بخش ۱۶۷ - حجت منکران آخرت و بیان ضعف آن حجت زیرا حجت ایشان به دین باز میگردد کی غیر این نمیبینیم
حجتش اینست گوید هر دمی
گر بدی چیزی دگر هم دیدمی
گر نبیند کودکی احوال عقل
عاقلی هرگز کند از عقل نقل
ور نبیند عاقلی احوال عشق
کم نگردد ماه نیکوفال عشق
حسن یوسف دیدهٔ اخوان ندید
از دل یعقوب کی شد ناپدید
مر عصا را چشم موسی چوب دید
چشم غیبی افعی و آشوب دید
چشم سر با چشم سر در جنگ بود
غالب آمد چشم سر حجت نمود
چشم موسی دست خود را دست دید
پیش چشم غیب نوری بد پدید
این سخن پایان ندارد در کمال
پیش هر محروم باشد چون خیال
چون حقیقت پیش او فرج و گلوست
کم بیان کن پیش او اسرار دوست
پیش ما فرج و گلو باشد خیال
لاجرم هر دم نماید جان جمال
هر که را فرج و گلو آیین و خوست
آن لکم دین ولی دین بهر اوست
با چنان انکار کوته کن سخن
احمدا کم گوی با گبر کهن
بخش ۱۶۶ - پشیمان شدن آن سرلشکر از آن خیانت کی کرد و سوگند دادن او آن کنیزک را کی به خلیفه باز نگوید از آنچ رفت: چند روزی هم بر آن بد بعد از آنبخش ۱۶۸ - آمدن خلیفه نزد آن خوبروی برای جماع: آن خلیفه کرد رای اجتماع
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حجتش اینست گوید هر دمی
گر بدی چیزی دگر هم دیدمی
هوش مصنوعی: حجت او این است که هر لحظه ممکن است چیزی جدیدی ببینم، حتی اگر قبلاً چیزی بدی مشاهده کرده باشم.
گر نبیند کودکی احوال عقل
عاقلی هرگز کند از عقل نقل
هوش مصنوعی: اگر کودک حال و احوال عقل و درک بزرگترها را نبیند، هرگز نمیتواند از عقل و درک آنها چیزی یاد بگیرد یا آن را نقل کند.
ور نبیند عاقلی احوال عشق
کم نگردد ماه نیکوفال عشق
هوش مصنوعی: اگر فردی عاقل احوال عشق را درک نکند، عشق او را از درک ماه نیکو جلوهاش بینصیب میکند.
حسن یوسف دیدهٔ اخوان ندید
از دل یعقوب کی شد ناپدید
هوش مصنوعی: زیبایی یوسف هرگز از چشم برادرانش دور نشد، همانطور که دل یعقوب هرگز از یاد او نرفت.
مر عصا را چشم موسی چوب دید
چشم غیبی افعی و آشوب دید
هوش مصنوعی: چشم موسی به عصا نگریست و آن را چوبی معمولی دید، اما در واقع چشم غیبی او افعی و دگرگونیهای خطرناک را مشاهده کرد.
چشم سر با چشم سر در جنگ بود
غالب آمد چشم سر حجت نمود
هوش مصنوعی: چشم ظاهری با چشم ظاهری در نبرد بود و سرانجام، چشم ظاهری توانست برتری یافته و دلیل آورد.
چشم موسی دست خود را دست دید
پیش چشم غیب نوری بد پدید
هوش مصنوعی: موسی با چشمان خود دستش را دید، اما در برابر دید غیبی نوری نمایان شد.
این سخن پایان ندارد در کمال
پیش هر محروم باشد چون خیال
هوش مصنوعی: این گفتوگو پایانی ندارد و در کمال، هر کسی که از آن محروم باشد، مانند یک خیال است.
چون حقیقت پیش او فرج و گلوست
کم بیان کن پیش او اسرار دوست
هوش مصنوعی: وقتی که حقیقت در مقابل او قرار دارد، مثل دروازهای برای گشایش و رهایی است. پس بهتر است که اسرار دوست را در حضور او کمتر بیان کنی.
پیش ما فرج و گلو باشد خیال
لاجرم هر دم نماید جان جمال
هوش مصنوعی: در نزد ما، هر لحظه آزادی و اوج خوشبختی در خیال نقش میبندد و این خیال، جان و روح ما را به زیبایی میآراید.
هر که را فرج و گلو آیین و خوست
آن لکم دین ولی دین بهر اوست
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگیاش تغییر و ازادی و آرامش را دنبال کند، در واقع به دنبال دین و اصول معنوی است، زیرا دین واقعی برای اوست و او را در این مسیر یاری میکند.
با چنان انکار کوته کن سخن
احمدا کم گوی با گبر کهن
هوش مصنوعی: با فردی احمق و نادان به بحث نپرداز و صحبتهای خود را کم کن، زیرا او درک مناسبی ندارد. همچنین از بحث با شخصی قدیمی و بیفایده نیز اجتناب کن.
حاشیه ها
1392/11/06 13:02
امین کیخا
خلق عربی شده ی خوی است . از آیین لغت زیبای خود آیین را داریم یعنی کسی که قوانین خودش را برای خود دارد و تا اندازه ای خودسر معنی می دهد ولی خود آیین معنی خوبی هم می تواند داشته باشد
1400/05/13 15:08
کوروش
منظور از فرج و گلو در ابیات پایانی این بخش از مثنوی چیه ؟؟؟؟
1403/03/17 18:06
میم کاف
با سلام هرچند با تأخیرِ زمانی!
فَرج و گلو ؛ در بندِ "امیالِ شهوانی و خوردن" بودن می باشد. منظور فردی ست که دغدغه اش در زندگی، به تمامی فقط خور و شهوت است و توجه اش منحصراً به کافِ ران ( فَرج) و دهان اش ( گلو) می باشد تا این دو را تغذیه کند. این عبارت را مولانا به کرّات هم در غزلیات و هم در مثنوی بکار برده است.

مولانا