گنجور

بخش ۱۵۲ - باز جواب گفتن آن امیر ایشان را

گفت نه نه من حریف آن میم
من به ذوق این خوشی قانع نیم
من چنان خواهم که هم‌چون یاسمین
کژ همی‌گردم چنان گاهی چنین
وارهیده از همه خوف و امید
کژ همی‌گردم بهر سو هم‌چو بید
هم‌چو شاخ بید گردان چپ و راست
که ز بادش گونه گونه رقصهاست
آنک خو کردست با شادی می
این خوشی را کی پسندد خواجه کی
انبیا زان زین خوشی بیرون شدند
که سرشته در خوشی حق بدند
زانک جانشان آن خوشی را دیده بود
این خوشیها پیششان بازی نمود
با بت زنده کسی چون گشت یار
مرده را چون در کشد اندر کنار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت نه نه من حریف آن میم
من به ذوق این خوشی قانع نیم
هوش مصنوعی: او می‌گوید که من نمی‌توانم با آن موجود جذاب رقابت کنم و از این شادی کوچک راضی هستم.
من چنان خواهم که هم‌چون یاسمین
کژ همی‌گردم چنان گاهی چنین
هوش مصنوعی: من می‌خواهم مثل یاسمن، گاهی به این سو و آن سو بروم و دلتنگی‌ها و نازک‌طبعی‌های خود را نشان دهم.
وارهیده از همه خوف و امید
کژ همی‌گردم بهر سو هم‌چو بید
هوش مصنوعی: از همه ترس و امید رها شدم و مانند بیدی به هر سوی می‌چرخم.
هم‌چو شاخ بید گردان چپ و راست
که ز بادش گونه گونه رقصهاست
هوش مصنوعی: مانند شاخ بید که به چپ و راست می‌چرخد و در باد به شکل‌های مختلفی می‌رقصد.
آنک خو کردست با شادی می
این خوشی را کی پسندد خواجه کی
هوش مصنوعی: این شعر به احساساتی اشاره دارد که در پی شادی و خوشحالی حاصل از میگساری و زندگی carefree به وجود می‌آید. گوینده به نوعی می‌پرسد که آیا کسی این خوشی را می‌تواند رد کند یا به آن اهمیت ندهد. در واقع، او به زیبایی و لذت‌های زندگی اشاره دارد و می‌خواهد بداند کی می‌تواند از این خوشی دست بکشد یا آن را نپسندد.
انبیا زان زین خوشی بیرون شدند
که سرشته در خوشی حق بدند
هوش مصنوعی: پیامبران به خاطر اینکه در خوشی حقی را که در عالم خوشی وجود دارد، شناسایی و درک کردند، از آن خوشی بیرون رفتند.
زانک جانشان آن خوشی را دیده بود
این خوشیها پیششان بازی نمود
هوش مصنوعی: زیرا آن‌ها جانشان طعم آن خوشی را چشیده بود، پس این خوشی‌ها برایشان همچون یک بازی نمایش داده می‌شد.
با بت زنده کسی چون گشت یار
مرده را چون در کشد اندر کنار
هوش مصنوعی: اگر کسی با معشوق خود که نماد زیبایی است، زندگی کند، چه فرقی می‌کند که یار مرده را در کنارش داشته باشد؟

خوانش ها

بخش ۱۵۲ - باز جواب گفتن آن امیر ایشان را به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1404/05/15 14:08
کوروش

این داستان همینجا ناتمام موند ؟

 

نفهمیدیم امیر آخر سر با زاهد چیکار کرد 

 

1404/05/15 17:08
رضا از کرمان

درود 

باید توجه داشت وبارها گفته‌ام که حکایات نقل شده در مثنوی  به جهت تفنن و وقت گذرانی نیامده‌اند  وحضرت مولانا به جهت راهنمایی سالکان طریق حق آنها را آورده و هر کارکتر نمادی واستعاره‌ای است تا ایشان مقصود خود را بیان کند  در کتاب قصص مثنوی اصل این حکایت را استاد فروزانفر  طبق کتاب احیا العلوم به زمان خلافت معتضد عباسی  وآن شخص زاهد را ابوالحسن نوری از عرفای آن دوره دانسته است که خم‌های شراب خلیفه را میشکند والی آخر که باعث اطاله کلام میگردد  ومولانا باذهن خلاق خود در اصل حکایت تصرف کرده . 

در اینجا امیر استعاره از اولیای الهی وانسان کامل  و شراب کنایه از خرد خدایی وشراب معرفت وعشق  الهی  و زاهد کنایه از متشرعینی است که از باده عشق ناآگاهند  و بدلیل اینکه نمیتوانسته  باده‌خواری را توجیه کند در آخر به پند واندرز پرداخته  کما اینکه در ابیات قبل  از حکایت ضیا دلق وشیخ الاسلام نیز چنین آورده

طالب یزدان وآنگه عیش ونوش؟

باده شیطان و وآنگه نیم هوش ؟

 

هوش تو بی می چنین پژمرده است

هوش‌ها باید بر آن هوش تو بست 

 

تا چه باشد هوش تو هنگام سکر

ای چو مرغی گشته صید دام سکر 

 

پس میبینیم برای مذموم داشتن باده انگوری ومسکرات رایج  الکلی در آخر آورده 

 گفت نه نه من حریف آن می‌ام

من به ذوق این خوشی قانع نی‌ام 

الی آخر که داره میکه آنان که از باده عشق الهی مستند هرگز لذات دنیوی برایشان جلوه‌ای ندارد واولیا ورسولان  الهی بدین دلیل از خوشی‌های زندگی دست  کشیده‌اند  که در نشاط  معنوی غوطه ورند( البته نمیشه به قطع گفت واغراقه بنظرم چون استثنا هم دارد).ودر همینجا حکایت را جمع کرده

  شاید توقع داشتی زاهد بیچاره که سبوی شراب را شکسته اعدام کنه امرای قدیم از امرای امروزی رحم‌دلتر بودن  امیر هم امیرهای قدیم 

شاد باشی عزیزم 

1404/07/24 18:09
علی میراحمدی

من چنان خواهم که هم‌چون یاسمین

کژ همی‌گردم چنان گاهی چنین

وارهیده از همه خوف و امید

کژ همی‌گردم بهر سو هم‌چو بید

هم‌چو شاخ بید گردان چپ و راست

که ز بادش گونه گونه رقصهاست