گنجور

بخش ۱۷۱ - عزم کردن شاه چون واقف شد بر آن خیانت کی بپوشاند و عفو کند و او را به او دهد و دانست کی آن فتنه جزای او بود و قصد او بود و ظلم او بر صاحب موصل کی و من اساء فعلیها و ان ربک لبالمرصاد و ترسیدن کی اگر انتقام کشد آن انتقام هم بر سر او آید چنانک این ظلم و طمع بر سرش آمد

شاه با خود آمد استغفار کرد
یاد جرم و زلت و اصرار کرد
گفت با خود آنچ کردم با کسان
شد جزای آن به جان من رسان
قصد جفت دیگران کردم ز جاه
بر من آمد آن و افتادم به چاه
من در خانهٔ کسی دیگر زدم
او در خانهٔ مرا زد لاجرم
هر که با اهل کسان شد فسق‌جو
اهل خود را دان که قوادست او
زانک مثل آن جزای آن شود
چون جزای سیئه مثلش بود
چون سبب کردی کشیدی سوی خویش
مثل آن را پس تو دیوثی و بیش
غصب کردم از شه موصل کنیز
غصب کردند از من او را زود نیز
او کامین من بد و لالای من
خاینش کرد آن خیانتهای من
نیست وقت کین‌گزاری و انتقام
من به دست خویش کردم کار خام
گر کشم کینه بر آن میر و حرم
آن تعدی هم بیاید بر سرم
هم‌چنانک این یک بیامد در جزا
آزمودم باز نزمایم ورا
درد صاحب موصلم گردن شکست
من نیارم این دگر را نیز خست
داد حق‌مان از مکافات آگهی
گفت ان عدتم به عدنا به
چون فزونی کردن اینجا سود نیست
غیر صبر و مرحمت محمود نیست
ربنا انا ظلمنا سهو رفت
رحمتی کن ای رحیمیهات رفت
عفو کردم تو هم از من عفو کن
از گناه نو ز زلات کهن
گفت اکنون ای کنیزک وا مگو
این سخن را که شنیدم من ز تو
با امیرت جفت خواهم کرد من
الله الله زین حکایت دم مزن
تا نگردد او ز رویم شرمسار
کو یکی بد کرد و نیکی صد هزار
بارها من امتحانش کرده‌ام
خوب‌تر از تو بدو بسپرده‌ام
در امانت یافتم او را تمام
این قضایی بود هم از کرده‌هام
پس به خود خواند آن امیر خویش را
کشت در خود خشم قهراندیش را
کرد با او یک بهانهٔ دل‌پذیر
که شدستم زین کنیزک من نفیر
زان سبب کز غیرت و رشک کنیز
مادر فرزند دارد صد ازیز
مادر فرزند را بس حقهاست
او نه درخورد چنین جور و جفاست
رشک و غیرت می‌برد خون می‌خورد
زین کنیزک سخت تلخی می‌برد
چون کسی را داد خواهم این کنیز
پس ترا اولیترست این ای عزیز
که تو جانبازی نمودی بهر او
خوش نباشد دادن آن جز به تو
عقد کردش با امیر او را سپرد
کرد خشم و حرص را او خرد و مرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاه با خود آمد استغفار کرد
یاد جرم و زلت و اصرار کرد
هوش مصنوعی: پادشاه در خلوت خود به یاد اشتباهات و خطاهایش آمد و از آن‌ها پوزش خواست.
گفت با خود آنچ کردم با کسان
شد جزای آن به جان من رسان
هوش مصنوعی: او به خود گفت که آنچه با دیگران کرده است، حالا عواقبش بر جان خودش فرود آمده است.
قصد جفت دیگران کردم ز جاه
بر من آمد آن و افتادم به چاه
هوش مصنوعی: من به خیال اینکه دیگران را به نوعی گول بزنم و خودم را برتر نشان دهم، به دام افتادم و دچار مشکل شدم.
من در خانهٔ کسی دیگر زدم
او در خانهٔ مرا زد لاجرم
هوش مصنوعی: من در خانهٔ یک نفر دیگر رفتم و او هم در خانهٔ من وارد شد، بنابراین طبیعی است که این اتفاق افتاده است.
هر که با اهل کسان شد فسق‌جو
اهل خود را دان که قوادست او
هوش مصنوعی: هر کسی که با افرادی که رفتارهای ناپسند دارند ارتباط برقرار کند، باید بداند که خود او نیز در میان این افراد قرار دارد و تحت تأثیر آنها خواهد بود.
زانک مثل آن جزای آن شود
چون جزای سیئه مثلش بود
هوش مصنوعی: چون جزای کارهای نیک و بد مشابه خود آنهاست، پس عاقبت کار خوب و بد نیز مانند یکدیگر خواهد بود.
چون سبب کردی کشیدی سوی خویش
مثل آن را پس تو دیوثی و بیش
هوش مصنوعی: وقتی باعث شدی که کسی به سمت تو بیفتد و به تو وابسته شود، پس تو واقعاً بی‌شرم و بی‌غیرتی.
غصب کردم از شه موصل کنیز
غصب کردند از من او را زود نیز
هوش مصنوعی: من از شه موصل یک کنیز را غصب کردم و او هم به سرعت از من چیزی را غصب کرد.
او کامین من بد و لالای من
خاینش کرد آن خیانتهای من
هوش مصنوعی: او باعث شده که من بد و بی‌صدا شوم و خیانت‌های من را به خود برگردانده است.
نیست وقت کین‌گزاری و انتقام
من به دست خویش کردم کار خام
هوش مصنوعی: وقتی برای کینه‌توزی و انتقام‌گیری نیست، من کار ناپخته‌ای انجام دادم که به دست خودم انجام شد.
گر کشم کینه بر آن میر و حرم
آن تعدی هم بیاید بر سرم
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کینه‌ای که از آن بزرگوار و حرمش دارم، اقدامی کنم، عواقب بدی بر سرم نازل خواهد شد.
هم‌چنانک این یک بیامد در جزا
آزمودم باز نزمایم ورا
هوش مصنوعی: همانطور که این یک تجربه را در جزا (پاداش) آزموده‌ام، دوباره او را نمی‌سنجیم.
درد صاحب موصلم گردن شکست
من نیارم این دگر را نیز خست
هوش مصنوعی: دردی که از دوست و معشوق خود دارم، باعث شده که نتوانم به کسی دیگر اعتنا کنم و خسته شوم.
داد حق‌مان از مکافات آگهی
گفت ان عدتم به عدنا به
هوش مصنوعی: اگر به ما ظلم کردید و ما نیز به شما پاسخ دهیم، باید به یاد داشته باشید که عواقب کارهایتان را خواهید دید.
چون فزونی کردن اینجا سود نیست
غیر صبر و مرحمت محمود نیست
هوش مصنوعی: در اینجا افزون‌طلبی و زیاده‌خواهی فایده‌ای ندارد و تنها صبر و مهربانی می‌تواند مفید و ارزشمند باشد.
ربنا انا ظلمنا سهو رفت
رحمتی کن ای رحیمیهات رفت
هوش مصنوعی: پروردگارا، ما به خود ظلم کرده‌ایم و از نعمت‌های تو دور شده‌ایم، پس ای مظهر رحمت، بر ما رحم کن.
عفو کردم تو هم از من عفو کن
از گناه نو ز زلات کهن
هوش مصنوعی: من تو را بخشیدم، تو هم مرا ببخش، از گناه جدیدم و اشتباهات قدیمی‌ام.
گفت اکنون ای کنیزک وا مگو
این سخن را که شنیدم من ز تو
هوش مصنوعی: او گفت: اکنون ای دختر، این سخن را بیشتر نگو، چون من از تو شنیده‌ام.
با امیرت جفت خواهم کرد من
الله الله زین حکایت دم مزن
هوش مصنوعی: من به همراه امیر تو ارتباطی برقرار خواهم کرد، پس از این صحبت نکن که چه داستانی در این میان وجود دارد.
تا نگردد او ز رویم شرمسار
کو یکی بد کرد و نیکی صد هزار
هوش مصنوعی: تا زمانی که او بخاطر من شرمنده نشود، من هیچ‌گاه به خاطر یک بدی که او کرده، فراموش نمی‌کنم که او چندین کار خوب برای من انجام داده است.
بارها من امتحانش کرده‌ام
خوب‌تر از تو بدو بسپرده‌ام
هوش مصنوعی: من بارها او را آزمایش کرده‌ام و بهتر از تو به او اعتماد کرده‌ام.
در امانت یافتم او را تمام
این قضایی بود هم از کرده‌هام
هوش مصنوعی: من در امانت به او دست یافتم و متوجه شدم که تمام این مسائل نتیجهٔ کارها و اعمال خودم بوده است.
پس به خود خواند آن امیر خویش را
کشت در خود خشم قهراندیش را
هوش مصنوعی: پس آن امیر، در تنهایی خود به فکر فرو رفت و از خشم و قهر درونش آگاه شد.
کرد با او یک بهانهٔ دل‌پذیر
که شدستم زین کنیزک من نفیر
هوش مصنوعی: او به خاطر آن کنیز زیبا بهانه‌ای دلپذیر درست کرد که به خاطرش آرامش را از دست دادم.
زان سبب کز غیرت و رشک کنیز
مادر فرزند دارد صد ازیز
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و حسادت، دختر کنیز مادر، ده خواهر دارد.
مادر فرزند را بس حقهاست
او نه درخورد چنین جور و جفاست
هوش مصنوعی: مادر برای فرزند خود حقوق و وظایفی دارد و او لیاقت این همه ظلم و سختی را ندارد.
رشک و غیرت می‌برد خون می‌خورد
زین کنیزک سخت تلخی می‌برد
هوش مصنوعی: حسادت و غیرت، انسان را به شدت عذاب می‌دهد و درد و رنجی که از وجود این دختر به دل می‌آورد، بسیار تلخ و طاقت‌فرساست.
چون کسی را داد خواهم این کنیز
پس ترا اولیترست این ای عزیز
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به کسی خدمتی کنم، تو در اولویت هستی، ای عزیز.
که تو جانبازی نمودی بهر او
خوش نباشد دادن آن جز به تو
هوش مصنوعی: تو برای او جانفشانی کردی، و این خوشایند نیست که کسی جز تو به او هدیه دهد.
عقد کردش با امیر او را سپرد
کرد خشم و حرص را او خرد و مرد
هوش مصنوعی: او در پیوندی با امیر، خشم و طمع را تحت کنترل درآورد و بر آنها غالب شد.

حاشیه ها

1392/03/31 14:05
الهه

او کامین من بد و لالای من
خاینش کرد آن خیانتهای من
یعنی چه

1400/05/13 16:08
کوروش

میگه اون آدمی که بهش اعتماد داشتم ، به خاطر اشتباهات بد من تبدیل شد به خیانتکار یعنی کسی که به من خیانت کرد

و این خیانت کردنشم به خاطر خیانت کردن من بود

منظورش کار بدی که با حاکم موصل کرد

این جهان کوه است و فعل ما ندا

سوی ما آید نداها را صدا

1397/09/17 21:12
محمد علی لطفی

با سلام و تشکر از مطالعه نکردن کامنتهای اینجانب در پستها فبل لطفی. !؟.آیا موافق یا مخالف یاممتنع با نظرات اینجانب در صفحات قبلی وجود ندارد؟.آیا با رای گیری میتوان شاگرد اول یا اآخر را انتخاب کرد؟ پس تکلیف "دموکراسی " چه میشود؟.چرا مسئولین محترم رسیدگی نمیکنند؟ !

1397/09/17 23:12
ما را همه شب نمی برد خواب

فکر خوبیه گنجور کاش امکان رای دادن به حاشیه ها رو هم اضافی کنی
لطفا زحمت بکش

1399/04/14 07:07
گمنام

بنام خدا
در پاسخ خانم الهه:
میگه اون فرمانده که امین من بود و به هرکس جز من لا میگفت و دست رد میزد اخرش اینطور از کار درومد و به کنیزم تجاوز کرد. دلیلش اعمال خودم بود که باعث کار او شد وگرنه ان فرمانده اهل خیانت بمن نبود

1404/04/18 04:07
کوروش

ربنا انا ظلمنا سهو رفت

رحمتی کن ای رحیمیهات رفت

 

در مصرع دوم به جای رفت باید زفت نوشته بشه