بخش ۱۶۳ - حکایت آن مجاهد کی از همیان سیم هر روز یک درم در خندق انداختی به تفاریق از بهر ستیزهٔ حرص و آرزوی نفس و وسوسهٔ نفس کی چون میاندازی به خندق باری به یکبار بینداز تا خلاص یابم کی الیاس احدی الراحتین او گفته کی این راحت نیز ندهم
آن یکی بودش به کف در چل درم
هر شب افکندی یکی در آب یم
تا که گردد سخت بر نفس مجاز
در تأنی درد جان کندن دراز
با مسلمانان به کر او پیش رفت
وقت فر او وا نگشت از خصم تفت
زخم دیگر خورد آن را هم ببست
بیست کرت رمح و تیر از وی شکست
بعد از آن قوّت نماند افتاد پیش
مقعد صدق او ز صدق عشق خویش
صدق جان دادن بود هین سابقوا
از نبی برخوان رجال صدقوا
این همه مردن نه مرگ صورت است
این بدن مر روح را چون آلت است
ای بسا خامی که ظاهر خونش ریخت
لیک نفس زنده آن جانب گریخت
آلتش بشکست و رهزن زنده ماند
نفس زندهست ارچه مرکب خون فشاند
اسپ کشت و راه او رفته نشد
جز که خام و زشت و آشفته نشد
گر به هر خونریزیی گشتی شهید
کافری کشته بدی هم بوسعید
ای بسا نفس شهید معتمد
مرده در دنیا چو زنده میرود
روح رهزن مرد و تن که تیغ اوست
هست باقی در کف آن غزوجوست
تیغ آن تیغست مرد آن مرد نیست
لیک این صورت ترا حیران کنیست
نفس چون مبدل شود این تیغ تن
باشد اندر دست صنع ذوالمنن
آن یکی مردیست قوتش جمله درد
این دگر مردی میانتی همچو گرد
بخش ۱۶۲ - حکایت عیاضی رحمهالله کی هفتاد غزو کرده بود سینه برهنه بر امید شهید شدن چون از آن نومید شد از جهاد اصغر رو به جهاد اکبر آورد و خلوت گزید ناگهان طبل غازیان شنید نفس از اندرون زنجیر میدرانید سوی غزا و متهم داشتن او نفس خود را درین رغبت: گفت عیاضی نود بار آمدمبخش ۱۶۴ - صفت کردن مرد غماز و نمودن صورت کنیزک مصور در کاغذ و عاشق شدن خلیفهٔ مصر بر آن صورت و فرستادن خلیفه امیری را با سپاه گران بدر موصل و قتل و ویرانی بسیار کردن بهر این غرض: مر خلیفهٔ مصر را غماز گفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن یکی بودش به کف در چل درم
هر شب افکندی یکی در آب یم
هوش مصنوعی: شخصی هر شب یک درهم در آب میانداخت و آن درهم را در دست میگرفت.
تا که گردد سخت بر نفس مجاز
در تأنی درد جان کندن دراز
هوش مصنوعی: زمانی که فشار بر روح انسان زیاد شود، درد جدایی آنقدر طولانی و سخت میشود که تحملش دشوار خواهد بود.
با مسلمانان به کر او پیش رفت
وقت فر او وا نگشت از خصم تفت
هوش مصنوعی: او با مسلمانان در میدان نبرد پیش رفت و در زمان نبرد به دشمن توجهی نکرد.
زخم دیگر خورد آن را هم ببست
بیست کرت رمح و تیر از وی شکست
هوش مصنوعی: او زخم دیگری برداشت و آن را هم درمان کرد، در حالی که بیست بار نیز با نیزه و تیر به او حمله کردند و شکست خوردند.
بعد از آن قوّت نماند افتاد پیش
مقعد صدق او ز صدق عشق خویش
هوش مصنوعی: پس از آن دیگر نیرویی نماند و در برابر مقعد صدق او، از صدق عشق خود به زمین افتاده است.
صدق جان دادن بود هین سابقوا
از نبی برخوان رجال صدقوا
هوش مصنوعی: صداقت یعنی جان دادن. پس به سرعت به سمت آنچه نبی (پیامبر) گفته حرکت کنید و به مردان صداقت توجه کنید.
این همه مردن نه مرگ صورت است
این بدن مر روح را چون آلت است
هوش مصنوعی: این همه مردن فقط به معنای پایان زندگی جسمانی نیست. این بدن همچون ابزاری است که روح از آن استفاده میکند.
ای بسا خامی که ظاهر خونش ریخت
لیک نفس زنده آن جانب گریخت
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد هستند که به ظاهر در زندگی دچار مشکلات و سختیهایی میشوند و حتی ممکن است درد و رنجی را تجربه کنند، اما در باطن و در عمق وجودشان هنوز زنده و پر از انرژی و زندگیاند.
آلتش بشکست و رهزن زنده ماند
نفس زندهست ارچه مرکب خون فشاند
هوش مصنوعی: اگر ابزار آن شخص خراب شود و دزد همچنان زنده بماند، نفس او زنده است حتی اگر مرکبش خون ریزد.
اسپ کشت و راه او رفته نشد
جز که خام و زشت و آشفته نشد
هوش مصنوعی: اسب را تربیت کردند، اما او در مسیر خود پیشرفت نکرد و فقط بینظم و ناهنجار باقی ماند.
گر به هر خونریزیی گشتی شهید
کافری کشته بدی هم بوسعید
هوش مصنوعی: اگر به خاطر خونریزی به شهادت رسیدی، حتی اگر در کنار آن کافر هم کشته شده باشد، به خوبی و شرافت تو لطمهای نخواهد خورد.
ای بسا نفس شهید معتمد
مرده در دنیا چو زنده میرود
هوش مصنوعی: بسیاری از نفسها هستند که در دنیا به ظاهر مردهاند، اما در حقیقت زنده به شمار میآیند و ایمان و اعتقادشان همچنان پررنگ و اثرگذار است.
روح رهزن مرد و تن که تیغ اوست
هست باقی در کف آن غزوجوست
هوش مصنوعی: روح انسان وقتی از بدن جدا میشود، مانند رهزنی است که از بدن در حال فرار است. تنها نکتهای که باقی میماند، جسم است که به نوعی شبیه به تیغی است که در دست دزد باقی مانده است.
تیغ آن تیغست مرد آن مرد نیست
لیک این صورت ترا حیران کنیست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تیغ (شمشیر) همان تیغ است، اما شخصی که آن را در دست دارد، ممکن است از شجاعت و مردانگی کمتری برخوردار باشد. اما تصویری که از این شخص میبینید، میتواند شما را متعجب و حیرتزده کند.
نفس چون مبدل شود این تیغ تن
باشد اندر دست صنع ذوالمنن
هوش مصنوعی: زمانی که نفس تغییر کند، این بدن مادی به مانند تیغی در دست خالق رحمتها خواهد بود.
آن یکی مردیست قوتش جمله درد
این دگر مردی میانتی همچو گرد
هوش مصنوعی: این فرد، تمام قدرتش از رنج و درد ناشی میشود و فرد دیگر، مانند گرد و غبار، در میان آنها قرار دارد.
حاشیه ها
1404/04/16 02:07
کوروش
معنای میان تی در مصرع پایانی چیست
1404/05/23 13:07
فرهود
میانتی مختصر میانتهی است.

مولانا