بخش ۱۵۳ - تفسیر این آیت که وَ إِنَّ الدّارَ الآخِرةَ لَهیَ الحَیَوانُ لَوْ کانوا یَعْلَمونَ کی در و دیوار و عرصهٔ آن عالم و آب و کوزه و میوه و درخت همه زندهاند و سخنگوی و سخنشنو و جهت آن فرمود مصطفی علیه السلام کی الدُّنیا جیفةٌ وَ طُلّابُها کلابٌ و اگر آخرت را حیات نبودی آخرت هم جیفه بودی جیفه را برای مردگیش جیفه گویند نه برای بوی زشت و فرخجی
آن جهان چون ذره ذره زندهاند
نکتهدانند و سخن گویندهاند
در جهان مردهشان آرام نیست
کین علف جز لایق انعام نیست
هر که را گلشن بود بزم و وطن
کی خورد او باده اندر گولخن
جای روح پاک علیین بود
کرم باشد کش وطن سرگین بود
بهر مخمور خدا جام طهور
بهر این مرغان کور این آب شور
هر که عدل عمرش ننمود دست
پیش او حجاج خونی عادلست
دختران را لعبت مرده دهند
که ز لعب زندگان بیآگهند
چون ندارند از فتوت زور و دست
کودکان را تیغ چوبین بهترست
کافران قانع بنقش انبیا
که نگاریدهست اندر دیرها
زان مهان ما را چو دور روشنیست
هیچمان پروای نقش سایه نیست
این یکی نقشش نشسته در جهان
وآن دگر نقشش چو مه در آسمان
این دهانش نکتهگویان با جلیس
و آن دگر با حق به گفتار و انیس
گوش ظاهر این سخن را ضبط کن
گوش جانش جاذب اسرار کن
چشم ظاهر ضابط حلیهٔ بشر
چشم سر حیران مازاغ البصر
پای ظاهر در صف مسجد صواف
پای معنی فوق گردون در طواف
جزو جزوش را تو بشمر همچنین
این درون وقت و آن بیرون حین
این که در وقتست باشد تا اجل
وان دگر یار ابد قرن ازل
هست یک نامش ولی الدولتین
هست یک نعتش امام القبلتین
خلوت و چله برو لازم نماند
هیچ غیمی مر ورا غایم نماند
قرص خورشیدست خلوتخانهاش
کی حجاب آرد شب بیگانهاش
علت و پرهیز شد بحران نماند
کفر او ایمان شد و کفران نماند
چون الف از استقامت شد به پیش
او ندارد هیچ از اوصاف خویش
گشت فرد از کسوهٔ خوهای خویش
شد برهنه جان به جانافزای خویش
چون برهنه رفت پیش شاه فرد
شاهش از اوصاف قدسی جامه کرد
خلعتی پوشید از اوصاف شاه
بر پرید از چاه بر ایوان جاه
این چنین باشد چو دردی صاف گشت
از بن طشت آمد او بالای طشت
در بن طشت از چه بود او دردناک
شومی آمیزش اجزای خاک
یار ناخوش پر و بالش بسته بود
ورنه او در اصل بس برجسته بود
چون عتاب اهبطوا انگیختند
همچو هاروتش نگون آویختند
بود هاروت از ملاک آسمان
از عتابی شد معلق همچنان
سرنگون زان شد که از سر دور ماند
خویش را سر ساخت و تنها پیش راند
آن سپد خود را چو پر از آب دید
کرد استغنا و از دریا برید
بر جگر آبش یکی قطره نماند
بحر رحمت کرد و او را باز خواند
رحمتی بیعلتی بیخدمتی
آید از دریا مبارک ساعتی
الله الله گرد دریابار گرد
گرچه باشند اهل دریابار زرد
تا که آید لطف بخشایشگری
سرخ گردد روی زرد از گوهری
زردی رو بهترین رنگهاست
زانک اندر انتظار آن لقاست
لیک سرخی بر رخی که آن لامعست
بهر آن آمد که جانش قانعست
که طمع لاغر کند زرد و ذلیل
نیست او از علت ابدان علیل
چون ببیند روی زرد بیسقم
خیره گردد عقل جالینوس هم
چون طمع بستی تو در انوار هو
مصطفی گوید که ذلت نفسه
نور بیسایه لطیف و عالی است
آن مشبک سایهٔ غربالی است
عاشقان عریان همیخواهند تن
پیش عنینان چه جامه چه بدن
روزهداران را بود آن نان و خوان
خرمگس را چه ابا چه دیگدان
بخش ۱۵۲ - باز جواب گفتن آن امیر ایشان را: گفت نه نه من حریف آن میمبخش ۱۵۴ - دگربار استدعاء شاه از ایاز کی تاویل کار خود بگو و مشکل منکران را و طاعنان را حل کن کی ایشان را در آن التباس رها کردن مروت نیست: این سخن از حد و اندازهست بیش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن جهان چون ذره ذره زندهاند
نکتهدانند و سخن گویندهاند
هوش مصنوعی: آن جهان مانند ذرات کوچک زندگی دارد و از نکتههای عمیق آگاهی دارند و توانایی سخن گفتن نیز دارند.
در جهان مردهشان آرام نیست
کین علف جز لایق انعام نیست
هوش مصنوعی: در این دنیا، افرادی که مردهاند آرامش ندارند، زیرا این علف (زندگی یا نعمت) تنها برای کسانی که شایستگی دارند، ارزشی دارد.
هر که را گلشن بود بزم و وطن
کی خورد او باده اندر گولخن
هوش مصنوعی: هر کسی که در باغ و سرزمین خودش خوشبختی و آرامش دارد، چرا باید در جایی بیگانه و نامناسب به دنبال لذت و خوشحالی برود؟
جای روح پاک علیین بود
کرم باشد کش وطن سرگین بود
هوش مصنوعی: جایگاه روح پاکان در آسمانهای بالا است، و برای کسی که در سرزمین آلوده زندگی میکند، فقط کرم میماند.
بهر مخمور خدا جام طهور
بهر این مرغان کور این آب شور
هوش مصنوعی: برای نوشیدن خوشی و شادابی الهی، این جام پاک را به خاطر این پرندگان نابینا که به آب شور دسترسی دارند، آماده کردهایم.
هر که عدل عمرش ننمود دست
پیش او حجاج خونی عادلست
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگیاش عدل و انصاف را رعایت نکند، در واقع در برابر حجاج، که قانونی و عادل است، قرار خواهد گرفت.
دختران را لعبت مرده دهند
که ز لعب زندگان بیآگهند
هوش مصنوعی: دختران را به بازیچههای بیجان میدهند، زیرا از بازی زندگی و واقعیتها بیخبرند.
چون ندارند از فتوت زور و دست
کودکان را تیغ چوبین بهترست
هوش مصنوعی: از آنجایی که جوانان به دلیل نداشتن استعداد و شجاعت در رفتارهای بزرگمنشانه، فاقد قدرت و توانایی هستند، بهتر است که سلاحهای آنها از چوب باشد تا آسیب کمتری به دیگران بزنند.
کافران قانع بنقش انبیا
که نگاریدهست اندر دیرها
هوش مصنوعی: کافران به تصاویری که از پیامبران در معابد وجود دارد راضی هستند.
زان مهان ما را چو دور روشنیست
هیچمان پروای نقش سایه نیست
هوش مصنوعی: از آن مهانی که دور و بر ماست، روشنی و زیبایی وجود دارد. ما هیچگونه نگرانی از نقش و اثرات سایههای آن محیط نداریم.
این یکی نقشش نشسته در جهان
وآن دگر نقشش چو مه در آسمان
هوش مصنوعی: این شخص یکی از نقشهای خود را در دنیا به زیبایی ایفا میکند، و دیگری همچون ماه در آسمان، درخشانی و جاذبهای خاص دارد.
این دهانش نکتهگویان با جلیس
و آن دگر با حق به گفتار و انیس
هوش مصنوعی: این شخص با یکی از دوستانش در حال صحبت است و در عین حال، حرفهایش را با معنای عمیق و حکمتآمیز بیان میکند. در حالی که دیگران هم گوش به سخنان او هستند و از این گفتوگو لذت میبرند.
گوش ظاهر این سخن را ضبط کن
گوش جانش جاذب اسرار کن
هوش مصنوعی: به حرفهای ظاهری توجه کن و آنها را بشنو، اما برای درک عمیقتر به حقیقتی که در پس آنها نهفته است، دقت کن و به اسرار آن پی ببر.
چشم ظاهر ضابط حلیهٔ بشر
چشم سر حیران مازاغ البصر
هوش مصنوعی: چشم ظاهری ما برای دیدن زیباییهای دنیا طراحی شده، اما چشم فراتر از ظاهر، به عمق و حقیقت وجود انسانها مینگرد و در اینجا حیرت و شگفتی وجود دارد.
پای ظاهر در صف مسجد صواف
پای معنی فوق گردون در طواف
هوش مصنوعی: ظاهر در صف نمازخانه مسجد ایستاده، اما معنای عمیقتر در چرخش و دایرهای نامرئی در حال حرکت است.
جزو جزوش را تو بشمر همچنین
این درون وقت و آن بیرون حین
هوش مصنوعی: هر بخش از چیزها را به دقت بشمار، همچنین این لحظه درون و آن لحظه بیرون را هم در نظر بگیر.
این که در وقتست باشد تا اجل
وان دگر یار ابد قرن ازل
هوش مصنوعی: اینکه در زمان مشخصی قرار داریم تا مرگ فرارسد و یار ابدی در اثر گذر زمان پیدا شود.
هست یک نامش ولی الدولتین
هست یک نعتش امام القبلتین
هوش مصنوعی: یک نام دارد که نشاندهندهی دو قدرت است و یک توصیف از او به عنوان پیشوای دو قبله است.
خلوت و چله برو لازم نماند
هیچ غیمی مر ورا غایم نماند
هوش مصنوعی: در تنهایی و دوری از مردم، نیازی به پنهان شدن نیست و هیچ ابری نمیتواند او را پوشانده و پنهان کند.
قرص خورشیدست خلوتخانهاش
کی حجاب آرد شب بیگانهاش
هوش مصنوعی: خورشید در خلوتخانهاش به مانند قرصی درخشان است و هیچ شببیگانهای نمیتواند بر او پرده بیفکند.
علت و پرهیز شد بحران نماند
کفر او ایمان شد و کفران نماند
هوش مصنوعی: وقتی انسان به درستی از علتها آگاه میشود و از اشتباهات و خطرات پرهیز میکند، بحرانها از بین میروند. در این شرایط، کفر و شک، به ایمان و باور تبدیل میشود و نشانههای قفلی و سرسختی نیز محو میشوند.
چون الف از استقامت شد به پیش
او ندارد هیچ از اوصاف خویش
هوش مصنوعی: زمانی که حرف "الف" با استقامت و پشتکار به جلو حرکت میکند، دیگر هیچیک از ویژگیهای خود را نمیتواند از دست بدهد.
گشت فرد از کسوهٔ خوهای خویش
شد برهنه جان به جانافزای خویش
هوش مصنوعی: فرد از پوشش و عاداتش جدا شد و روحش به حقیقت وجود خودش نزدیکتر گردید.
چون برهنه رفت پیش شاه فرد
شاهش از اوصاف قدسی جامه کرد
هوش مصنوعی: وقتی شخصی بدون لباس و عریان به حضور پادشاه میرود، پادشاه از ویژگیهای روحانی او بهرهمند میشود و او را با لباس شایستهای محشور میسازد.
خلعتی پوشید از اوصاف شاه
بر پرید از چاه بر ایوان جاه
هوش مصنوعی: پوششی بر تن کرد که نشانههای سلطنت را داشت و از چاه به بلندای کاخ بالا رفت.
این چنین باشد چو دردی صاف گشت
از بن طشت آمد او بالای طشت
هوش مصنوعی: وقتی که دردی به روشنی و وضوح پیدا میشود، از عمق خجالت و پنهانی به سطح میآید و خود را نشان میدهد.
در بن طشت از چه بود او دردناک
شومی آمیزش اجزای خاک
هوش مصنوعی: در دل ظرفی، چه چیزی باعث شده است که او با حالت دردناک و نازیبا به هم آمیخته باشد؟
یار ناخوش پر و بالش بسته بود
ورنه او در اصل بس برجسته بود
هوش مصنوعی: دوست عزیز حال خوبی نداشت و نمیتوانست پرواز کند، اما در واقع او از نظر توانمندی و استعداد بسیار برجسته و توانمند بود.
چون عتاب اهبطوا انگیختند
همچو هاروتش نگون آویختند
هوش مصنوعی: وقتی عتاب و سرزنش آغاز شد، مانند هاروت به پایین سقوط کردند و سرنگون شدند.
بود هاروت از ملاک آسمان
از عتابی شد معلق همچنان
هوش مصنوعی: هاروت، فرشتهای از آسمان، به خاطر برخورد تند و عتابآمیز از مقام خود به حالت تعلیق درآمد و در همان حالت باقی ماند.
سرنگون زان شد که از سر دور ماند
خویش را سر ساخت و تنها پیش راند
هوش مصنوعی: کسی که از سر دور میافتد و به تنهایی و بدون همفکری دیگران پیش میرود، به خاطر همین تنهایی و عدم ارتباط صحیح دچار سقوط میشود.
آن سپد خود را چو پر از آب دید
کرد استغنا و از دریا برید
هوش مصنوعی: وقتی آن سپیدار دید که از باران پر آب شده است، احساس بی نیازی کرد و از دریا فاصله گرفت.
بر جگر آبش یکی قطره نماند
بحر رحمت کرد و او را باز خواند
هوش مصنوعی: به خاطر رحمت بیپایان، هیچ نشانی از درد و رنج در دل او باقی نماند و دوباره به او نزدیک و مورد محبت قرار گرفت.
رحمتی بیعلتی بیخدمتی
آید از دریا مبارک ساعتی
هوش مصنوعی: رحمت و نعمتهایی بدون هیچ دلیلی و به طور ناگهانی از دریا میرسد، در ساعتی مبارک و خوشیمن.
الله الله گرد دریابار گرد
گرچه باشند اهل دریابار زرد
هوش مصنوعی: خدا خدا کن و به سمت دریا برو، هرچند که اهل دریا ممکن است زرد و بیمهر به نظر برسند.
تا که آید لطف بخشایشگری
سرخ گردد روی زرد از گوهری
هوش مصنوعی: زمانی که بخشایش و لطف خداوند به انسان میرسد، چهرهاش از شوق و سرخوشی به رنگ سرخ در میآید و زردی و غم از چهرهاش محو میشود.
زردی رو بهترین رنگهاست
زانک اندر انتظار آن لقاست
هوش مصنوعی: زردی، زیباترین رنگهاست چرا که در انتظار آن دیدار قرار دارد.
لیک سرخی بر رخی که آن لامعست
بهر آن آمد که جانش قانعست
هوش مصنوعی: اما سرخی بر روی کسی که آن را زیبا میسازد، به خاطر آن است که روحش راضی و خرسند است.
که طمع لاغر کند زرد و ذلیل
نیست او از علت ابدان علیل
هوش مصنوعی: طمع باعث میشود که انسان زرد و ضعیف شود و اگر کسی دچار ضعف و بیماری است، به دلیل این طمعهایش نیست.
چون ببیند روی زرد بیسقم
خیره گردد عقل جالینوس هم
هوش مصنوعی: وقتی کسی رنگ زرد و بیمارگونهای را ببیند، حتی عقل و درک بزرگترین دانشمندان هم میتواند گیج و متعجب شود.
چون طمع بستی تو در انوار هو
مصطفی گوید که ذلت نفسه
هوش مصنوعی: زمانی که به نورهای وجود پیامبر اکرم (ص) امیدوار و طمعکار شدی، باید بدان که این کار سبب ذلت و خاری نفس تو خواهد شد.
نور بیسایه لطیف و عالی است
آن مشبک سایهٔ غربالی است
هوش مصنوعی: نور بدون سایه، نازک و باارزش است، اما سایههایی که به شکل مشبک ایجاد میشوند، مانند نایابی از غربال محسوب میشوند.
عاشقان عریان همیخواهند تن
پیش عنینان چه جامه چه بدن
هوش مصنوعی: عاشقان بیپرده و خالص میخواهند که با وجود قساوت و بیرحمی دیگران، خود را با افتخار و بدون هیچ پوششی نشان دهند، نه تنها از نظر جسمی بلکه از نظر روحی نیز.
روزهداران را بود آن نان و خوان
خرمگس را چه ابا چه دیگدان
هوش مصنوعی: روزهداران از خوشحالی و لذت به سر میبرند، اما برای خرمگس فرقی نمیکند که در چه ظرفی غذایی وجود دارد یا چه شرایطی حاکم است.
حاشیه ها
1391/09/27 22:11
hmz
از آخر بیت 13
"د" جا افتاده:
آن سپد خود را چو پر از آب دید
کر استغنا و از دریا برید
1395/10/04 21:01
غلامحسین آتشی
بنظرم غلط املایی وجود دارد
آن سبد خود را چو پُر از آب دید
کرد استغنا و از دریا برید
بر جگر، آبش یکی قطره نماند
بحر، رحمت کرد و او را باز خواند
رحمتی، بی علّتی، بی خدمتی
آید از دریا، مبارک ساعتی
1400/06/30 16:08
آصف
همچنانکه دو دوست عزیز بالا اشاره کردند ، در بیت ۳۶۲۳ /دفتر ۵- بیت ۱۳ در این صفحه ( مطابق مثنوی به تصحیح محمد علی موحد )
آن سبد خود را چو پُر از آب دید
کرد استغنا و از دریا برید
که اینجا در مصراع اول سپد نوشته شده که در باره سبد و سپد خیلی بحث نیست مهم در مصراع دوم ، « دال » کرد است که در نوشتار شما جا افتاده است.