بیان می‌کند که ارزش و توجه به چیزی، به نگرش و دیدگاه ما نسبت به آن بستگی دارد. درواقع، این بیت به اهمیت نگاه و جایگاه رابطه ما با زیبایی‌ها و ارزش‌ها اشاره دارد.
من ز شه بر می‌نگردانم بصر
من چو مشرک روی نارم با حجر
هوش مصنوعی: من از دیدن جمال شاه باز می‌گردم، و چشمانم مانند کسی که به آتش روی می‌آورد، به سنگ می‌نگرد.
بی‌گهر جانی که رنگین سنگ را
برگزیند پس نهد شاه مرا
هوش مصنوعی: کسی که جان بی‌گهر دارد و سنگ‌های رنگین را انتخاب می‌کند، نمی‌تواند مرا به عنوان پادشاهم بپذیرد.
پشت سوی لعبت گل‌رنگ کن
عقل در رنگ‌آورنده دنگ کن
هوش مصنوعی: به پشت آن معشوقه‌ی زیبا نگاه کن و عقل را در آمیختن رنگ‌ها به کار بند.
اندر آ در جو سبو بر سنگ زن
آتش اندر بو و اندر رنگ زن
هوش مصنوعی: به درون آ که در ظرف، بر سنگ بزن و آتش را در بو و رنگ بیفکن.
گر نه‌ای در راه دین از ره‌زنان
رنگ و بو مپرست مانند زنان
هوش مصنوعی: اگر در مسیر دین قرار نداری، از دغل‌کاران و فریب‌کاران چیزی نخواهی داشت، پس مانند زنان به زیبایی و ظاهر اهمیت نده.
سر فرود انداختند آن مهتران
عذرجویان گشته زان نسیان به جان
هوش مصنوعی: شاهزادگان و بزرگان به خاطر فراموشی که برایشان پیش آمده است، سر خود را پایین انداختند و از آن حالت عذرخواهی کردند.
از دل هر یک دو صد آه آن زمان
هم‌چو دودی می‌شدی تا آسمان
هوش مصنوعی: از دل هر یک، دو صد آه برمی‌خاست و تو مانند دودی به آسمان می‌رفتی.
کرد اشارت شه به جلاد کهن
که ز صدرم این خسان را دور کن
هوش مصنوعی: شاه به جلاد قدیمی اشاره کرد که این افراد ناپاک را از نزد من دور کن.
این خسان چه لایق صدر من‌اند
کز پی سنگ امر ما را بشکنند
هوش مصنوعی: این افراد نالایق چه خصوصیتی دارند که باید در جایگاه من قرار بگیرند، در حالی که برای رسیدن به خواسته‌های خود به سنگ و سختی‌ها ضربه می‌زنند و به راحتی از کنار مشکلات نمی‌گذرند.
امر ما پیش چنین اهل فساد
بهر رنگین سنگ شد خوار و کساد
هوش مصنوعی: ما در مقابل این افراد فاسد، کارهایمان به خاطر زرق و برق و ظاهربازی بی‌ارزش و پست شده است و دیگر خرید و فروشی ندارد.

حاشیه ها

1394/11/01 10:02
رهگذر

در بیت 9، عذر جویان «گشه» باید به «گشته» تصحیح شود.

1397/08/23 09:10
مهدی قناعت پیشه

مرا کافر ندانید که شما کافرید و من گوهر یا خدا یا گوهرخدارا یافته ام و شما .. . . و من یگانه پرستم ونه شما

1397/08/23 09:10
مهدی قناعت پیشه

میگوید امرشاه به یا خدا؟ و اینکه من گوهر یا خدا و یا گوهریگانه خدا را یافته ام وکافر نیستم بلکه باور جز او کافریست.

1404/04/18 05:07
کوروش

ای نظرتان بر گهر بر شاه نه

قبله‌تان غولست و جادهٔ راه نه

 

یعنی چه ؟

 

1404/04/18 14:07
علی میراحمدی

میگوید شما چشم به مال و ثروت پادشاه دارید و اگر شاه را هم ستایش میکنید بخاطر اینست که نصیبی از ثروت او ببرید و اخلاصی در وجود شما نیست .
بر همین مبنا معنای عرفانی بیت هم مشخص است .بسیاری از آدمیان خدا را برای رفع گرفتاریها یا رسیدن به منافعی می‌پرستند و دچار نوعی از شرک خفی می‌باشند.
در افسانه های قدیم هست که مسافران در بیابان و کویر گاهی گرفتار موجوداتی بنام غولهای بیابانی میشدند و این غولها مسافر را فریب داده و از راه خویش گمراه میکردند که مولانا ازین موضوع برای بیان مطلب خویش استفاده کرده است.
منظور از غول درین مصراع غول حرص و آز و دنیاپرستی است.
دور است سر آب ازین بادیه هشدار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت
حافظ