بخش ۱۴۱ - فرمودن شاه به ایاز بار دگر کی شرح چارق و پوستین آشکارا بگو تا خواجهتاشانت از آن اشارت پند گیرد کی الدین النصیحة و موعظه یابند
سر چارق را بیان کن ای ایاز
پیش چارق چیستت چندین نیاز
تا بنوشد سنقر و بک یا رقت
سر سر پوستین و چارقت
ای ایاز از تو غلامی نور یافت
نورت از پستی سوی گردون شتافت
حسرت آزادگان شد بندگی
بندگی را چون تو دادی زندگی
مؤمن آن باشد که اندر جزر و مد
کافر از ایمان او حسرت خورد
بخش ۱۴۰ - حکایت جوحی کی چادر پوشید و در وعظ میان زنان نشست و حرکتی کرد زنی او را بشناخت کی مردست نعرهای زد: واعظی بد بس گزیده در بیانبخش ۱۴۲ - حکایت کافری کی گفتندش در عهد ابا یزید کی مسلمان شو و جواب گفتن او ایشان را: بود گبری در زمان بایزید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر چارق را بیان کن ای ایاز
پیش چارق چیستت چندین نیاز
هوش مصنوعی: ای ایاز، توضیح بده که پیش پای من چه نیازی به این چارق (پوشش) داری؟ چقدر به آن نیازمند هستی؟
تا بنوشد سنقر و بک یا رقت
سر سر پوستین و چارقت
هوش مصنوعی: سنقر و بک به شادی و خوشی مینوشند، در حالی که من در حال تجربهی بیاحساسی و سختی زندگی هستم. این تضاد نشاندهندهی احساس تنهایی و درد در کنار شادی دیگران است.
ای ایاز از تو غلامی نور یافت
نورت از پستی سوی گردون شتافت
هوش مصنوعی: ای ایاز، تو باعث روشنایی و نوری برای دیگران شدی؛ نوری که از مقام پایین تو برخاست و به سمت آسمان و آبی پرواز کرد.
حسرت آزادگان شد بندگی
بندگی را چون تو دادی زندگی
هوش مصنوعی: آزادگان حسرت میخورند که چرا آزادی خود را به بندگی تبدیل کردند، چرا که تو زندگی را به آنها بخشیدی.
مؤمن آن باشد که اندر جزر و مد
کافر از ایمان او حسرت خورد
مؤمن کسی است که در کمی و افزونی و در هر شرایطی چنان ایمانش را نگهدارد که افراد کافر به ایمان محکم او حسرت بخورند.
خوانش ها
بخش ۱۴۱ - فرمودن شاه به ایاز بار دگر کی شرح چارق و پوستین آشکارا بگو تا خواجهتاشانت از آن اشارت پند گیرد کی الدین النصیحة و موعظه یابند به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1404/03/02 20:06
سیدسینا حسینی
به نظر بیت آخر باید به جای《خورد》
باید واژهی《برد》باشه
1404/03/02 21:06
فرهود
همان حسرت خوردن درست است. در جای دیگر هم مولانا از این فعل استفاده کردهاست؛
لطف آب از لطف تو حسرت خورد
«حسرت بردن» هم از نظر لغوی درست است اما سخنوران قدیمیتر از «حسرت خوردن» استفادهمیکردهاند.

مولانا