اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواجهای بودست او را دختری
زهرهخدی مهرخی سیمینبری
هوش مصنوعی: در گذشته، فردی مهم و ثروتمند بود که دختری زیبا و با چهرهای جذاب و دلربا داشت.
گشت بالغ داد دختر را به شو
شو نبود اندر کفائت کفو او
هوش مصنوعی: دختر جوان به سن بلوغ رسید و پدرش او را به شوهر داد. اما این مرد، لیاقت و کفایت لازم برای او را نداشت.
خربزه چون در رسد شد آبناک
گر بنشکافی تلف گردد هلاک
هوش مصنوعی: وقتی خربزه به مرحله رسیدن میرسد، آبدار و رقیق میشود. اما اگر آن را بشکافیم، به سرعت خراب و از بین میرود.
چون ضرورت بود دختر را بداد
او بناکفوی ز تخویف فساد
هوش مصنوعی: زمانی که نیاز پیش آمد، او دخترش را به شوهر داد تا از ترس فساد و تباهی جلوگیری کند.
گفت دختر را کزین داماد نو
خویشتن پرهیز کن حامل مشو
هوش مصنوعی: به دختر گفت که از این داماد جدید دوری کن و حامله نشو.
کز ضرورت بود عقد این گدا
این غریباشمار را نبود وفا
هوش مصنوعی: از آنجا که نیاز بود، این گدا به این عقد درآمد. وفایی در این ارتباط میان این غریب وجود ندارد.
ناگهان بجهَد کند ترک همه
بر تو طفل او بماند مظلمه
هوش مصنوعی: ناگهان، ممکن است که ترک (رها کند) تمام مسئولیتها و کارها را، اما کودک بیپناه او همچنان باقی بماند و در معرض ناملایمات و مشکلات قرار گیرد.
گفت دختر کای پدر خدمت کنم
هست پندت دلپذیر و مغتنم
هوش مصنوعی: دختر به پدرش میگوید که میخواهد به او خدمت کند و نصیحتهای او برایش ارزشمند و دلپذیر است.
هر دو روزی هر سه روزی آن پدر
دختر خود را بفرمودی حذر
هوش مصنوعی: هر دو یا سه روز، آن پدر به دخترش دستور میداد که احتیاط کند.
حامله شد ناگهان دختر ازو
چون بود هر دو جوان خاتون و شو
هوش مصنوعی: ناگهان دختر جوان باردار شد، در حالی که هر دو، او و همسرش جوان بودند.
از پدر او را خفی میداشتش
پنج ماهه گشت کودک یا که شش
هوش مصنوعی: او را پدرش پنهان میکرد و بعد از پنج یا شش ماه، کودک بزرگ شد.
گشت پیدا گفت بابا چیست این
من نگفتم که ازو دوری گزین
هوش مصنوعی: در اینجا فردی دربارهٔ موضوعی صحبت میکند و از دیگران میخواهد که از آن دوری کنند. او میخواهد بگوید که نباید به چیزی که در دسترس است، بیتوجهی کرد و باید آن را شناخت و درک کرد. احساس کنجکاوی و جستوجو برای یافتن پاسخ، به خوبی در این کلمات نمایان است.
این وصیتهای من خود باد بود
که نکردت پند و وعظم هیچ سود
هوش مصنوعی: این وصیتهای من از باد است، چرا که نه نصیحت و پندی به تو داد و نه هیچ فایدهای داشت.
گفت بابا چون کنم پرهیز من
آتش و پنبهست بیشک مرد و زن
دختر به پدر گفت: پدرم چگونه از من می خواهید که با او ربطه نداشته باشم در حالی که مرد و زن مثل آتش و پنبه هستند، کنایه از این که به صورت فطری به هم گرایش دارند
پنبه را پرهیز از آتش کجاست
یا در آتش کی حفاظست و تقاست
هوش مصنوعی: پنبه نباید به آتش نزدیک شود، زیرا در آن صورت به شدت آسیب میبیند و نمیتواند از خود محافظت کند.
گفت من گفتم که سوی او مرو
تو پذیرای منی او مشو
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که من به تو گفتم به سمت او نرو، زیرا تو باید پذیرای من باشی و او نباید به تو نزدیک شود.
در زمان حال و انزال و خوشی
خویشتن باید که از وی در کشی
هوش مصنوعی: در لحظههای حال و در هنگام لذت و شادمانی، باید همواره از خودت مراقبت کنی و در زندگیات آگاه باشی.
گفت کی دانم که انزالش کی است
این نهانست و به غایت دوردست
هوش مصنوعی: گفت: نمیدانم که زمان بیرون آمدن این راز چه زمانی است، زیرا این موضوع پنهان و بسیار دور از دسترس من است.
گفت چشمش چون کلاپیسه شود
فهم کن که آن وقت انزالش بود
هوش مصنوعی: وقتی که چشم او گود و جذاب شود، بفهم که آن زمان او به اوج لذت رسیده است.
گفت تا چشمش کلاپیسه شدن
کور گشتست این دو چشم کور من
هوش مصنوعی: میگوید وقتی که چشمان او مانند کلاپیسیهها (چشمهای ظریح) شدند، دیگر بیناییاش را از دست داد. این دو چشم من نیز مانند او نابینا شدهاند.
نیست هر عقلی حقیری پایدار
وقت حرص و وقت خشم و کارزار
هوش مصنوعی: هر عقل و فهمی نمیتواند در همه زمانها و شرایط ثابت بماند، به ویژه در زمانهایی که حرص، خشم و جنگ وجود دارد.
حاشیه ها
این داستان در جلسه ی اینترنتی 144 مثنوی معنوی شرح شده است در لینک زیر آدرس صفحه ی مربوطه را می بینید چنانکه مانند من دوست دارید کسی داستان های مثنوی را برایتان بخواند و توضیح دهد و شما فقط روی بالش بخوابید و به آنها گوش دهید! لینک زیر را نگاه بیندازید که بسیار مخصوص شماست:
پیوند به وبگاه بیرونی
صفحه ی اصلی جلسات:
پیوند به وبگاه بیرونی
خداحافظ
در بیت هفتم " بجهد" بهتر اس تا " به حهد"
به صورت فعلی هم وزن مغشوش می شود هم معنا
1400/12/01 09:03
majid ۰mrani
از دست این مولانای جان با این پندهاش 😉😉😉
1400/12/01 13:03
رضا از کرمان
سلام بر دوستان عزیز
در توضیح نوشتار آقا مجید باید بعرض مبارکتان برسانم که این بخش از مثنوی به واسطه توضیح وبسط مطب پیشین آمده در بخش قبلی که حالا بواسطه بکار بردن بعضی الفاظ خواندنش رو به شما محول نموده واز نقل قول پرهیز میکنم (از بیت۳۷۰۸) ایشان این موضوع را یادآور گردیده که آدمهای تهی از معنویات در قبال شهوات نفسانی ودر اینجا بطور خاص غریزه جنسی زمام عقل واراده را از دست داده وکاملا مطیع قوای شهوانی میگردند .
از منظر دیگر چون عنوان میکند که داماد هم کفو دختر نبوده شاید بتوان اینگونه نیز برداشت کرد ما آدمیان با روح جاودانی ووالای خدایی در حکم عروسی هستیم که به عقد این دنیای فانی در آمده ایم پس حال که از اجبار به این عقد تن داده ایم پس بهتر است به نصیحت پدر که در اینجا همان خداوند است گوش داده ودر مقابل تمایلات دنیوی بایستیم و فرزند وعقبهای را لااقل بوجود نیاوریم که در آتی گریبان گیرمان نگردد البته این برداشت بنده است ودر صورت راهنمایی بزرگان ودوستان یقینا خرسند میگردم.
شاد وخرم باشید