برگردان به زبان ساده
چون رسول آمد به پیش پهلوان
داد کاغذ اندرو نقش و نشان
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبر به نزد پهلوان رسید، نامهای را به او داد که در آن نشانهها و علامتهایی وجود داشت.
بنگر اندر کاغذ این را طالبم
هین بده ورنه کنون من غالبم
هوش مصنوعی: به این کاغذ نگاه کن، من این را میخواهم. اگر ندهی، اکنون من برتر هستم.
چون رسول آمد بگفت آن شاه نر
صورتی کم گیر زود این را ببر
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبری arrived، آن پادشاه گفت: چهرهای زیبا کمتر بگیر و بلافاصله این را ببرید.
من نیم در عهد ایمان بتپرست
بت بر آن بتپرست اولیترست
هوش مصنوعی: من در زمانهای زندگی میکنم که دینداران به غیر خدا میپرستند و در این میان، کسی که بت میپرستد، از نظر من به پرستش خداوند نزدیکتر است.
چونک آوردش رسول آن پهلوان
گشت عاشق بر جمالش آن زمان
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبر آن قهرمان را آورد، او به زیباییاش عاشق شد.
عشق بحری آسمان بر وی کفی
چون زلیخا در هوای یوسفی
هوش مصنوعی: عشق همچون دریایی است که آسمان بر آن سایه انداخته و در آن کفهایی ایجاد شده که یادآور زلیخا و عشقش به یوسف است.
دور گردونها ز موج عشق دان
گر نبودی عشق بفسردی جهان
هوش مصنوعی: اگر عشق نبود، جهان از شدت فشار و تلاطم دچار فساد و خرابی میشد. عشق مانند نیرویی است که به زندگی معنی و حرکت میبخشد.
کی جمادی محو گشتی در نبات
کی فدای روح گشتی نامیات
هوش مصنوعی: چه زمانی تو به حالت جامد و بیجان خود پایان دادی و در گیاهان حل و محو شدی؟ چه زمانی روح تو فدای نام و یاد تو شد؟
روح کی گشتی فدای آن دمی
کز نسیمش حامله شد مریمی
هوش مصنوعی: روحت را فدای آن لحظه کن که از باد نسیمی، مریم را حامله ساخت.
هر یکی بر جا ترنجیدی چو یخ
کی بدی پران و جویان چون ملخ
هوش مصنوعی: هر کس در جایی ماند و آرامش خود را حفظ کرده است، مانند یخی در حال ذوب شدن به نظر میرسد. به خاطر این که به دور و برش توجهی ندارد و مانند ملخی که به جستجوی غذا میپردازد، در حرکت است.
ذره ذره عاشقان آن کمال
میشتابند در علو همچون نهال
هوش مصنوعی: عاشقان هر کدام به صورت آهسته و پیوسته به سوی مقام و کمال خود حرکت میکنند، مانند درختانی که به آرامی رشد میکنند و به بالا میروند.
سبح لله هست اشتابشان
تنقیهٔ تن میکنند از بهر جان
هوش مصنوعی: خدای را تسبیح میگویند و آنها به علت روح و جانشان، از تن خود پاک میکنند.
پهلوان چه را چو ره پنداشته
شورهاش خوش آمده حب کاشته
هوش مصنوعی: پهلوان چرا وقتی که به راهی فکر میکند، به دلش شوری میآید که کاشتن محبت را دوست دارد؟
چون خیالی دید آن خفته به خواب
جفت شد با آن و از وی رفت آب
هوش مصنوعی: چون آن خوابیده به خواب، تصویری را دید، با آن تصویر یکی شد و از او اشکالی به وجود آمد.
چون برفت آن خواب و شد بیدار زود
دید که آن لعبت به بیداری نبود
هوش مصنوعی: زمانی که خواب رفته بود و ناگهان بیدار شد، متوجه شد که آن دختری که در خواب دیده بود، در واقعیت وجود ندارد.
گفت بر هیچ آب خود بردم دریغ
عشوهٔ آن عشوهده خوردم دریغ
هوش مصنوعی: گفت که من هیچ آب و برکاتی از خود ندارم و برایم جای افسوس دارد که از魅魅 (جاذبه) آن کسی که عشق میدهد، بهرهمند شدهام.
پهلوان تن بد آن مردی نداشت
تخم مردی در چنان ریگی بکاشت
هوش مصنوعی: مردی که قویهیکل است، اما در واقعیت او هیچ نیکنویسی و مردانگی ندارد. او فقط در ظواهر خود را مینمایاند و در باطن هیچگونه ویژگیهای واقعی مردانگی را ندارد.
مرکب عشقش دریده صد لگام
نعره میزد لا ابالی بالحمام
هوش مصنوعی: عشق او به قدری قوی و بیپروایی دارد که هرگونه محدودیتی را دریده و با تمام وجود ایفای نقش میکند، مانند اینکه در هیاهوی شادی و بیخیالی خود را به پرواز درآورده باشد.
ایش ابالی بالخلیفه فیالهوی
استوی عندی وجودی والتوی
هوش مصنوعی: من در عشق و محبت، به مقامی رسیدم که برایم وجود و عدم هیچ تفاوتی ندارند و همچون کسی که به خلیفهای با اهمیت مینگرد، در این حال و هوا زندگی میکنم.
این چنین سوزان و گرم آخر مکار
مشورت کن با یکی خاوندگار
هوش مصنوعی: به شدت احساساتی و پرشور هستی، پس بهتر است با کسی که تجربه و دانش دارد، مشورت کنی.
مشورت کو عقل کو سیلاب آز
در خرابی کرد ناخنها دراز
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده است که مشورت و عقل به تنهایی نمیتوانند در مشکلات موثر باشند، و این ناکامیها باعث میشود که انسانها به حالت بدی دچار شوند و در نهایت اثرات منفی آنها بر زندگیاشان نمایان شود.
بین ایدی سد و سوی خلف سد
پیش و پس کم بیند آن مفتون خد
هوش مصنوعی: در میان حوادث و دشواریها، آن کسی که به خدا دلباخته است، به راحتی میتواند به آینده نگاه کند و از آنچه در حال و گذشتهاش میگذرد، بیتوجه باشد. او در مسیر خود پیش میرود و کمتر به مسائل اطرافش توجه میکند.
آمده در قصدجان سیل سیاه
تا که روبه افکند شیری به چاه
هوش مصنوعی: سیل سیاه آمده تا به جان انسان حمله کند و میخواهد که شیری را که در چاه است، بر زمین بیندازد.
از چهی بنموده معدومی خیال
تا در اندازد اسودا کالجبال
هوش مصنوعی: چرا برای من خیال وجود نداشتن را به نمایش میگذارند تا مانند کوه سیاه، سنگینی و غم را بر من تحمیل کند؟
هیچکس را با زنان محرم مدار
که مثال این دو پنبهست و شرار
هوش مصنوعی: هیچکس را نباید با زنان نزدیک کرد و رابطهای برقرار کرد، زیرا این دو مانند پنبه و آتش هستند؛ یعنی میتوانند به سرعت مشکل یا خطر ایجاد کنند.
آتشی باید بشسته ز آب حق
همچو یوسف معتصم اندر زهق
هوش مصنوعی: باید آتش دل را با آب حقیقت خاموش کرد، مانند یوسف که در برابر سختیها و چالشها ایستادگی کرد و از آنها جان سالم به در برد.
کز زلیخای لطیف سروقد
همچو شیران خویشتن را واکشد
هوش مصنوعی: از زیباییهای زلیخا میتوان به لطف و ظرافت او اشاره کرد که همچون شیران، قدرت و شدت واپسین خود را به نمایش میگذارد.
بازگشت از موصل و میشد به راه
تا فرود آمد به بیشه و مرجگاه
هوش مصنوعی: شخصی از موصل برمیگردد و در مسیر حرکت، به جنگل و مرتع میرسد.
آتش عشقش فروزان آن چنان
که نداند او زمین از آسمان
هوش مصنوعی: عشق او به قدری شعلهور است که او نمیداند زمین کجاست و آسمان کجا.
قصد آن مه کرد اندر خیمه او
عقل کو و از خلیفه خوف کو
هوش مصنوعی: آن محبوب قصد کرد به خیمه او برود، پس عقل و اندیشه را رها کن و از فرمانروا بترس.
چون زند شهوت درین وادی دهل
چیست عقل تو فجل ابن الفجل
هوش مصنوعی: وقتی که شهوت در این مسیر طغیانی میکند، عقل تو مثل فجیعترین چیزها میشود.
صد خلیفه گشته کمتر از مگس
پیش چشم آتشینش آن نفس
هوش مصنوعی: در برابر دیدگان او که به شدت پرشور و آتشین است، حتی صد نفر از خلفا و بزرگان نیز مانند مگس به شمار نمیآیند.
چون برون انداخت شلوار و نشست
در میان پای زن آن زنپرست
هوش مصنوعی: وقتی که شلوارش را درآورد و در میان پای زن نشست، آن مرد عاشق زنان شد.
چون ذکر سوی مقر میرفت راست
رستخیز و غلغل از لشکر بخاست
هوش مصنوعی: زمانی که ذکر و یاد خدا به سمت محل قرار میرفت، روز قیامت و صدای غلغله از لشکر برخاست.
برجهید و کونبرهنه سوی صف
ذوالفقاری همچو آتش او به کف
هوش مصنوعی: بلند شو و با شجاعت به سوی صف مقابل برو، همانطور که آتش در دستان توست.
دید شیر نر سیه از نیستان
بر زده بر قلب لشکر ناگهان
هوش مصنوعی: شیر نر سیاه ناگهان از نیستان ظاهر شد و بر دل لشکر ترس و وحشت انداخت.
تازیان چون دیو در جوش آمده
هر طویله و خیمه اندر هم زده
هوش مصنوعی: عربها مانند دیوی خشمگین به شدت فعال و در هم ریختهاند، و هر نوع مکانی را بهم زدهاند.
شیر نر گنبذ همیکرد از لغز
در هوا چون موج دریا بیست گز
هوش مصنوعی: شیر نر در فضایی گسترده و بدون وقفه مانند موج دریا به جلو حرکت میکند و از خطاهای خود در پرواز احتیاط میکند.
پهلوان مردانه بود و بیحذر
پیش شیر آمد چو شیر مست نر
هوش مصنوعی: پهلوان با شجاعت و بدون ترس به سوی شیر رفت، مانند شیر نر که در حالت مستی به سر میبرد.
زد به شمشیر و سرش را بر شکافت
زود سوی خیمهٔ مهرو شتافت
هوش مصنوعی: با شمشیر ضربهای به او زد و سرش را برید، سپس به سرعت به سمت خیمهٔ زن زیبا رفت.
چونک خود را او بدان حوری نمود
مردی او همچنین بر پای بود
هوش مصنوعی: او به خاطر زیبایی و جذابیت خودش، مانند یک حوری به نظر میرسد و مردی که او را میبیند نیز به همین شکل تحت تاثیر قرار میگیرد و مثل او محکم و استوار باقی میماند.
با چنان شیری به چالش گشت جفت
مردی او مانده بر پای و نخفت
هوش مصنوعی: او با آن شیر قوی و چالشبرانگیز مواجه شد، ولی مرد همچنان ایستاده بود و بر زمین نیفتاد.
آن بت شیرینلقای ماهرو
در عجب در ماند از مردی او
هوش مصنوعی: آن معشوق زیبا و دلنشین از داشتن چنین مردی در شگفتی مانده است.
جفت شد با او به شهوت آن زمان
متحد گشتند حالی آن دو جان
هوش مصنوعی: با او به خاطر شهوت هماهنگ شدند و در آن لحظه، این دو روح به هم پیوستند.
ز اتصال این دو جان با همدگر
میرسد از غیبشان جانی دگر
هوش مصنوعی: از پیوند و ارتباط این دو روح با یکدیگر، از عالم غیب حالتی جدید و روحی دیگر پدید میآید.
رو نماید از طریق زادنی
گر نباشد از علوقش رهزنی
هوش مصنوعی: اگر از طریق درست و سالمی پیش بروی و به اصولی که یاد گرفتی پایبند باشی، نتیجه مطلوبی خواهی گرفت. اما اگر از راههای نادرست و فریبدهنده استفاده کنی، به جایی نخواهی رسید.
هر کجا دو کس به مهری یا به کین
جمع آید ثالثی زاید یقین
هوش مصنوعی: هرجا دو نفر به دو انگیزه محبت یا دشمنی در کنار هم قرار بگیرند، یک فرد سوم به وجود خواهد آمد که میتواند به آن وضعیت افزوده شود.
لیک اندر غیب زاید آن صور
چون روی آن سو ببینی در نظر
هوش مصنوعی: اما در عالم غیب، اشکالی به وجود میآید که وقتی به سمت دیگر نگاه کنی، آنها را در نظر میآوری.
آن نتایج از قرانات تو زاد
هین مگرد از هر قرینی زود شاد
هوش مصنوعی: نتایج حاصل از ارتباطات و شرایطی که تو به وجود آوردهای، نشاندهندهی تأثیراتی هستند. پس آهسته از هر نشانهای خوشحال نشو و مطمئن باش که نتیجهگیریهای فوری ممکن است نادرست باشند.
منتظر میباش آن میقات را
صدق دان الحاق ذریات را
هوش مصنوعی: منتظر باش آن زمان خاص را که وابستگیهای نیک را به حقیقت و اصالت خود وصل کند.
کز عمل زاییدهاند و از علل
هر یکی را صورت و نطق و طلل
هوش مصنوعی: هر یک از این پدیدهها و موجودات، نتیجهی اعمال و شرایط خاصی هستند و هرکدام به نوعی شکل و صدای خاص خود را دارند.
بانگشان درمیرسد زان خوش حجال
کای ز ما غافل هلا زوتر تعال
هوش مصنوعی: صدای آنها به ما میرسد از آن خوشگذرانی، ای کسی که از ما غافل شدهای، سریعتر بیا.
منتظر در غیب جان مرد و زن
مول مولت چیست زوتر گام زن
هوش مصنوعی: در انتظار چیزی که در دسترس نیست، جان مرد و زن در حال فراق و جدایی است. ای مولانا، زودتر قدم بردار و به ما ملحق شو.
راه گم کرد او از آن صبح دروغ
چون مگس افتاد اندر دیگ دوغ
هوش مصنوعی: از آن صبح دروغین، او باز راه خود را گم کرد و مانند مگسی به داخل دیگ دوغ افتاد.