گنجور

بخش ۱۶۸ - آمدن خلیفه نزد آن خوب‌روی برای جماع

آن خلیفه کرد رای اجتماع
سوی آن زن رفت از بهر جماع
ذکر او کرد و ذکر بر پای کرد
قصد خفت و خیز مهرافزای کرد
چون میان پای آن خاتون نشست
پس قضا آمد ره عیشش ببست
خشت و خشت موش در گوشش رسید
خفت کیرش شهوتش کلی رمید
وهم آن کز مار باشد این صریر
که همی‌جنبد بتندی از حصیر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن خلیفه کرد رای اجتماع
سوی آن زن رفت از بهر جماع
هوش مصنوعی: آن خلیفه به سمت آن زن رفت تا با او نزدیک شود و جمعی را ترتیب دهد.
ذکر او کرد و ذکر بر پای کرد
قصد خفت و خیز مهرافزای کرد
هوش مصنوعی: او نام پروردگار را به یاد آورد و در حال نماز ایستاد، در حالی که نیت خفتن و برخاستن را داشت و به یاد محبوبش، حالتی نشاط‌آور پیدا کرد.
چون میان پای آن خاتون نشست
پس قضا آمد ره عیشش ببست
هوش مصنوعی: وقتی آن بانوی بزرگ در برابرش قرار گرفت، سرنوشت باعث شد که خوشی‌هایش به پایان برسد.
خشت و خشت موش در گوشش رسید
خفت کیرش شهوتش کلی رمید
هوش مصنوعی: در دل شب، صدای موش‌ها به گوشش رسید و خواب از چشمانش رفت؛ شهوت و تحریکش به کلی از بین رفت.
وهم آن کز مار باشد این صریر
که همی‌جنبد بتندی از حصیر
هوش مصنوعی: فکر نکن که صدای تند و تیز از روی فرش، ناشی از جنبش مار است؛ این تنها یک خیالی است که به ذهنت آمده.