برگردان به زبان ساده
شاه با دلقک همی شطرنج باخت
مات کردش زود خشم شه بتاخت
هوش مصنوعی: شاه با دلقک در حال بازی شطرنج بود و ناگهان دلقک به گونهای او را باخت که شاه عصبانی شد و بر او خشم گرفت.
گفت شه شه و آن شه کبرآورش
یک یک از شطرنج میزد بر سرش
هوش مصنوعی: امیر با اقتدار از پادشاهش خواست که در بازی شطرنج، حرکتهای قهری و قاطع انجام دهد و هر بار حرکتی به سمت او انجام میدهند، نشاندهندهی برتری و تسلط اوست.
که بگیر اینک شهت ای قلتبان
صبر کرد آن دلقک و گفت الامان
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر وضعیتی است که شخصی در حال تحیر و سردرگمی است و در نهایت به این نتیجه میرسد که باید تسلیم واقعیت شود. او به نوعی به دلقکی اشاره میکند که از وضعیت پیشآمده ناباورانه است و وضعیت را خطرناک و تهدیدآمیز میبیند. در کل، حس رنج و ناامیدی در این ابیات مشهود است.
دست دیگر باختن فرمود میر
او چنان لرزان که عور از زمهریر
هوش مصنوعی: دست دیگری که باخت، به او گفتند که مانند کسی است که در سرما و یخبندان به شدت میلرزد.
باخت دست دیگر و شه مات شد
وقت شه شه گفتن و میقات شد
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از شکست و تنگنای موقعیت است. زمانی فرا میرسد که شخصی به دلیل شرایط دشوار، به شکستی غیرقابل بازگشت دچار میشود و این لحظهای است که او باید از مقام خود کنار رود و تغییراتی در وضعیت جاری حاصل گردد. در نهایت، این موقعیت به نوعی به یک نقطه عطف یا زمان تعیینکننده تبدیل میشود.
بر جهید آن دلقک و در کنج رفت
شش نمد بر خود فکند از بیم تفت
هوش مصنوعی: دلقکی به سرعت حرکت کرد و در یک گوشه پنهان شد و از ترس گرما، شش لایه پارچه روی خود انداخت.
زیر بالشها و زیر شش نمد
خفت پنهان تا ز زخم شه رهد
هوش مصنوعی: زیر بالشها و زیر نمد خوابیدهای و پنهان شدهای تا از زخمهای شاه رهایی یابی.
گفت شه هی هی چه کردی چیست این
گفت شه شه شه شه ای شاه گزین
هوش مصنوعی: شاه گفت: چه کردی؟ این چه وضعی است؟ و پاسخ داد: ای شاه، تو خود بهترین انتخاب را داشتهای.
کی توان حق گفت جز زیر لحاف
با تو ای خشمآور آتشسجاف
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند بهراحتی از حقیقت سخن بگوید، جز زمانی که در کنار تو و در زیر پوشش خواب، دور از هیاهوی تو هستم، ای پررنگکنندهٔ خشم و آتش.
ای تو مات و من ز زخم شاه مات
میزنم شه شه به زیر رختهات
هوش مصنوعی: تو در حیرت و شگفتی به سر میبری، و من بر اثر زخمی که از عشق تو خوردهام، به طور مداوم فریاد میزنم. صدای من به زیر لایههای وجودت میرسد.
چون محله پر شد از هیهای میر
وز لگد بر در زدن وز دار و گیر
هوش مصنوعی: زمانی که محله پر از سر و صدای مردم و نزاع و درگیری شد، همه در حال کوبیدن به در بودند و وضعیت به شدت آشفته بود.
خلق بیرون جست زود از چپ و راست
کای مقدم وقت عفوست و رضاست
هوش مصنوعی: مردم از هر سو به سرعت دور شدند، زیرا وقت عفو و راضی شدن فرا رسیده است.
مغز او خشکست و عقلش این زمان
کمترست از عقل و فهم کودکان
هوش مصنوعی: او از درک و فهم قوی بیبهره است و عقلش در حال حاضر از عقل و فهم کودکانه هم کمتر شده است.
زهد و پیری ضعف بر ضعف آمده
واندر آن زهدش گشادی ناشده
هوش مصنوعی: زهد و پیری موجب شده که ضعف و ناتوانی بر هم افزوده شود و در دل این زهد، هیچ گشایش و راحتی وجود ندارد.
رنج دیده گنج نادیده ز یار
کارها کرده ندیده مزد کار
هوش مصنوعی: کسی که در عشق و محبت سختیها را تحمل کرده، به جایی رسیده که ثروت و ارزشهای نهانی را از محبوب به دست آورده است، اما در عوض آن چیزی که کرده، پاداش کارش را نادیده گرفته است.
یا نبود آن کار او را خود گهر
یا نیامد وقت پاداش از قدر
هوش مصنوعی: یا اینکه به خاطر خودش کاری نکرد، یا اینکه زمان مناسب پاداش آمدن هنوز نرسیده است.
یا که بود آن سعی چون سعی جهود
یا جزا وابستهٔ میقات بود
هوش مصنوعی: آیا آن تلاش مانند تلاش یهودی بود، یا پاداشی که وابسته به موعد معین است؟
مر ورا درد و مصیبت این بس است
که درین وادی پر خون بیکس است
هوش مصنوعی: او به تنهایی در این سرزمین پرخون و پر از درد و مصیبت قرار دارد و همین برای او کافی است که احساس بیکسی کند.
چشم پر درد و نشسته او به کنج
رو ترش کرده فرو افکنده لنج
هوش مصنوعی: چشمش پر از درد است و در گوشهای نشسته، چهرهاش در هم رفته و نگاهی غمگین به زمین دوخته است.
نه یکی کحال کو را غم خورد
نیش عقلی که به کحلی پی برد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که به درد و رنج عدم شناخت دچار شده، نمیتواند به آسانی از مشکلات خود عبور کند. او باید بیدار شود و به حقیقتی که از آن غافل است، پی ببرد. در واقع، نادانی و غفلت از حقیقت باعث میشود که فرد به مشکلات خود کمتر توجه کند.
اجتهادی میکند با حزر و ظن
کار در بوکست تا نیکو شدن
هوش مصنوعی: او با احتیاط و تردید در کارش تلاش میکند تا به بهترین نتیجه دست یابد.
زان رهش دورست تا دیدار دوست
کو نجوید سر رئیسیش آرزوست
هوش مصنوعی: او از راهی دور به ملاقات دوست مینشیند و آرزوی رئیسی را در سر دارد که به او برسد.
ساعتی او با خدا اندر عتاب
که نصیبم رنج آمد زین حساب
هوش مصنوعی: ساعتی با خدا در حال دلخوری بودم، چون به خاطر حساب و کتابی که کرده بودم، نصیبم فقط رنج و سختی بود.
ساعتی با بخت خود اندر جدال
که همه پران و ما ببریده بال
هوش مصنوعی: مدتی را با سرنوشت خود درگیر هستیم، در حالی که همه خوشبخت هستند و ما در حال از دست دادن فرصتها و تواناییهایمان هستیم.
هر که محبوس است اندر بو و رنگ
گرچه در زهدست باشد خوش تنگ
هر کس در قید و بند محدودیت و رنگ و بو گرفتار گشته است هرچند اگر زاهد باشد خوی او تنگ است و بدحال است.
تا برون ناید ازین ننگین مناخ
کی شود خویش خوش و صدرش فراخ
هوش مصنوعی: تا وقتی که از این وضعیت ننگین خارج نشوم، چگونه میتوانم خود را خوشحال و آزاد احساس کنم؟
زاهدان را در خلا پیش از گشاد
کارد و استره نشاید هیچ داد
هوش مصنوعی: زاهدان و اهل تقوا در حال تنهایی و در شرایط سخت باید از هر گونه ناامیدی و ناگزیری فاصله بگیرند و در مواجهه با مشکلات و چالشها از تسلیم شدن بپرهیزند.
کز ضجر خود را بدراند شکم
غصهٔ آن بیمرادیها و غم
هوش مصنوعی: به خاطر رنج و غم ناشی از شادیهای ناپایدار، احساس گرسنگی و درد میکنم.
حاشیه ها
حرز و ظن صحیح است؛ حزر اشتباه است.
باز هم رحمت خداوند بر گردانندگان گنجور. بنده فکر میکنم این شعر را درباره بازی تخته نرد شاه با سید ترمذی دیده بودم. به هر صورت متشکرم. اما با دوبار کلیک کردن بر روی یکی از واژه ها نتوانستم به معنی آن دسترسی پیذل کنم. موفق و موید باشید.
اجتهادی میکند با حزر و ظن
کار در بوکست تا نیکو شدن
به نظرم مصرع دوم اشتباه است و این اشتباه در تصحیح های معتبر هم هست و فقط اینجا نیست مصرع اول درست است و میگوید زاهد خشک مغز اجتهادی به اندازه ظنش میکند ولی مصراع دوم بی معناست ...باید این باشد: کار در وی کاست تا نیکو شدن...یعنی اجتهاد و کارش منجر به کاستی شد بجای نیکو شدن
1404/04/07 18:07
رضا از کرمان
درود
کار در بوک است درسته
یعنی این زاهد اگر فتوا واجتهادی هم داشته باشه بر اساس حدس وگمانه و درست شدن کار او به احتمالات وانشاالله وماشالله همیشه بستگی داره
بوک به معنی کاش ،کاشکی وامید است
شاد باشی
یا که بود آن سعی چون سعی جهود
یا جزا وابستهٔ میقات بود
مصرع اول رو توضیح میدید ؟
1404/04/07 18:07
رضا از کرمان
درود بر شما
از چند بیت قبل مولانا به حکایت زاهد وامیر برگشته ومیگه زمانی که مردم از هیاهوی جدال امیر وزاهد وارد معرکه میشوند با دلایلی مثل اینکه این زاهد خشک مغز ونفهم است وثمری از رنج ریاضت نبرده از امیر تقاضای عفو دارند حالا مصرع مورد سوال :
جهود در اینجا کنایه از کافر است
مردم به امیر میگویند تمام سعی و زهد وتلاش این زاهد همانند تلاش کافران تباه شده ویا اینکه جزا وپاداش این سعی او به آینده موکول شده است .
زان رهش دورست تا دیدار دوست
کو نجوید سر رئیسیش آرزوست
یعنی چه
1404/04/07 18:07
رضا از کرمان
درود
باز در ادامه همان وساطت مردم به امیر میگویند که بااین توصیفات که از زاهد به میان آمد تا وصال حضرت حق این زاهد راهی دور را باید بپیماید چون او دل و سر در پای انسان کامل وراهنمایی نمیگذارد وآرزو دارد خود راهبر ورییس باشد
شاد باشی
تا برون ناید ازین ننگین مناخ
کی شود خویش خوش و صدرش فراخ
یعنی چه ؟
1404/04/08 00:07
رضا از کرمان
درود
بیت قبل : هرکس در زندان ظواهر محبوس باشد هرچند زاهدانه روزگار بگذراند ولی خلقش تنگ است
تا از این تنگین مناخ یا این حصار تنگ ظاهر گرایی خود را آزاد نکند هرگز خلقش خوش نمیشود وشرح صدر پیدا نخواهد کرد
لازم به ذکر است بنظر تنگین مناخ به معنای واقعی ومقصود مولانا نزدیکتر است
شاد باشی
سپاسگزارم
مصرع دوم چجوری خونده میشه ؟
تا شود خویشِ خوش ؟
یا خویشش خوش ؟
1404/05/15 15:08
رضا از کرمان
درود بر شما ممنونم
بنظر خویشش راحتر خونده میشه وآهنگ شعر را بهم نمیریزه ولی بنده علم به تقطیع و بحرهای کلام منظوم وافاعیل عروضی را ندارم و حتما دوستان صاحب نظر راهنمایی میفرمایند .
شاد باشی
نه یکی کحال کو را غم خورد
نیش عقلی که به کحلی پی برد
یعنی چه ؟
1404/05/15 15:08
رضا از کرمان
آقا کوروش عزیز درود
کحال هم در معنی سرمه آمده وهم چشم پزشک که در این بیت از هر دو معنی استفاده شده
نه چشم پزشکی هست که او را درمان کند نه خود دانش وعقلی دارد که به سرمه شفا بخش دست پیدا کند
منظور آن زاهد حکایت است نه چشم بصیرت دارد و نه دسترسی به سرمه روشنبینی دارد ونه آنکه انسان کامل وراهنمایی از او دستگیری نمیکند
البته ناگفته نماد خداوند هم خود وهم به واسطه اولیای خود وظیفه هدایت نوع بشر را بر خود فرض کرده ولیکن گام اول در این مسیر طلب سالک است آنهم طلب واقعی
شاد باشی